نوشته FIFA 20 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
بالاخره انتظار طرفداران مجموعه فیفا هم به سر رسید و جمه گذشته، جدیدترین نسخه این سری یعنی فیفا 20 بهصورت عمومی منتشر شد. الکترونیک آرتز امسال با اعمال تغییراتی در حالتهای بازی، دادن وعدههایی برای بهتر کردن وضعیت کلی گیمپلی و همینطور اضافه کردن بخش ولتا سعی کرده تا اثری بهتر نسبت به نسخه قبلی در اختیار علاقهمندان قرار بدهد و بتواند افرادی را که از کیفیت نسخه قبلی ناراضی بودند، دوباره با فیفا آشتی دهد. اینکه چنین اتفاقی رخ داده یا خیر را در ادامه مفصل بررسی خواهیم کرد اما قبل از هر چیز، پیشنهاد میکنم در ادامه بررسی ویدیویی بازی فیفا 20 را تماشا کنید:
بهشخصه، چند سالی است که تقریبا بیشترین وقتم برای بازیهای ویدیویی صرف قسمت آلتیمیت تیم فیفا میشود و خب در چند وقت اخیر و پس از تمام شدن آلتیمیت تیم نسخه قبلی هم بیصبرانه منتظر انتشار فیفا 20 بودم تا دوباره ساخت تیمی از صفر و بهتر کردن آن به مرور زمان را آغاز کنم. اما خب حدس بزنید چه اتفاقی افتاد؟ در یک هفتهای که از انتشار بازی گذشته، بیشتر از اینکه درگیر آلتیمیت تیم و ساخت تیم در آن باشم، مشغول گل کوچیک بازی کردن در زمینهای فوتبال خیابانی ریو دو ژانیرو یا سالنهای توکیو بودم! از شما چه پنهان قبل از انتشار بازی، تصورم این بود که بخش ولتا هم نهایتا چیزی شبیه به قسمت The Journey و یک سرگرمی چند ساعته خواهد بود که قرار است پس از تمام کردن آن برای همیشه کنارش بگذارم و دوباره تجربهام از بازی محدود به آلتیمیت تیم شود. ولی خب سخت در اشتباه بودم و ولتا، نهتنها یک حالت یک بار مصرف و چند ساعته نیست که شاید بتوان آن را یکی از بهترین بخشها در بین حالتهای مختلف فیفا 20 دانست؛ بخشی که به شکل تمام و کمال لذت بازی کردن در زمینی کوچکتر در مقایسه با زمین چمن فوتبال را ارائه میدهد و گیمپلی آن هم به شکلی طراحی و خلق شده که میتواند هیجان به مراتب بیشتری در مقایسه با فوتبال معمولی در بازی داشته باشد و اوقات بسیار مفرحی برای بازیکنان فیفا 20 خلق کند.
اما اصلا حالت ولتا، چه ویژگیهایی دارد؟ اول از همه اینکه ولتا شامل یک بخش داستانی میشود؛ بخشی که در آن باید بازیکن خودتان را با ظاهر دلخواه بسازید و با انواع و اقسام آیتمهایی که در دسترس قرار دارند وی را شبیهسازی کنید. پس از آن کارتان را از یک انبار که حالا تبدیل به زمین فوتبال خیابانی شده شروع خواهید کرد و به مرور با طی کردن مراحل ترقی همراهبا تیمتان، درنهایت وارد مسابقات جهانی فوتبال خیابانی خواهید شد. بخش داستانی ولتا، به مراتب داستان و روایتی بهتر در مقایسه با حالت Journey نسخههای قبلی دارد و اتفاقاتی که در جریان آن رخ میدهند، روابط بین شخصیت شما با همتیمیهایش و مواردی از این دست حداقل در حد بخش داستانی یک بازی ورزشی قابل قبول و رضایتبخش هستند. از آن مهمتر اما روند کلی بخش داستانی بازی است که در آن حالتهای جزئیتر فوتبال خیابانی موجود در بازی مثل حالت سه دربرابر سه یا چهار دربرابر چهار را تجربه خواهید کرد و حتی با شکست دادن تیمهای حریف، قادر خواهید بود یکی از بازیکنان آنها را بهخدمت بگیرید. حتی به مرور زمان و با کسب امتیار در بازیها، میتوانید شخصیتی را که ساختهاید ارتقا بدهید و مثلا دقت شوتهای وی یا کیفیت حرکات تکنیکیاش را بهتر کنید. داستان قابل قبول و وجود تنوع خوب در زمینه گیمپلی، بخش داستانی ولتا را که خیلی هم طولانی نیست به تجربهای سرگرمکننده تبدیل کرده که البته یک مشکل عجیب هم دارد و ظاهر دروازهبان اکثر تیمهای حاضر در بازی، یکسان و دقیقا به شکل دروازهبان تیم شما است!
ولی هرچقدر هم بخش داستانی ولتا کیفیت خوبی داشته باشد، نهایتا بخشی است که ارزش تکرار دوباره ندارد و اگر صرفا تجربه ولتا محدود به حالت داستانی میشد، این بخش هم پس از چند ساعت برای همیشه به دست فراموشی سپرده میشد. اما خوشبختانه این اتفاق رخ نداده و درکنار حالت داستانی، شاهد بخشهای ولتا لیگ و ولتا تور هم هستیم که مخصوصا اولی با ساختاری شبیه به قسمت سیزن تیم شما را دربرابر تیم بازیکنان واقعی قرار میدهد تا در رقابتی آنلاین برای رسیدن به پیروزی و در ادامه رسیدن به دیویژنهای بالاتر این بخش تلاش کنید. ترکیب وجود چنین حالت رقابتی با گیمپلی واقعا خوب بخش ولتا، باعث خلق شدن حالتی در بازی شده که میتوان به آن هم دید تفریحی و هم رقابتی داشت و درکنار تمام بخشهای دیگر در طول سال وقتی را هم برای آن در نظر گرفت؛ مخصوصا که بازی سیستم جوایز خوبی هم دارد و با انجام دادن کارهای مختلف میتوانید آیتمهایی مثل لباس، کفش و موارد دیگر را بهدست بیاورید. اما اصلیترین و مهمترین نکته در رابطه با بخش ولتای بازی، بدون شک گیمپلی آن است. اگر ویدیوهای منتشرشده از نسخه بتای محدودی بازی را دیده باشید، احتمالا متوجه شده بودید که گیمپلی بخش ولتا بیش از حد شبیه به گیمپلی فوتبال معمولی بازی بهنظر میرسید و صرفا انگار کمی مقیاس زمین مسابقه کوچکتر شده بود. اما خبر خوب اینکه EA احتمالا با بازخوردهایی که پس از آن نسخه گرفته، توانسته در نسخه نهایی ماهیتی منحصربهفرد به گیمپلی بخش ولتا ببخشد.
مسابقات ولتا، خود به حالتهای جزئیتری مثل سه دربرابر سه، با یا بدون دروازهبان و حتی فوتسال تقسیم میشوند که خب بازی کردن هرکدام از آنها حس متفاوتی نسبت به دیگری دارد. برای مثال در حالت فوتسال، مسابقات داخل سالنهای ورزشی رسمی بازی میشوند که هر تیم یک دروازهبان و چهار بازیکن دارد و در نقطه مقابل در حالت سه دربرابر سه بدون دروازهبان هم هر تیم سه بازیکن دارد و مسابقات در زمینهای کوچک فوتبال خیابانی بازی میشوند و اگر دیوار را فعال کنید، حتی چیزی به اسم اوت شدن توپ هم وجود ندارد و میتوانید از دیوار هم برای پاسکاری استفاده کنید. جدا از این چنین تفاوتهایی بین حالتهای مختلف ولتا که تجربه منحصربهفردی در هریک از آنها خلق میکند، مسابقات این بخش در مجموع سرعت بالاتری نسبت به فوتبال معمولی دارند و پاسکاریهای سریع، حرکات نمایشی که بخشی از ماهیت و ذات فوتبال خیابانی هستند و شوتهایی که بهدلیل کوچک بودن دروازهها در این بخش دقت زیادی را میطلبند، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا اوقات مفرحی را در بخش ولتا داشته باشید. مخصوصا اگر همراهبا یک دوست به شکل آفلاین مسابقات این بخش را تجربه کنید و باهم تیمتان را کنترل کنید؛ امکانی که حتی در بخش داستانی هم وجود دارد و مثلا هر بازیکن میتواند یکی از بازیکنان تیم را کنترل کند یا اینکه بهصورت مشترک کل تیم را باهم کنترل و بین بازیکنان سوییچ کنید.
اما خب زمینهای فوتبال خیابانی را ترک کنیم و ببینیم جدیدترین نسخه فیفا، از حیث گیمپلی بخش فوتبالش چه تدارکی برایمان دیده است؛ موردی که از قضا یکی از مهمترین عناصر بازی هم بهحساب میآید و کل نارضایتیهایی هم که از نسخه قبلی مجموعه وجود داشت به مشکلات گیمپلی آن برمیگشت. با وجود شباهت ظاهری و گرافیکی بازی نسبت به نسخه قبل، از همان اولین مسابقهای که در فیفا 20 تجربه کنید متوجه خواهید شد که گیمپلی بازی تغییراتی داشته است. اولین و یکی از واضحترینِ این تغییرات به سیستم دفاع بازی برمیگردد؛ جایی که در فیفا 20 دفاع کردن به مراتب سختتر شده و دلیل این سختی هم کمرنگ شدن نقش دفاع خودکار یا همان AI Defence در بازی است. اگر با این ویژگی که یکی از موارد واقعا آزاردهنده در فیفا 19 بود آشنا نیستید، باید بگویم که این سیستم باعث شده بود تا بازیکنانی که خود شخصیت گیمر کنترلی روی آنها ندارد بازهم تا حد زیادی وظایف دفاعیشان را انجام بدهند و با جاگیریهای مختلف کار را برای بازیکنان تیم مقابل سخت کنند. وجود چنین سیستمی برای اینکه بازیکنان در زمین جاگیری درستی داشته باشند عملا ضروری است ولی خب در فیفا 19 این مورد بهشکلی پیاده شده بود که حتی در بخش آلتیمیت تیم برخی بازیکنان کلا قید کنترل کردن مدافعین تیمشان به شکل دستی را میزدند یا نهایتا فقط یک بازیکن را کنترل میکردند و خیلی وقتها هم با همین سیستم در امور دفاعی موفق بودند و بازیکنان کنترلشدن توسط هوش مصنوعی بهخوبی فضاها را برای حریف میبستند یا حتی تکلهای خودکاری میزدند که خیلی وقتها شوتهای شما به آنها برخورد میکرد! خب خبر خوب اینکه در فیفا 20 دیگر خبری از این حد قدرت دفاع خودکار نیست و بهجای آن خودتان باید دست به کار شوید و با کنترل دستی مدافع، بستن فضاهای موجود و حتی پیشبینی حرکت بعدی بازیکن مهاجم مانع از گلزنی آنها شوید؛ ویژگی که باعث شده تا دفاع کردن در فیفا 20 در مجموع سختتر شود و برای عادت کردن به آن باید کمی به بازی و خودتان زمان بدهید.
اما خب ویژگی مهم دیگری که از یک بازی فوتبال انتظار میرود، ارائه تنوع خوب در زمینه حالتهای بازی است. اگر شما هم از آن دست افرادی هستید که پس از انتشار خبر تغییرات حالت کریر بازی نسبت به احیای آن در این نسخه امیدوار شده بودید، متاسفانه باید ناامیدتان کنم؛ چرا که نهتنها تغییرات بخش کریر بسیار سطحی و صرفا ظاهری هستند که این بخش باگهای بسیار بدی هم دارد که داد طرفداران همیشگی آن را هم درآورده است و با راه انداختن هشتگ #FixCareerMode خواستار رفع مشکلات آن شدهاند که البته EA هم اعلام کرده این کار را انجام خواهد داد اما زمان دقیقی برای آن اعلام نمیکند! از جمله تغییرات بخش کریر بازی، میتوان به اضافه شدن کنفرانسهای خبری یا امکان ارتباط برقرار کردن با بازیکنان ازطریق ارسال و دریافت پیام از آنها اشاره کرد که عملا جذابیت بیشتری به آن نمیدهند و صرفا باید با انتخاب کردن جوابهایی که خیلی هم واضح هستند روحیه بازیکنان و تیم را بالا ببرید. یا مثلا تغییری دیگر اضافه شدن محیطهای جدید برای مذاکره با بازیکنان و مدیران تیمها در حین خرید بازیکن است که باعث شده درکنار محیط دفتر کار که در نسخه قبلی شاهد بودیم، امسال شاهد محیطهایی مثل رستوران هم باشیم. اضافه شدن چنین مواردی البته اصلا اتفاق بدی نیست و از قضا همه از تنوع بیشتر استقبال میکنیم ولی مشکل از جایی آغاز میشود که EA صرفا چند ویژگی ظاهری و سطحی جدید به بخش کریر اضافه کرده ولی درکنار آن این بخش آنقدر باگهای عجیبی دارد که حتی میتوانند مانع از بازی کردن آن شوند؛ مثلا دقیقا در نقطهای خلاف ادعای EA این باگ وجود دارد که تیمها در بازی مقابل شما از بازیکنان ضعیفشان استفاده میکنند یا این باگ را شاهد هستیم که در اثر آن تیمهای قویتر لیگها خیلی وقتها شرایط بدی پیدا و حتی برای بقا تلاش میکنند! از همه بدتر اینکه در پی رخ دادن اتفاقاتی مثل قهرمان شدن در رقابتهای اروپایی با برخی تیمها ممکن است کلا تجربه بازی دچار اختلال شود و دیگر نتوانید تجربهتان در بخش کریر را ادامه بدهید و باید مجددا از اول یا از سیوی قدیمیتر کار را ادامه بدهید. روندی که الکترونیک آرتز در رابطه با بخش کریر پیش گرفته بیش از هر چیز اثباتی برای این ادعا است که بخشهایی مثل کریر که درآمد خاصی برای این شرکت ندارند، در درجه پایینی از حیث اهمیت هستند.
اثبات دیگری که برای این ادعا میتوان پیدا کرد، بخش آلتیمیت تیم همین نسخه است که از خیلی جنبهها وضعیت بهتری پیدا کرده است. برای مثال سیستم جوایز فصلی یکی از ویژگیهای خیلی خوب اضافهشده به بازی است که با ساختاری شبیه به سیستم استفادهشده در بازیهایی چون فورتنایت، چالشهای مختلفی را برایتان تدارک میبیند و با انجام دادن آنها میتوانید XP کسب کنید و با رسیدن به سطوح بالاتر جوایز مختلفی از پک گرفته تا لوگو باشگاه و بازیکنان قرضی دریافت کنید. جدا از این خود مأموریتها هم گاهی علاوهبر XP شامل جوایزی مثل پک میشوند. سیستم جوایز جدید بازی انگیزه بیشتری برای تجربه کردن آلتیمیت تیم به بازیکنان میدهد و تجربه حالتهایی مثل رایولز یا اسکواد بتل با درنظرگرفتن انجام دادن چالشها از همیشه لذتبخشتر است و باعث میشود تا هر بازیکنی با هر میزان وقتی که میخواهد برای بازی بگذارد بتواند پاداش هم کسب کند. جدا از این یک سری تغییرات ساختاری را هم در آلتیمیت تیم شاهد هستیم؛ مثلا محدودیت زمانی مسابقات اسکواد بتل حذف شده و مسابقههای هفتگیتان در این بخش را در هر زمانیکه دوست داشته باشید میتوانید بازی کنید که این ویژگی هم امکان مدیریت بهتر زمان را به بازیکنان میدهد. یا تغییر ساختاری دیگر اضافه شدن مسابقات دوستانه به آلتیمیت تیم است که خلا نبود حالتی کژوال در این بخش را پُر میکنند و خود شامل حالتهای جزئیتری میشوند؛ مثلا در King of the Hill با نگه داشتن توپ داخل یک مستطیل ظاهرشده در زمین میتوانید ارزش توپ را تا سقف سه افزایش دهید و با زدن یک گل سه گل برایتان ثبت شود. یا حالت Swap پیش از شروع مسابقه سه بازیکن شما را با سه بازیکن حریف تعویض و شرایط غیرقابلپیشبینی برایتان رقم میزند. مسابقات دوستان را میتوانید با بازیکنان دیگر به شکل آنلاین، با وصل کردن یک کنترلر دیگر به شکل محلی یا حتی با هوش مصنوعی تجربه کنید و از همه مهمتر اینکه در بازیهای این بخش چیزی از قرارداد بازیکنان کم نمیشود یا شاهد کاهش انرژی آنها نیستیم و حتی میتوانید بازیکنان قرضیتان را هم بدون کم شدن تعداد بازیهایشان استفاده کنید که خب ویژگیهای مثبتی هستند.
درست است که آلتیمیت تیم مشکلاتی مثل ایرادهای طراحی صفحه مدیریت ترکیب دارد و بهشخصه حالت قبلی این بخش را بهتر میدانستیم اما قطعا اصلیترین ایراد این بخش نقش پررنگ خریدهای درون برنامهای در آن است؛ به طوریکه در همین هفته ابتدایی بازی هم کم نیستند تیمهایی که با خرج پول واقعی بسیار قوی شدهاند و جالب اینکه مچ میکینگ بازی هم خیلی وقتها بدون درنظرگرفتن سطح تیمها شما را با آنها روبهرو میکند و مسابقهای کاملا ناعادلانه رقم میزند. طبیعی است که نمیتوان انتظار داشت موردی مثل امکان خرید فیفا پوینت با آن سود عظیمی که برای EA دارد از بازی حذف شود ولی حداقل اعمال محدودیتهایی در این زمینه میتوانست آلتیمیت تیم را به تجربهای عادلانهتر برای همه بازیکنان تبدیل و بازی کردن این حالت را که هنوز هم تجربهای سرگرمکننده و غنی از حیث محتوا است حتی لذتبخشتر کند.
با اینکه EA امسال لایسنس تیمی مثل یوونتوس را از دست دادن و باید به دیدن این تیم به اسم پیمونته کالچیو و با لباسهای عجیب در بازی عادت کنید، اما اگر واقعبین باشیم وضعیت لایسنس کلی بازی هنوز هم آنقدر عالی است که نمیتوان این مورد را ایراد بزرگی برایش دانست. لیگهای بزرگ و کوچک مختلفی در بازی وجود دارند و مکمل آنها هم تنوع خیلی خوب در زمینه ورزشگاهها است که انصافا هم همگی به شکل خوبی و منحصربهفردی طراحی شدهاند. استفاده از انیمیشنهای منحصربهفرد برای شروع مسابقات لیگهای بزرگی مثل انگلیس، آلمان و اسپانیا مثل سالهای گذشته در این نسخه هم در نظر گرفته شده است و رقابتهای لیگ قهرمانان هم با اینکه موردی جدید در بازی نیستند اما با اتمسفر خاص خود برگزار میشوند و نشان میدهند که الکترونیک آرتز کماکان در ارائه تجربهای چشمنواز از مسابقات فوتبال موفق است؛ حتی با وجود اینکه کلیت گرافیکی بازی تغییر زیادی نسبت به سال پیش نداشته و صرفا شاهد یک سری پیشرفتها در زمینه طراحی ورزشگاهها و تماشاگرها و همینطور اتمسفر کلی آنها هستیم و البته شرایط آب و هوایی مختلف هم از نظر بصری بهتر از قبل شدهاند. به اینها باید گزارشگرهای بازی را هم اضافه کنیم؛ جایی که دو تیم گزارشگری انگلیسی بازی کماکان به نحو احسن کارشان را انجام میدهند و مخصوصا در رقابتهای آنلاین بازی صدا و گزارش آنها میتواند هیجان بازی را بیشتر هم بکند.
فیفا 20، شاید بهترین نسخه ساختهشده از فیفا تا به امروز نباشد و مثلا کاری که EA در رابطه با بخش کریر انجام داده حتی اهانتآمیز هم بهنظر برسد، ولی گیمپلی بازی نسبت به نسخه قبلی بهتر و متعادلتر شده و با وجود نقش پررنگ سرعت در آن، میتوان هیجان کلی مسابقات فوتبال را در این نسخه چشید و کارهای مدنظر را در زمین اجرا کرد. بهعلاوه بخش ولتا بدون شک یکی از بهترین ویژگیهای جدیدی است که در چند سال اخیر به سری فیفا اضافه شده است و حتی اگر حوصله ساخت تیم و یک سال بازی کردن آلتیمیت تیم را نداشته باشید یا بخش سیزن برایتان جذابیتی نداشته باشد، ولتا بهعنوان یک حالت سریع و بینهایت مفرح میتواند ارزش وقت گذاشتن را داشته باشد. برای تبدیل شدن فیفا به یک بازی کاملا بینقص احتمالا باید منتظر یک تغییر نسل باشیم اما خب بازی در وضعیت فعلی هم میتواند یک سال دیگر علاقهمندان همیشگیاش را سرگرم نگه دارد.
نوشته FIFA 20 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>بسکتبال یکی از محبوبترین و پرمخاطبترین ورزشهای حال حاضر است که درمیان گیمرها هم حسابی شناخته شده است. همانطور که FIFA و PES هرسال با یکدیگر رقابت میکنند، NBA Live و NBA 2K هم سعی دارند مخاطبان بازیهای بسکتبال را به سمت خود جذب کنند. سالبهسال تغییراتی در ساختار بازیها بهوجود میآید تا حتی کاربرانی هم که شناختی به بسکتبال ندارند، بتوانند از تجربهی بازی لذت ببرند. درمیان تغییراتی که روی سری NBA 2K اعمال شده، اضافه شدن بخش داستانی را میتوان مهمترین مورد دانست؛ جاییکه کاربران با ورود به حالت MyCareer، میتوانستند بازیکن خود را شخصیسازی کنند و سپس وارد بخش داستانی شوند. استودیو ویژوال کانسپتس (Visual Concepts) در NBA 2K20 دستبه تغییرات بزرگی زده است که مهمترین آن در بخش داستانی است. بااینحال، بازی NBA 2K20 که مدتی است عرضه شده، از همان فرمول همیشگی در گیمپلی خود استفاده کرده است و شاهد یک بازی ورزشی سرگرم کننده هستیم، اما دراینمیان موارد منفی هم وجود دارند که روی تجربهی شما تاثیر گذار هستند.
داستان بخش MyCareer بازی NBA 2K20 روایتگر زندگی حرفهای بازیکنی است که شما آن را در ابتدای بازی شخصیسازی میکنید و به او اسم میدهید، اما با لقب چِی (Che) شناخته میشود. درواقع اولین موردیکه در این نسخه دستخوش تغییرات شده است، شخصیسازی کاراکتر بازی است. در این نسخه بخش MyBuild بازی دستخوش تغییرات زیادی شده است و کاملتر از گذشته، سعی دارد تجربه عمیقتری را ارائه دهد. داستان از جایی شروع میشود که چِی کاپیتان شناختهشده یکی از تیمهای بسکتبال دانشگاهی است که اهمیت زیادی به دوستان و همتیمیهای خود میدهد. ازطرفی مربی این تیم دانشگاهی که ادریس آلبا، هنرپیشه هالیوود، است، توجه ویژهای به چِی دارد. بااینحال در یکی از بازیها، یکی از همتیمیهای چِی دچار مصدومیت شدید میشود و ادریس آلبا او را بهکل از تیم کنار میگذارد. در ادامه چِی بهواسطه اختلاف نظرهایی که با مربی تیم خود دارد، از تیمی که در آن بازی میکند انصراف داده و به زادگاه خود بر میگردد.
NBA 2K20 در بخش داستانی خود سعی دارد زندگی پر فراز و نشیب چِی برای تبدیل شدن به یک فوق ستاره NBA را بهنمایش بگذارد؛ جاییکه پس از موفق شدن در آزمون NBA، متوجه میشود که مربی تیم همان شخصی است که در دوران دانشگاه با او اختلاف نظر داشته است. داستان بازی شروع خوبی دارد و با اینکه ازنظر زمانی طولانی نیست، اما یک روایت سینمایی شکل دارد که بهخوبی شما را سرگرم میکند. در ادامه این بخش، این شما هستید که تصمیم میگیرید چِی به چه شکل و چگونه مسیر تبدیل شدن به یک ستاره را طی کند، با چه اسپانسرهایی قرار داد ببندید و چگونه دل هوادراان را بهدست بیاورد. بزرگترین مشکل داستان یا بهعبارتی بزرگترین مشکل حالت MyCareer، پرداختهای درونبرنامهای و تاثیر مستقیم آن روی تجربهی شما است. ساختار ارتقای کاراکتر شما در بخش MyCareer بدین صورت است که پس از هر بازی، پول داخل بازی کسب میکنید و میتوانید ازطریق آن خود را در بخشهایی مثل کنترل توپ، حرکات تمام کننده، دربیلزدن و سایر موارد ارتقا دهید. این ارتقاها نیاز به پرداخت پول داخل بازی است، اما VC (پول داخل بازی) میزان دریافتی شما بهگونهای است که باید چندین بازی مختلف را انجام دهید تا بتوانید خیلی جزئی کاراکتر خود را ارتقا دهید.
این در حالی است که بهواسطهی پرداختهای درون برنامهای و پول واقعی، میتوانید VCهای زیادی را خریداری کرده و شخصیت خود را خیلی سریع به یک بازیکن سطح بالا تبدیل کنید. به بیان دیگر، پرداختهای درون برنامهای بازی باعث میشود تا تلاش بازیکنهایی که سعی میکنند بدون استفاده از این سیستم کاراکتر خود را ارتقا دهند، دیده نشود؛ زیرا در حالت Pro AM (مسابقات خیابانی آنلاین بخش MyCareer) شما باید بهصورت آنلاین با سایرین رقابت کنید و همین مورد سبب میشود تا یک نابرابری بهوجود آید. استودیو ویژوال کانسپتس درکنار حالت MyCareer حالتهای دیگری را هم برای بازیکنان درنظر گرفته است تا تجربهی عمیقی را کسب کنند. بگذارید ابتدا از بسکتبال خیابانی NBA 2K20 شروع کنم که یکی از سرگرم کنندهترین حالتهای بازی بهحساب میآید. دراینبخش بازیکنان میتوانند بهصورت دوبهدو تا پنجبهپنج به رقابت با هوش مصنوعی بپردازند. نکتهی جالب این حالت، این است که میتوانید خودتان بازیکنهای هر دو تیم را انتخاب کنید. بهعبارتی دو تیم از فوق ستارههای NBA تشکیل دهید و عملکرد آنها درکنار یکدیگر را مورد بررسی قرار دهید.
درکنار حالت MyCareer، دو حالت MyTeam و MyLeague هم جزو مواردی هستند که ازطریق آنها میتوانید ساعتها و حتی ماهها بازی NBA 2K20 را تجربه کنید. حالت MyTeam شبیهبه حالت آلتیمیت سری فیفا است. دراینجا شما میتوانید تیم خود را تشکیل دهید و بهصورت آفلاین و آنلاین، بازیهای مختلفی را انجام دهید. همچنین قادر به خرید بازیکنهای مختلف هستید و میتوانید از بازیکن خود در MyCareer هم استفاده کنید. بااینکه حالت MyTeam لحظات بسیار خوبی را برای شما در حالت آفلاین و آنلاین خود رقم میزند و در نقش یک مدیر واقعی قرار میگیرید، اما پرداختهای درون برنامهای و لوت باکسها، باعث شدهاند تا شانس عاملی باشد که بازیکنهای متفاوت با ارزشهای مختلفی را دریافت کنید. درواقع با انجام چالشهای این بخش یا ازطریق فروشگاه بازی میتوانید پکهایی را خریداری کنید. این پکها شامل کارتهای بازیکن یا سایر آیتمهای مورد نیاز برای مدیریت تیم و بازیکنان میشود، اما نمیدانید دقیقا چه آیتمهایی را دریافت میکنید. ازطرفی این پکها با پول واقعی هم قابل خرید هستند.
حالت MyLeague هم دارای قسمتهای مختلفی است که هرکدام از آنها، تجربهی متفاوتی را ارائه میکنند. برای مثال اگر علاقهمند به تیمهای دهه ۹۰ و ۸۰ هستید، میتوانید بهسراغ آنها رفته و لیگ آن زمان را تجربه کنید. این درحالی است که میتوانید فصل جدید NBA را با تیمهای حال حاضر آغاز کنید و با تیم محبوب خود قهرمان کنفرانس غرب یا شرق شوید. مورد دیگری که در NBA 2K20 نظر شما را بهخود جلب میکند، حضور تیم بسکتبال بانوان برای اولینبار در یک بازی بسکتبال است. علاقهمندان به WNBA هم میتوانند با تیم محبوب خود به بازی کردن مشغول شوند. ویژوال کانسپتس از هر ۱۲ تیم بسکتبال حرفهای بانوان و تمامی بازیکنهای آنها در NBA 2K20 استفاده کرده است. جدا از این موارد، موردی که NBA 2K20 را در گیمپلی خاص کرده و باعث لذت بخش شدن بخشها و حالتهای مختلف شده است، سیستم بازی کردن و پیشرفت در بخش شبیهسازی حرکات بازیکنها است. سری NBA 2K به ارائه یک بازی شبیهساز با کیفیت از ورزش بسکتبال معروف است و در این نسخه، شاهد پیشرفت مکانیزمهایی هستیم که درنسخههای پیشین مورد استفاده قرار گرفته است.
حرکات بازیکنها با توپ، دریبل زدن، پرتابها، دفاع کردن و سایر بخشهای بازی نسبتبه قبل روانتر و فنیتر شدهاند. هر بازیکن NBA شیوه بازی کردن خود را دارد. ازاینرو برای کسب بهترین نتیجه، باید شناخت خوبی روی بازیکنهای تیم داشته باشید. شاید درظاهر استفاده از سیستم دربیلزدن یا نحوه صحیح پرتابهای توپ در NBA 2K20 کمی سخت باشد، اما تیم سازنده از یک بخش تمرینی در بازی استفاده کرده که بهخوبی این ویژگیها را به شما یاد میدهد. همچنین میتوانید مدام آنها را تکرار کرده تا به شناخت کافی برسید. برای مثال به سه روش مختلف میتوانید در بازی پاسکاری کنید و با یادگیری این روشها، میتوانید شیوههای بازی کردن خود را تغییر دهید. این در حالی است که اگر ندانید هر پاس چه کاربردی دارد، توپ را بهراحتی از دست خواهید داد. بهعبارتی ویژوال کانسپتس گیمپلی را بهگونهای طراحی کرده که بازیکنان قدیمی، میتوانند بهخوبی از آن لذت ببرند و بازیکنان تازهوارد هم با کمی تمرین میتوانند ساختار بازی را یاد بگیرند.
موارد ذکر شده، برای تیمهای بانوان هم صدق میکند. بازیکنهای سرشناس این تیمها هم بهلطف شبیهسازی دقیق تیم سازنده، دارای حرکات مخصوصبه خود هستند. بخش آنلاین NBA 2K20 هم بهتر از نسخههای پیشین طراحی شده است و شاهد کیفیت بهتر سرورها هستیم. ازاینرو بهراحتی میتوانید وارد بخش آنلاین شوید و سایر بازیکنها را بهچالش بکشید. در حالت کلی، NBA 2K20 در بخش گیمپلی یک شبیهساز بسیار خوب است که بهواسطهی محتوای متعدد خود، میتواند ساعتها مخاطب را سرگرم کند. همچنین اضافه شدن بخش بانوان در بازیهای دوستانه و MyLeague، سبب شده تا تجربهی متفاوتی را کسب کنید؛ زیرا شیوه بازی کردن و قدرت بازیکنها در تیمهای WNBA بهکل با تیمهای NBA متفاوت است.از نظر بصری هم NBA 2K20 در جایگاه بسیار خوبی قرار دارد. طراحی زمین مسابقه، نورپردازیها و چهره بازیکنها با جزئیات بسیار بالایی طراحی شده است. زمانیکه به کوارتر سوم و چهارم وارد میشوید، بهخوبی شاهد عرق کردن بازیکنانها هستیم و میتوان خستگی را در چهره آنها تشخیص داد. این در حالی است که طراحیهای بازی مشکلاتی هم دارد.
بااینکه طراحی و شبیهسازی تیمها، بازیکنها و حرکات آنها بهخوبی هرچه تمامتر انجام شده است، اما طراحی انیمیشن مربیها و حرکات آنها درکنار زمین، همانند نسخههای پیشین است. بهنظر میرسد تیم سازنده آنها را از نسخه قبل به این نسخه آورده است و تغییری در آنها اعمال نشده است. همچنین این مورد برای کاراکترهای بخش MyCareer هم صدق میکند که مربوطبه دو نسخه پیشین میشوند و کاراکتر جدیدی برای شما درنظر گرفته نشده است. بااینحال طراحی بخشهای سینمایی داستان بازی هم کیفیت بسیار بالایی دارند و استفاده از هنرپیشههای مختلف، این حسوحال را بهمخاطب القا میکند که درحال تماشای یک اثر سینمایی است؛ اثری که در قسمتهایی به شما اجازه بازی کردن در زمین مسابقه یا انتخاب گزینههای مختلف برای تعیین مسیر آینده را میدهد. در انتها بد نیست به قسمت جدید برنامه 2KTV هم اشاره کرد که طراحی این بخش بهتر از نسخههای پیشین است و دیگر خبری از تبلیغاتی نیست که نتوانید آنها را رد کنید، بلکه میتوانید پس از بارگذاری بازی، اگر علاقهای به تماشای برنامه تلویزیونی 2KTV ندارید، آن را رد کنید و وارد بازی شوید.
نوشته NBA 2K20 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
بسکتبال یکی از محبوبترین و پرمخاطبترین ورزشهای حال حاضر است که درمیان گیمرها هم حسابی شناخته شده است. همانطور که FIFA و PES هرسال با یکدیگر رقابت میکنند، NBA Live و NBA 2K هم سعی دارند مخاطبان بازیهای بسکتبال را به سمت خود جذب کنند. سالبهسال تغییراتی در ساختار بازیها بهوجود میآید تا حتی کاربرانی هم که شناختی به بسکتبال ندارند، بتوانند از تجربهی بازی لذت ببرند. درمیان تغییراتی که روی سری NBA 2K اعمال شده، اضافه شدن بخش داستانی را میتوان مهمترین مورد دانست؛ جاییکه کاربران با ورود به حالت MyCareer، میتوانستند بازیکن خود را شخصیسازی کنند و سپس وارد بخش داستانی شوند. استودیو ویژوال کانسپتس (Visual Concepts) در NBA 2K20 دستبه تغییرات بزرگی زده است که مهمترین آن در بخش داستانی است. بااینحال، بازی NBA 2K20 که مدتی است عرضه شده، از همان فرمول همیشگی در گیمپلی خود استفاده کرده است و شاهد یک بازی ورزشی سرگرم کننده هستیم، اما دراینمیان موارد منفی هم وجود دارند که روی تجربهی شما تاثیر گذار هستند.
داستان بخش MyCareer بازی NBA 2K20 روایتگر زندگی حرفهای بازیکنی است که شما آن را در ابتدای بازی شخصیسازی میکنید و به او اسم میدهید، اما با لقب چِی (Che) شناخته میشود. درواقع اولین موردیکه در این نسخه دستخوش تغییرات شده است، شخصیسازی کاراکتر بازی است. در این نسخه بخش MyBuild بازی دستخوش تغییرات زیادی شده است و کاملتر از گذشته، سعی دارد تجربه عمیقتری را ارائه دهد. داستان از جایی شروع میشود که چِی کاپیتان شناختهشده یکی از تیمهای بسکتبال دانشگاهی است که اهمیت زیادی به دوستان و همتیمیهای خود میدهد. ازطرفی مربی این تیم دانشگاهی که ادریس آلبا، هنرپیشه هالیوود، است، توجه ویژهای به چِی دارد. بااینحال در یکی از بازیها، یکی از همتیمیهای چِی دچار مصدومیت شدید میشود و ادریس آلبا او را بهکل از تیم کنار میگذارد. در ادامه چِی بهواسطه اختلاف نظرهایی که با مربی تیم خود دارد، از تیمی که در آن بازی میکند انصراف داده و به زادگاه خود بر میگردد.
NBA 2K20 در بخش داستانی خود سعی دارد زندگی پر فراز و نشیب چِی برای تبدیل شدن به یک فوق ستاره NBA را بهنمایش بگذارد؛ جاییکه پس از موفق شدن در آزمون NBA، متوجه میشود که مربی تیم همان شخصی است که در دوران دانشگاه با او اختلاف نظر داشته است. داستان بازی شروع خوبی دارد و با اینکه ازنظر زمانی طولانی نیست، اما یک روایت سینمایی شکل دارد که بهخوبی شما را سرگرم میکند. در ادامه این بخش، این شما هستید که تصمیم میگیرید چِی به چه شکل و چگونه مسیر تبدیل شدن به یک ستاره را طی کند، با چه اسپانسرهایی قرار داد ببندید و چگونه دل هوادراان را بهدست بیاورد. بزرگترین مشکل داستان یا بهعبارتی بزرگترین مشکل حالت MyCareer، پرداختهای درونبرنامهای و تاثیر مستقیم آن روی تجربهی شما است. ساختار ارتقای کاراکتر شما در بخش MyCareer بدین صورت است که پس از هر بازی، پول داخل بازی کسب میکنید و میتوانید ازطریق آن خود را در بخشهایی مثل کنترل توپ، حرکات تمام کننده، دربیلزدن و سایر موارد ارتقا دهید. این ارتقاها نیاز به پرداخت پول داخل بازی است، اما VC (پول داخل بازی) میزان دریافتی شما بهگونهای است که باید چندین بازی مختلف را انجام دهید تا بتوانید خیلی جزئی کاراکتر خود را ارتقا دهید.
این در حالی است که بهواسطهی پرداختهای درون برنامهای و پول واقعی، میتوانید VCهای زیادی را خریداری کرده و شخصیت خود را خیلی سریع به یک بازیکن سطح بالا تبدیل کنید. به بیان دیگر، پرداختهای درون برنامهای بازی باعث میشود تا تلاش بازیکنهایی که سعی میکنند بدون استفاده از این سیستم کاراکتر خود را ارتقا دهند، دیده نشود؛ زیرا در حالت Pro AM (مسابقات خیابانی آنلاین بخش MyCareer) شما باید بهصورت آنلاین با سایرین رقابت کنید و همین مورد سبب میشود تا یک نابرابری بهوجود آید. استودیو ویژوال کانسپتس درکنار حالت MyCareer حالتهای دیگری را هم برای بازیکنان درنظر گرفته است تا تجربهی عمیقی را کسب کنند. بگذارید ابتدا از بسکتبال خیابانی NBA 2K20 شروع کنم که یکی از سرگرم کنندهترین حالتهای بازی بهحساب میآید. دراینبخش بازیکنان میتوانند بهصورت دوبهدو تا پنجبهپنج به رقابت با هوش مصنوعی بپردازند. نکتهی جالب این حالت، این است که میتوانید خودتان بازیکنهای هر دو تیم را انتخاب کنید. بهعبارتی دو تیم از فوق ستارههای NBA تشکیل دهید و عملکرد آنها درکنار یکدیگر را مورد بررسی قرار دهید.
درکنار حالت MyCareer، دو حالت MyTeam و MyLeague هم جزو مواردی هستند که ازطریق آنها میتوانید ساعتها و حتی ماهها بازی NBA 2K20 را تجربه کنید. حالت MyTeam شبیهبه حالت آلتیمیت سری فیفا است. دراینجا شما میتوانید تیم خود را تشکیل دهید و بهصورت آفلاین و آنلاین، بازیهای مختلفی را انجام دهید. همچنین قادر به خرید بازیکنهای مختلف هستید و میتوانید از بازیکن خود در MyCareer هم استفاده کنید. بااینکه حالت MyTeam لحظات بسیار خوبی را برای شما در حالت آفلاین و آنلاین خود رقم میزند و در نقش یک مدیر واقعی قرار میگیرید، اما پرداختهای درون برنامهای و لوت باکسها، باعث شدهاند تا شانس عاملی باشد که بازیکنهای متفاوت با ارزشهای مختلفی را دریافت کنید. درواقع با انجام چالشهای این بخش یا ازطریق فروشگاه بازی میتوانید پکهایی را خریداری کنید. این پکها شامل کارتهای بازیکن یا سایر آیتمهای مورد نیاز برای مدیریت تیم و بازیکنان میشود، اما نمیدانید دقیقا چه آیتمهایی را دریافت میکنید. ازطرفی این پکها با پول واقعی هم قابل خرید هستند.
حالت MyLeague هم دارای قسمتهای مختلفی است که هرکدام از آنها، تجربهی متفاوتی را ارائه میکنند. برای مثال اگر علاقهمند به تیمهای دهه ۹۰ و ۸۰ هستید، میتوانید بهسراغ آنها رفته و لیگ آن زمان را تجربه کنید. این درحالی است که میتوانید فصل جدید NBA را با تیمهای حال حاضر آغاز کنید و با تیم محبوب خود قهرمان کنفرانس غرب یا شرق شوید. مورد دیگری که در NBA 2K20 نظر شما را بهخود جلب میکند، حضور تیم بسکتبال بانوان برای اولینبار در یک بازی بسکتبال است. علاقهمندان به WNBA هم میتوانند با تیم محبوب خود به بازی کردن مشغول شوند. ویژوال کانسپتس از هر ۱۲ تیم بسکتبال حرفهای بانوان و تمامی بازیکنهای آنها در NBA 2K20 استفاده کرده است. جدا از این موارد، موردی که NBA 2K20 را در گیمپلی خاص کرده و باعث لذت بخش شدن بخشها و حالتهای مختلف شده است، سیستم بازی کردن و پیشرفت در بخش شبیهسازی حرکات بازیکنها است. سری NBA 2K به ارائه یک بازی شبیهساز با کیفیت از ورزش بسکتبال معروف است و در این نسخه، شاهد پیشرفت مکانیزمهایی هستیم که درنسخههای پیشین مورد استفاده قرار گرفته است.
حرکات بازیکنها با توپ، دریبل زدن، پرتابها، دفاع کردن و سایر بخشهای بازی نسبتبه قبل روانتر و فنیتر شدهاند. هر بازیکن NBA شیوه بازی کردن خود را دارد. ازاینرو برای کسب بهترین نتیجه، باید شناخت خوبی روی بازیکنهای تیم داشته باشید. شاید درظاهر استفاده از سیستم دربیلزدن یا نحوه صحیح پرتابهای توپ در NBA 2K20 کمی سخت باشد، اما تیم سازنده از یک بخش تمرینی در بازی استفاده کرده که بهخوبی این ویژگیها را به شما یاد میدهد. همچنین میتوانید مدام آنها را تکرار کرده تا به شناخت کافی برسید. برای مثال به سه روش مختلف میتوانید در بازی پاسکاری کنید و با یادگیری این روشها، میتوانید شیوههای بازی کردن خود را تغییر دهید. این در حالی است که اگر ندانید هر پاس چه کاربردی دارد، توپ را بهراحتی از دست خواهید داد. بهعبارتی ویژوال کانسپتس گیمپلی را بهگونهای طراحی کرده که بازیکنان قدیمی، میتوانند بهخوبی از آن لذت ببرند و بازیکنان تازهوارد هم با کمی تمرین میتوانند ساختار بازی را یاد بگیرند.
موارد ذکر شده، برای تیمهای بانوان هم صدق میکند. بازیکنهای سرشناس این تیمها هم بهلطف شبیهسازی دقیق تیم سازنده، دارای حرکات مخصوصبه خود هستند. بخش آنلاین NBA 2K20 هم بهتر از نسخههای پیشین طراحی شده است و شاهد کیفیت بهتر سرورها هستیم. ازاینرو بهراحتی میتوانید وارد بخش آنلاین شوید و سایر بازیکنها را بهچالش بکشید. در حالت کلی، NBA 2K20 در بخش گیمپلی یک شبیهساز بسیار خوب است که بهواسطهی محتوای متعدد خود، میتواند ساعتها مخاطب را سرگرم کند. همچنین اضافه شدن بخش بانوان در بازیهای دوستانه و MyLeague، سبب شده تا تجربهی متفاوتی را کسب کنید؛ زیرا شیوه بازی کردن و قدرت بازیکنها در تیمهای WNBA بهکل با تیمهای NBA متفاوت است.از نظر بصری هم NBA 2K20 در جایگاه بسیار خوبی قرار دارد. طراحی زمین مسابقه، نورپردازیها و چهره بازیکنها با جزئیات بسیار بالایی طراحی شده است. زمانیکه به کوارتر سوم و چهارم وارد میشوید، بهخوبی شاهد عرق کردن بازیکنانها هستیم و میتوان خستگی را در چهره آنها تشخیص داد. این در حالی است که طراحیهای بازی مشکلاتی هم دارد.
بااینکه طراحی و شبیهسازی تیمها، بازیکنها و حرکات آنها بهخوبی هرچه تمامتر انجام شده است، اما طراحی انیمیشن مربیها و حرکات آنها درکنار زمین، همانند نسخههای پیشین است. بهنظر میرسد تیم سازنده آنها را از نسخه قبل به این نسخه آورده است و تغییری در آنها اعمال نشده است. همچنین این مورد برای کاراکترهای بخش MyCareer هم صدق میکند که مربوطبه دو نسخه پیشین میشوند و کاراکتر جدیدی برای شما درنظر گرفته نشده است. بااینحال طراحی بخشهای سینمایی داستان بازی هم کیفیت بسیار بالایی دارند و استفاده از هنرپیشههای مختلف، این حسوحال را بهمخاطب القا میکند که درحال تماشای یک اثر سینمایی است؛ اثری که در قسمتهایی به شما اجازه بازی کردن در زمین مسابقه یا انتخاب گزینههای مختلف برای تعیین مسیر آینده را میدهد. در انتها بد نیست به قسمت جدید برنامه 2KTV هم اشاره کرد که طراحی این بخش بهتر از نسخههای پیشین است و دیگر خبری از تبلیغاتی نیست که نتوانید آنها را رد کنید، بلکه میتوانید پس از بارگذاری بازی، اگر علاقهای به تماشای برنامه تلویزیونی 2KTV ندارید، آن را رد کنید و وارد بازی شوید.
نوشته NBA 2K20 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
با اینکه مورتال کامبت یک مجموعه بسیار قدیمی است، اما از آن دست مجموعههایی است که همیشه نسخههای جدیدش حرفهای برای گفتن داشتهاند و با اینکه شاید فراز و نشیبهایی هم در مسیر این سری بوده، اما در مجموعه وقتی صحبت از بازیهای مبارزهای و مخصوصا دستهای از این بازیها میشود که حس و حالی واقعگرایانه و حتی خشن دارند، همیشه مورتال کامبت یکی از نامهایی است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. به همین دلیل هم انتشار نسخه جدیدی از این سری اتفاق بسیار مهمی برای طرفداران این سبک است. اما آیا Mortal Kombat 11 همان بازی فوقالعادهای است که از این مجموعه و از استودیو ندررلم انتظار داریم؟ آیا این استودیو توانسته در دومین تجربه نسل هشتمی سری باز هم تجربهای ارزشمند برایمان به ارمغان بیاورد؟ برای پاسخ دادن به این سوالها و داشتن نگاهی به نقاط ضعف و قوت مورتال کامبت 11، با زومجی و بررسی این بازی همراه باشید. البته ابتدا پیشنهاد میکنم بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید تا در ادامه بیشتر در مورد آن صحبت کنیم:
پس از در دسترس قرار گرفتن نسخه بتای مورتال کامبت ۱۱، یکی از مواردی که برخی طرفداران و حتی گروهی از منتقدین به آن اشاره داشتند تغییرات جدیدی بود که استودیو ندررلم برای این اثر در نظر گرفته بود؛ تغییراتی که برخی افراد از آن راضی بودند و برخی هم عقیده داشتند که این موارد باعث شدهاند گیمپلی بازی از آن حس و حال همیشگیاش فاصله بگیرد. خب با احترام به تمام این نظرها، راستش را بخواهید چیزی که بیشتر از هر مورد دیگری در رابطه با این بازی دوست داشتم، حفظ اصالت همیشگی مورتال کامبت حتی با وجود داشتن یک سری مکانیزمها و ویژگیهای جدید بود. به بیان بهتر، با اینکه مورتال کامبت 11 مثلا تغییراتی در سیستم کمبوها و کلا گیمپلی داشته یا یک سری حالتهای جدید را برایمان به ارمغان آورده، اما از همان اولین مبارزهای که در بازی تجربه خواهید کرد این حس به بهترین شکل بهتان منتقل میشود که در حال تجربه یک مورتال کامبت هستید؛ تجربهای که حتی از حیث حس و حال، شبیه به سری Injustice همین استودیو ندررلم هم نمیشود و با اینکه شاید بین بازیها شباهتهایی از بین مکانیزم باشد، اما مورتال کامبت ۱۱ دقیقا همان تجربه مبارزهای خشن، خونین، پر از تکهتکهشدن شخصیتها یا Fatalityهای وحشتناک است و در چنین مواردی استودیو ندررلم حتی یک قدم رو به عقب هم برنداشته و حتی برعکس، بازی را بیش از پیش تبدیل به اثری خشن و جدی کرده است که قطعا برای طرفداران همیشگی مجموعه خوشایند و برای آنهایی هم که با چنین جنبههایی از مورتال کامبت مشکل داشتند آزاردهنده خواهد بود.
در ادامه بیشتر در تغییراتی مثل ویژگیهای جدید گیمپلی دقیق خواهیم شد اما قبل از آن دوست دارم در مورد محتویات بازی صحبت کنیم؛ جنبهای که مورتال کامبت ۱۱ در آن هم درخشش خوبی دارد و آنقدر محتوا برایمان در نظر گرفته که بتوانیم برای طولانیمدت هم از اثر لذت ببریم. بخش داستانی احتمالا قسمتی است که تجربه بازی را با آن آغاز خواهید کرد. یکی از بخشهایی که بازی در آن از موفقیتهای Injustice 2 الهام گرفته، همین بخش داستانی است و به همین سبب شاهد روایتی هستیم که بیش از همیشه سینمایی شده است و برای مثال نحوه انتقال بازی از میانپردهها به مبارزات حالتی کاملا سینمایی بهخود گرفته و از همیشه جذابتر است. بهعنوان بخش داستانی یک بازی مبارزهای، این قسمت در مورتال کامبت ۱۱ قابل قبول و کار راهانداز است. اما اگر بخواهیم کمی دقیقتر آن را بررسی کنیم و به دنبال این باشیم که آیا بخش داستانی بازی واقعا داستان خوبی روایت میکند و جذابیت بالایی دارد، خب یک سری نقاط ضعف را میتوان در این بخش پیدا کرد.
کلیت داستان بازی، حول محور ایده دستکاری زمان میچرخد. به بیان دقیقتر، داستان از جایی آغاز میشود که شخصیت شیناک شکست خورده و ریدن در حال شکنجه کردن وی است. با اینکه همهچیز بر وفق مراد دنیای ایرثرلم بهنظر میرسد، اما پس از ظاهر شدن کرونیکا، شخصیت منفی جدید بازی، متوجه میشویم که از این خبرها نیست و وی همهچیز را تحت کنترل دارد. قدرت اصلی کرونیکا، دستکاری زمان است و خب سازندگان از این ایده استفاده کرده و مخصوصا در دقایق ابتدایی بازی تقابلهای جذابی رقم زدهاند. برای مثال مشاهده مبارزه دو جانی کیج با یکدیگر که از بعدهای زمانی متفاوتی هستند یا تماشای تقابل دو جکس باهم که حضور در بازههای زمانی مختلف آنها را تبدیل به افرادی با خصوصیات متفاوت کرده است، جالب است و ایده خوبی هم بهنظر میرسد. با این حال و حتی با اینکه بخش داستانی بازی کلا ۵-۶ ساعت بیشتر گیمپلی ندارد، اما پس از گذشت مدتی اینگونه حس میشود که سازندگان کمی بیش از حد در حال زیادهروی از این ایده دستکاری زمان هستند و استفاده از ترفندهای تکراری بیشتر به عاملی برای طولانیتر کردن این بخش میماند تا دلیلی که بتواند داستان خوبی برای مخاطب روایت کند. از این مهمتر اما ضعف بخش داستانی بازی در معرفی شخصیتهای منفیاش بهعنوان افرادی کاریزماتیک و اصطلاحا خفن است که از این طریق بتواند تقابل شخصیتهای مثبت و منفی را پرتنش و جذاب جلوه دهد.
برای مثال کاراکترهایی مثل کلکتور و گراس که از جمله شخصیتهای جدید بازی هستند و انتظار میرود در قسمت داستانی با آنها آشنا شویم، صرفا در میان پردهها کمی قدرتمند بهنظر میرسند و سازندگان هرگز نمیتوانند مبارزاتی فراموشنشدنی با آنها برایمان رقم بزنند یا حتی روند روایت داستان را به شکلی پیش ببرند که حس کنیم بله، این شخصیتها واقعا قدرتمند هستند و تهدید بزرگی بهحساب میآیند. این قضیه حتی در رابطه با خود شخصت کرونیکا هم صدق میکند و ما وی را بیشتر از اینکه واقعا در حال انجام کاری خطرناک بببینیم، در حال رجزخوانی و تهدیدی میبینیم که البته سرانجامی هم ندارند و نهایتا همهچیز در اصل همان تقابل کلیشهای روشنایی و تاریکی است که نتیجه آن را هم میتوان از قبل خیلی ساده حدس زد. با این حال در مجموع بخش داستانی بازی نه خیلی خوب و عالی، که قابل قبول است و مخصوصا فرصتی بهمان میدهد تا با شخصیتهای مختلفی در آن بازی کنیم و در مجموع یک نوع تجربه آموزشی خوب پنج ساعته است که بازی کردنش میتواند تمرین خوبی برای ورود به دنیای رقابتی و جذاب مورتال کامبت ۱۱ باشد.
خب با تمام توضیحاتی که در رابطه با بخش داستانی دادیم، طبیعتا همه بر این موضوع واقف هستیم که یک بازی مبارزهای را نباید خیلی با بخش داستانیاش قضاوت کرد و حتی اگر چنین بخشی در بازی نباشد هم خیلی ایراد بهحساب نمیآید. البته موضوع جذاب نبودن شخصیتهای جدید بحث دیگری است که تاثیرش را میتوانیم روی حالتهای دیگر بازی هم ببینیم و به همین دلیل کمتر رقیبی را در بخشهای آنلاین پیدا خواهید کرد که این شخصیتها را به کاراکترهایی چون اسکورپوین، سابزیرو، لو کنگ، جانی کیج و کلا چهرههای آشنای مجموعه ترجیح بدهد. اما جدا از بخش داستانی، مورتال کامبت ۱۱ هم برای افرادی که بهدنبال تجربهای تکنفره هستند و هم برای علاقهمندان به حالتهای چندنفره محتویات جذاب زیادی تدارک دیده است. یکی از این حالتهای تکنفره Towers of Time نام دارد که در آن همان برجهای آشنای سری را شاهد هستیم اما با این تفاوت که این برجها به مرور بهروز خواهند شد و بازیکنان را به نبردهایی با قوانین و شرایط خاص میبرند. این بخش در واقع حکم همان حالت چالشی را دارد که این روزها در خیلی از بازیهای آنلاین شاهدش هستیم و تجربه کردنش فرصت خوبی است تا هم تنوعی در گیمپلی بازی را تجربه کنیم و هم اینکه پاداشهای ارزشمندی را بهدست بیاوریم.
حالت بعدی Klassic Towers است که تغییر خاصی در مقایسه با نسخههای پیشین نداشته و در هر برج بسته به درجه سختی آن، باید با تعداد مشخصی دشمن مبارزه کنید و البته برجهای بیپایان و برج بقا هم هستند که در آنها هدف زنده ماندن برای طولانی مدت است. این حالت همیشه یکی از امضاهای سری مورتال کامبت بوده و این بار هم مخصوصا به دلیل ویدیو سینمایی پخششده در پایان هرکدام از آنها تجربه کردنشان جذاب است. در نهایت بهعنوان یک محتوای تکنفره دیگر، بخش Krypt را داریم؛ بخشی که در نسخههای قبلی هم با آشنا هستیم اما این بار پیشرفت بسیار زیادی در مقایسه با قبل داشته و در اصل یک تجربه ماجراجویی است که در آن با کنترل شخصیتی از دید سومشخص، وارد جزیرهای مرموز خواهید شد و با باز کردن صندوقها از طریق منابعی که کسب میکنید قادر خواهید بود آیتمهای مختلفی بهدست بیاورید. همچنین در گوشهکنار این جزیره رمز و رازهای زیادی هم انتظارتان را میکشند که رفتن به سراغشان از حیث جذابیت دست کمی از مبارزه کردن در میادین نبرد بازی ندارد. البته در بین محتویات آفلاین بازی امکان تجربه چندنفره آن به شکل محلی هم وجود دارد که همیشه یکی از جذابترین حالتهای مورتال کامبت بوده است.
اما خب جدا از محتویات تکنفره، ندررلم Mortal Kombat 11 را با داشتن ذهنیتی از یک بازی تمام رقابتی توسعه داده است و این موضوع را میتوان با ورود به بخش چندنفره بازی متوجه شد. اولین پیشرفت و قدم مثبت بازی در این بخش، به وضعیت سرورهای آن مربوط میشود؛ موردی که نسخه قبل در زمان عرضه حسابی از آن رنج برد اما در این نسخه سرورها واقعا شرایط خوبی دارند و خیلی سریع بازیکنان را در مقابل هم قرار میدهند و با نمایش وضعیت اتصال و پینگ آنها، همه شرایط را برای داشتن یک مبارزه ایدهآل فراهم میسازند. راستی خبر خوب برای ما ایرانیها اینکه سرورهای بازی بدون محدودیت و مشکل خاصی در دسترس هستند و نیازی به روشهای عجیب و غریب برای اتصال به آنها نیست! اما از حیث محتویات چندنفره، جدا از حالت عادی مبارزه یک در برابر یک با بازیکنی تصادفی که البته میتوانید در صورت رضایت داشتن از مبارزهتان آنها را بارها و بارها با کاراکترهای جدید تکرار کنید، این بخش شامل موارد دیگری مثل مبارزه با دوستانتان به شکل آنلاین میشود که در این حالت حتی میتوانید وارد بخش تمرینی شوید و ساعتها باهم حرکات شخصیتهایتان را تمرین کنید. البته بازی یک بخش تورنمنت هم خواهد داشت که فعلا در دسترس نیست و طبق اطلاعیه موجود در صفحه آن، از ۳۰ روز دیگر این رقابتهای رتبهبندیشده آغاز خواهند شد که این هم سند دیگری برای این است که بگوییم ندررلم مورتال کامبت ۱۱ را بهعنوان یک تجربه eSport توسعه داده است.
مهمترین موردی که یک بازی مبارزهای را جذاب و اثر دیگری را کسلکننده میکند، هسته اصلی گیمپلی آن است. جایی که در ابتدا هم اشاره کردم که واکنشهای ضد و نقضی نسبت به آن در بین طرفداران و منتقدین پس از انتشار نسخه بتا وجود داشت. خب اولین موضوع در این زمینه این است که بله مورتال کامبت 11، در مقایسه با نسخههای قبلی و مثلا مورتال کامبت ایکس، تغییراتی از حیث گیمپلی داشته است. تغییراتی که قطعا مثبت یا منفی بودن آن تا حدی به سلیقه مخاطب برمیگردد، اما شخصا از این تغییرات و تاثیری که روی بازی گذاشتهاند تا حد زیادی رضایت دارم. مخصوصا پس از تجربه چند مبارزه آنلاین، متوجه این موضوع خواهید شد که در مورتال کامبت جدید سرعت شما در زدن کلیدهای مختلف پشت سر هم و اصطلاحا مبارزه بیبرنامه و باتن مشینگ قرار نیست کمکی به پیروز شدنتان بکند. بلکه برعکس بازی به سمت اثری رفته که در آن شناخت درست و کامل حرکات هر شخصیت و از آن مهمتر شناخت زمانی که باید از این حرکات استفاده کنید تاثیر زیادی روی سرنوشت مبارزهها میگذارد. به بیان بهتر، در مورتال کامبت ۱۱ باید بدانید که چه زمانی دفاع میکنید و چه زمانی حمله؛ چه زمانی صرفا از ضربات معمولی استفاده میکنید و چه زمانی سراغ کمبوها ضربات ویژه هر شخصیت میروید. شاید بگویید که چنین روندی باعث کُند شدن بازی میشود اما نه؛ چرا که در مورتال کامبت ۱۱ هنوز هم کمبوها با وجود کوتاهتر شدن نسبی حضور مهم و پررنگی دارند و ضربات دیگر هم به شکلی طراحی نشدهاند که جلوی سرعت بازی را بگیرند بلکه هدف از آنها، بخشیدن یک نوع عمق بیشتر و حس و حال واقعیتر به بازی بوده است که تا حدود زیادی هم موفق عمل کرده است.
البته شاید حتی برای طرفداران قدیمی، در مبارزههای اولیه عادت کردن به مکانیزمهای جدید کار سادهای نباشد. مخصوصا که این تغییرات فقط به مواردی که اشاره کردیم خلاصه نمیشوند. برای مثال نوار حرکات ویژه که در نسخه قبلی یک نوار بود، در این نسخه تبدیل به دو نوار حمله و دفاع شده است. نوار حمله بهتان اجازه میدهد تا مثلا با گرفتن R1 برخی ضربات را تقویب کنید و آسیب بیشتری به دشمن بزنید. در طرف مقابل نوار دفاعی امکان استفاده از اشیا موجود در محیط را میدهد و میتوانید با مصرف آن از دست ضرباتی که ممکن است بهتان وارد شوند فرار کنید. همچنین ضربات X-Ray که در نسخه قبل حضور داشتند، این بار تبدیل به Fatal Blow شدهاند و خب نحوه پیادهسازی آنها در بازی واقعا عالی است و کاملا بازیکن را در موقعیت تصمیمگیری قرار میدهد. چرا که این ضربات اولا زمانی قابل استفاده هستند که سلامتی شما به زیر ۳۰ درصد رسیده باشد و ثانیا در هر مبارزه (نه در هر راند) تنها یک بار میتوانید از آنها استفاده کنید. جدا از اینکه ضربات Fatal Blow هر شخصیت انیمیشن فوقالعادهای دارد، مورد مهمتر در رابطه با آنها این است که استفاده اشتباهشان، میتواند حتی به معنی شکست کامل شما در مبارزه باشد و برعکس استفاده از آنها در موقعیت طلایی کاملا میتواند سرنوشت یک نبرد را به نفع شما تغییر بدهد. ضربات دیگری مثل Krushing Blowها هم در بازی حضور دارند که در صورت اجرای درست خورد شدن استخوان دشمنان در اثر ضربه را میتوان مشاهده کرد و البته که برای اجرای آنها، نیاز به زمانبندی دقیق خواهید داشت. کلا یکی از مواردی که در مورتال کامبت 11 تاثیر زیادی دارد همین داشتن زمانبندی دقیق است که البته باوجود اجرای درست در اکثر قسمتها، گاهی هم اینچنین حس میشود که سازندگان کمی در مورد آنها بیش از حد سختگیری کردهاند. برای مثال برای اجرای بلاک بینقص (Flawless Block)، باید دقیقا پیش از برخورد ضربه رقیب کلید دفاع را بزنید که در صورت اجرای درست، میتوانید از این نوع دفاع به نفع خودتان استفاده کنید و ضمن دریافت آسیب کمتر، آن را تبدیل به فرصتی برای حمله به دشمن کنید. اما مشکل اینجا است که زمانبندی این حرکت بهقدری حساس و دقیق است که شخصا خیلی وقتها متوجه نمیشوم که چرا یک بلاک بینقص میشود و دیگری که دقیقا در همان زمان زده شده خیر.
اما در کنار همه تغییرات جدید هسته گیمپلی، آن حس و حال کلی مبارزات مورتال کامبت در این نسخه حفظ شدهاند. مبارزاتی که در آنها کاملا میتوان تاثیر مشتها و لگدها روی دشمن را بهلطف پیادهسازی عالی فیزیک بازی حس کرد و از آن مهمتر اینکه این تغییرات باعث نشدهاند تا مثلا شخصیتهای آشنایی چون اسکورپیون و لو کنگ، آن ضربات معروف خودشان مثل نیزه معروف اسکورپیون یا ضربات پای پرشی خاص لو کنگ را از دست بدهند و هر اقدامی هم که در این زمینه صورت گرفته بیشتر حالت بهبود دهنده داشته تا ویرانکننده. همچنین بازی شامل کاملترین بخش آموزشی میشود که تا به امروز در یک نسخه از سری مورتال کامبت دیدهایم و هرچقدر که در ابتدا مکانیزمهای جدید اثر سخت بهنظر برسند، پشت سر گذاشتن بخش آموزشی که شامل موارد ابتدایی تا موارد بسیار حرفهای میشود، به بهترین شکل شما را با آنها آشنا خواهد کرد. همچنین ضربات مشهور Fatality و Brutality هم در این نسخه حضور دارند و با اجرای درست دستورات مربوط به فیتلیتیها یا زدن ضربه آخر به شکل خاص برای اجرای بروتلیتی، میتوانید از کشتن رقیبتان با این روشهای خشن و جذاب لذت ببرید!
یکی دیگر از مهمترین ویژگیهای یک بازی مبارزهای، تنوع آن در زمینه شخصیتها و محیطهای مبارزه است. خب مورتال کامبت ۱۱ در این زمینه هم عملکرد خیلی خوبی دارد و با اینکه به مشکل مربوط به شخصیتهای جدیدش اشاره کردیم، اما کاراکترهای آشنای قدیمی مثل نوب سایبات، ساب زیرو، ریدن، سونیا، جانی کیج، کابال و خیلیهای دیگر در این نسخه هم حاضر هستند و با بهترین طراحی که تا به امروز داشتهاند، وارد مبارزات نفسگیر بازی میشوند. مبارزاتی که زمینهای زیادی هم برای آنها تدارک دیده شده و وجه مشترک همه این زمینها، طراحی گرافیکی واقعا بینظیرشان است؛ به طوریکه میزان دقت سازندگان به جزییات هر محیط و تنوع فوقالعادهای که برای آنها لحاظ کردهاند، باعث خواهد شد تا به این زودیها از محیطهای بازی خسته نشوید و به دنبال موارد جدیدی در این زمینه نباشید. راستی حالا که به شخصیتها اشاره کردیم، باید از قسمت شخصیسازی کامل این نسخه هم صحبت کنیم؛ قسمتی که در آن قادر خواهید بود تا شخصیتها را با دقت کامل شخصیسازی کنید و از لباس و تجهیزات ظاهری آنها گرفته تا ضربات ویژهشان را بهدلخواه تغییر دهید. درست است که این تغییرات میتوانند گاهی منجر به ساختهشدن شخصیتهایی شوند که شاید کمی بیشازحد قوی باشند، اما ندررلم با علم به این موضوع یک گزینه حالت رقابتی را در نظر گرفته که با فعال کردن آن فقط با مبارزینی در بخش آنلاین روبهرو خواهید شد که تواناییهایشان همان چیزی است که خود سازندگان در نظر داشتهاند و توسط بازیکنان دستکاری نشدهاند. این مورد کمک زیادی به بالانستر بودن مبارزات بازی میکند.
همچنین تنوع بالای آیتمهای موجود برای شخصیسازی کاراکترها، عاملی است که باعث میشود به تجربه طولانیتر اثر اشتیاق بیشتری نشان دهیم و با کسب منابع آنها را از طریق تجربه حالتهای مختلف یا گشتن در کریپت باز کنیم. فقط باید به این نکته اشاره کنیم که ندررلم تایید کرده خریدهای درون برنامهای هم در بازی در دسترس خواهند بود ولی هنوز به دلیل عدم انتشار نسخه عمومی بازی، خبری از آیتمهای پولی در فروشگاه بازی نیست و با در نظر گرفتن سابقه نهچندان خوب ندررلم در این زمینه، شاید این مورد بعدا مشکلاتی چون گران بودن بیش از حد آیتمها در پی داشته باشد.
پیشتر هم اشاره کردیم که بازی گرافیک فوقالعادهای دارد و این موضوع، در تمامی زمینههای آن صدق میکند. از طراحی خیلی خوب منوها گرفته تا جزییات واقعا بینظیری که برای طراحی هریک از کاراکترها در نظر گرفته شده است. البته چهره شخصیتها کمی در مقایسه با نسخههای پیشین تغییر داشته است و شاید برخی در ابتدا قابل شناسایی نباشند اما میزان جزییات بهکار رفته در طراحی آنها واقعا مثالزدنی است. همچنین انیمیشنهای بازی هم بینهایت نرم و طبیعی هستند و کاملا میتوان برخورد ضربات را حس کرد. از زیبایی محیطهای بازی هم که صحبت کردیم و کلا، نمیتوان ایراد گرافیکی خاصی از بازی گرفت و مورتال کامبت ۱۱ هم از نظر فنی و هم از نظر هنری واقعا اثری لایق انتشار در این بازه از نسل هشتم است و فراتر از تمام تجربیاتی ظاهر میشود که قبلا از ندررلم دیده و تجربه کردهایم. البته موسیقیهای بازی در این حد بینقص نیستند و خیلی نقطه قوتی برای آن بهحساب نمیآیند ولی این در مورد صداگذاریها صادق نیست و ندررلم، در این زمینه هم کارش را عالی انجام داده و از صدای گوینده مسابقات که شنیدن عبارتهایی مثل Fatality از زبانش لذت عجیبی دارد گرفته تا صدای مربوط به برخوردها و شخصیتها همهچیز بینقص است.
در مجموع برای لذت بردن از مورتال کامبت 11، فقط کافی است مشکلی با حجم بالای خشونت این مجموعه نداشته باشید. در این صورت مطمئن باشید که ندررلم یکی از بهترین بازیهای مبارزهای سالهای اخیر را ساخته است که چه کاربر حرفهای آن باشید و چه شخصی که اولین بار پا به این مجموعه میگذارد، خواهید توانست با آن ارتباط برقرار کنید و از مبارزات نفسگیری که برایتان در قالب حالتهای مختلفش تدارک دیده نهایت لذت را ببرید.
نوشته Mortal Kombat 11 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
با اینکه مورتال کامبت یک مجموعه بسیار قدیمی است، اما از آن دست مجموعههایی است که همیشه نسخههای جدیدش حرفهای برای گفتن داشتهاند و با اینکه شاید فراز و نشیبهایی هم در مسیر این سری بوده، اما در مجموعه وقتی صحبت از بازیهای مبارزهای و مخصوصا دستهای از این بازیها میشود که حس و حالی واقعگرایانه و حتی خشن دارند، همیشه مورتال کامبت یکی از نامهایی است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. به همین دلیل هم انتشار نسخه جدیدی از این سری اتفاق بسیار مهمی برای طرفداران این سبک است. اما آیا Mortal Kombat 11 همان بازی فوقالعادهای است که از این مجموعه و از استودیو ندررلم انتظار داریم؟ آیا این استودیو توانسته در دومین تجربه نسل هشتمی سری باز هم تجربهای ارزشمند برایمان به ارمغان بیاورد؟ برای پاسخ دادن به این سوالها و داشتن نگاهی به نقاط ضعف و قوت مورتال کامبت 11، با زومجی و بررسی این بازی همراه باشید. البته ابتدا پیشنهاد میکنم بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید تا در ادامه بیشتر در مورد آن صحبت کنیم:
اما خب جدا از محتویات تکنفره، ندررلم Mortal Kombat 11 را با داشتن ذهنیتی از یک بازی تمام رقابتی توسعه داده است و این موضوع را میتوان با ورود به بخش چندنفره بازی متوجه شد. اولین پیشرفت و قدم مثبت بازی در این بخش، به وضعیت سرورهای آن مربوط میشود؛ موردی که نسخه قبل در زمان عرضه حسابی از آن رنج برد اما در این نسخه سرورها واقعا شرایط خوبی دارند و خیلی سریع بازیکنان را در مقابل هم قرار میدهند و با نمایش وضعیت اتصال و پینگ آنها، همه شرایط را برای داشتن یک مبارزه ایدهآل فراهم میسازند. راستی خبر خوب برای ما ایرانیها اینکه سرورهای بازی بدون محدودیت و مشکل خاصی در دسترس هستند و نیازی به روشهای عجیب و غریب برای اتصال به آنها نیست! اما از حیث محتویات چندنفره، جدا از حالت عادی مبارزه یک در برابر یک با بازیکنی تصادفی که البته میتوانید در صورت رضایت داشتن از مبارزهتان آنها را بارها و بارها با کاراکترهای جدید تکرار کنید، این بخش شامل موارد دیگری مثل مبارزه با دوستانتان به شکل آنلاین میشود که در این حالت حتی میتوانید وارد بخش تمرینی شوید و ساعتها باهم حرکات شخصیتهایتان را تمرین کنید. البته بازی یک بخش تورنمنت هم خواهد داشت که فعلا در دسترس نیست و طبق اطلاعیه موجود در صفحه آن، از ۳۰ روز دیگر این رقابتهای رتبهبندیشده آغاز خواهند شد که این هم سند دیگری برای این است که بگوییم ندررلم مورتال کامبت ۱۱ را بهعنوان یک تجربه eSport توسعه داده است.
در مجموع برای لذت بردن از مورتال کامبت 11، فقط کافی است مشکلی با حجم بالای خشونت این مجموعه نداشته باشید. در این صورت مطمئن باشید که ندررلم یکی از بهترین بازیهای مبارزهای سالهای اخیر را ساخته است که چه کاربر حرفهای آن باشید و چه شخصی که اولین بار پا به این مجموعه میگذارد، خواهید توانست با آن ارتباط برقرار کنید و از مبارزات نفسگیری که برایتان در قالب حالتهای مختلفش تدارک دیده نهایت لذت را ببرید.
نوشته Mortal Kombat 11 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>Massa bibendum, lorem sit lectus, volutpat purus at. Vestibulum leo dolor. Egestas nam. Inceptos feugiat, in sed, amet amet enim. Cursus commodo magna, pellentesque posuere quo, consectetuer dolor. Convallis congue. Ut pharetra etiam, libero at, eleifend quis integer. Libero justo vestibulum, nibh justo sed. Congue consequatur.
Nostra dui mattis, sit nullam integer. Gravida luctus sagittis, duis placerat. Arcu a et, porttitor volutpat diam, lectus semper ridiculus. Nunc nunc auctor. Fringilla dignissim et, facilisi in, enim mattis. Sollicitudin placerat ipsum, proin integer dui, porta lacinia at. Curabitur ligula et, dolor et donec, vehicula wisi ante.
Congue aliquam ante, non diam et, vel morbi. Sem odio arcu, turpis vehicula, suscipit duis purus. Vitae duis pede, dictumst dolor. Ut iaculis, sit mauris, morbi et et. Mattis sed, ligula non, diam ligula ante. Turpis mauris dapibus, condimentum urna a, et vel. Pellentesque eu.
نوشته Far Cry 5 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
Far Cry 5 با ویژگیهای تازه و ساعتها محتوایش همراه با امضای همیشگی یوبیسافت یعنی باگ و گرافیک متوسط، اصلا بازی بدی نیست. با بررسی زومجی همراه باشید.
آیا یوبیسافت برگشته است؟ جواب این سوال چندان که فکر میکنید ساده نیست. آنها سال گذشته پس از ده سال، چرخهی عرضهی سالیانهی یکی از پرفروشترین بازیهایشان را شکستند و یک سال به آن استراحت دادند. نتیجه این شد که با یک Assassin’s Creed کامل، بزرگ و دوستداشتنی در چند سال گذشته مواجه شدیم. آنها همچنان دومین نسخهی آیپی تازهی خود را هم با حال و هوایی خوشحال و سرگرمکننده عرضه کردند. Watch Dogs 2 بسیار نسبت به نسخهی اولش پیشرفت کرده بود و تبدیل به بازی کاملتری شده بود. حالا در سومین ماه ۲۰۱۸، یوبیسافت باید اولین امتحانش را پس دهد: Far Cry 5. بعد از آن نسخهی بدون شمارهی عجیب و غریب از فارکرای که بیش از ۲ ساعت بازی کردنش از لحاظ روحی ممکن نبود و فارکرای چهاری که خدمات تازهای نسبت به بهترین شمارهی این سری یعنی ۳ ارائه نمیداد، یوبیسافت میبایست در این بازی آبروی رفتهی این مجموعه بزرگ را برمیگردادند. نگاههای اولیه به بازی مثبت به نظر میرسیدند. ایالت مونتانا، مکانیکهای جدید گیمپلی، جنگلهایی عظیم برای شکار و صد البته آنتاگونیستی روانی. مواد اولیه آماده است. نتیجه؟ باز هم به این سادگیها نیست اما، یوبیسافت خراب نکرده است. فارکرای 5 بزرگ، غنی، پر باگ، زیبا، بیشتر مواقع کمهوش و تا حدود خوبی دوستداشتنی است.
فارکرای 5 با همهی ضعف و قوتهایش در یک زمینه من را شگفتزده کرد: گرافیک و طراحی هنری فضای سبز و جنگلهایش. از همان لحظات اولیه بعد از مرحلهی آغازین که از زیرزمین بیرون میآیید، با مناظری مواجه میشوید که بیشک برای اولین بار است از یوبیسافت میبینیم. فناوریای که یوبیسافت برای خلق جنگلهای فارکرای ۵ استفاده کرده بهترین اتفاقی است که تا به حال برای این سری افتاده است. تشعشع نور پشت برگهای درختان و مه خفیف که در ارتفاعات شکل گرفته مناظری بسیار نزدیک به واقعیت شکل داده که نمیتوانید آن را تحسین نکنید. از طرف دیگر اما گرافیک فنی بازی دقیقا در نقطهی مقابل قرار دارد. اگر در حال مشاهدهی منظرهای نفسگیر از جنگلهای مونتانا هستید، کافیست یک لحظه به زمین نگاه کنید تا نهایت محدودیت موتور بازیسازی یوبیسافت در رندر بافتها را از نزدیک ببینید. مدلسازی و کیفیت اشیا و آبجکتها در حد کامل متوسطی است که البته برای یک بازی جهانبازی با چنین وسعتی عادی به نظر میرسد، اما این اختلاف در طراحی تا حدی عجیب است. برای مثال جزئیات داخل ماشینها، محیطهای داخلی بعضی خانهها و اشیایی که این طرف و آن طرف پیدا میشوند حتی در حد بازیهای دو سال پیش خود یوبیسافت هم نیستند. بازی The Divison دو سال پیش در همین ماه عرضه شد و دقت دیوانهوار طراحانش به جزئیات نیویورک تحسینبرانگیز بود، اما اینجا ظاهرا تمام اهمیت به جنگلها داده شده و خبری از جزئیات در جاهای دیگر نیست. همین مشکل به شکل خفیفتر در صداگذاری اسلحه هم در بازی دیده میشود. اگر گوشتان به صداگذاریهای دقیق بازیهایی مثل Battlefield 1 که تخصصش در این است عادت کرده باشد، صداهای بعضی سلاحهای فارکرای 5 (غیر از آن هفتتیر وسترن) مثل اسلحه اسباب بازی میماند. برای استودیویی که سالیانه دو تا سه بازی جهانباز عظیم عرضه میکند اینچیزها چندان اولویت نیست اما همین نکات ریز است که باعث میشود بازیهایی مثل The Withcer 3 هر چند سال یک بار ظهور کنند و بازیهای یوبیسافت سالی سه بار.
نوشته Far Cry 5 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>بازی Assassin's Creed: Origins شاید یک بازی خوب برای طرفدارها باشد، اما با مشکلات گیمپلی و کاستیهای فنیای که دارد، نمیتواند همه بازیکنان را راضی کند.
انتشار حداقل یک بازی از مجموعه Assassin's Creed در سالهای گذشته با فراز و نشیبهایی همراه بود و همین موضوع نیز در نهایت باعث شد تا یوبیسافت حداقل یک سال را به این مجموعه استراحت دهد. حال بعد از گذشت دو سال از زمان عرضه بازی Assassin's Creed: Syndicate در سال ۲۰۱۵، یوبی سافت مونترال باری دیگر به سراغ این سری دوستداشتنی رفته است تا اینبار واقعا به ریشههای این مجموعه بازگردد؛ ریشههایی که اینبار دیگر نامی از الطائر در آن نیست و از قضا به ۴۹ سال قبل از میلاد مسیح باز میگردد؛ جایی که پیشینهای چند هزار ساله دارد و بعد از گذشت سالها هنوز هم پذیرای باستانشناسان زیادی است.
داستان بازی Assassin's Creed: Origins را میتوان ترکیبی از احساسات، نفرت، خیانت و عشق به خانواده دانست. در این بازی باید در نقش بایک (Bayek) از منطقه سیوا (Siwa)، به سفری در مصر باستان بروید؛ جایی که گروهی به نام Order of the Ancients، غوغایی از خون را به راه انداخته است و حال بایک باید بهعنوان یک مِجای (Medjay) یا همان محافظ فرعون و در جریان بازی محافظ مردم، با آنها مقابله کند. بازی داستانی پیوسته دارد؛ بهویژه در زمینه شخصیتپردازی مانند شمارههای دیگر Assassin's Creed، یوبیسافت توانسته ارتباط لازم میان بازیکن با شخصیتهای درون بازی را حفظ کند. در جریان بازی، از اعضای Order of the Ancients گرفته تا مردم شهر و به قولی انپیسیها، حرفهای زیادی برای گفتن دارند و شما باید بهعنوان شخصی که خود را محافظ مردم نیز میدانید، راهحلی را برای مسائلشان پیدا کنید.
بیایید کمی بیشتر در رابطه با داستان بازی بگوییم. بازی Assassin's Creed: Origins بهویژه در میانپردهها موفقیت یوبیسافت را در ارائهی داستانی قوی ادامه میدهد. با ورود به هر یک از اهداف اصلی بازی که در چهار Act روایت میشود، میتوانید میانپردهای با انیمیشنهایی زیبا، موسیقیای مثال زدنی و روایتی جذاب را بشنوید و با شخصیتها در غم و اندوه یا کینه و نفرتشان شریک شوید. داستان Origins با سفر در زمان سعی دارد تا تازگی خود را حفظ کند و بازیکن را با چالشهای ذهنی پدری غمگین همراه کند. در جریان بازی از کلئوپاترا گرفته تا ژولیوس سزار و بطلمیوس را ملاقات میکنید و داستان هر کدام از این شخصیتهای تاریخی را دنبال میکنید. همکاری کلئوپاترا با سزار برای غلبه بر برادرش بطلمیوس سیزدهم، Order of the Ancients و شیوهی درگیر شدن بایک و همسرش آیا (Aya) در این زد و بندها هر کدام در جای خود بهزیبایی روایت شدهاند. داستان Assassin's Creed: Origins میتواند بازیکن را با خود همراه کند و گاهی با گریههای مادری قلبتان را به درد آورد و گاهی شما را به تماشای ترکیدن مغزی فاسد دعوت کند.
یوبیسافت پیش از انتشار Assassin's Creed: Origins مانور زیادی روی مکانیزم مبارزه جدید بازی داده بود و با انتشار ویدیوهای گیمپلی، به کرات از فواید سیستم مبارزه جدید بازی سخن گفته بود. Assassin's Creed: Origins مانند سیندیکیت دارای درخت مهارت برای شخصیت بایک است؛ با این تفاوت که اینبار شاهد پیوستگی میان مهارتها هستیم و شما میتوانید در سه بخش Warrior ،Hunter و Seer به ارتقاء مهارتهای بایک بپردازید. هرچند این موضوع در تبلیغات یوبیسافت برجسته شده بود، اما باید گفت که ما در شمارههای قبلی نیز به شیوههای مختلف شاهد قابلیت ارتقاء تواناییهای شخصیتها بودیم و نمیتوانیم سیستم جدید را یک نوآوری در Origins قلمداد کنیم.
از سوی دیگر اگر بخواهیم به مبارزهها بازگردیم، اینبار بهویژه با اضافه شدن سپر، شاهد مبارزههایی مشکلتر از گذشته هستیم. هر یک از دشمنان دارای سطح مشخصی هستند و پیروزی یا شکست سریع در نبرد، مستقیما به سطح و دشمنی که در حال مبارزه با او هستید، ارتباط دارد؛ از این جهت که اگر دو سطح یا کمتر اختلاف داشته باشید، میتوانید بهراحتی به مبارزه بپردازید و با دوری از ضربات دشمنان، آنها را شکست دهید. با این حال، اگر تفاوت سطح از دو عدد بیشتر برود، اینجا است که عملا انجام ماموریت غیر ممکن میشود و مجبورید تا با انجام ماموریتهای جانبی سطح خود را ارتقاء دهید. گیمپلی بازی به دلیل وجود انواع و اقسام حیوانات شباهت زیادی به سومین شماره این مجموعه دارد و در Origins شاهد حضور پرشمار حیوانات وحشی مانند کروکودیل، شیر، اسب آبی یا مار هستیم که باید با کشتن آنها از پوستشان برای ارتقاء سطح لباس بایک استفاده کنید. مانند مبارزهها، میتوانید در جریان بازی زره، سلاح یا پوشش بایک را ارتقاء دهید که این موارد را نیز در گذشته در مجموعه Assassin's Creed شاهد بودیم. بازی از نظر سلاح، سپر یا تیرکمان تنوع قابل قبولی دارد و با ورود به هر یک از نقاط نقشه عظیم مصر میتوانید به سلاحهای جدید دسترسی پیدا کنید. سیستم ارتقاء بازی بالانس مناسبی را با سطح دشمنان ایجاد کرده است و در جریان بازی همواره برای شکست دادن دشمنان غیر همسطح در چالش خواهید بود.
اما نکتهای که بازی Origins را جذاب میکند، همانطور که در بالا اشاره کردم، سفر در زمان است. هرچند مانند Syndicate نمیتوانید بین شخصیتها سوییچ کنید، اما در جریان بازی فرصتی مناسب را برای کنترل آیا، همسر بایک به دست میآورید. به دنبال کشف DNA آیا، بازی اجازه میدهد تا سفری به خاطرات این شخصیت داشته باشید و نبردهای دریایی را تجربه کنید. نبردهای دریایی بازی به لطف ساخت Assassin's Creed: Origins توسط یوبیسافت مونترال، بسیار خوب طراحی شده است و مشابه با Assassin's Creed IV: Black Flag قادرید تا تک به تک کشتیهای دشمنان را غرق کنید. همین تفاوت ناگهانی روند بازی و حضور باسفایتهایی منحصربهفرد است که تا حد زیادی از تکراری شدن هرچه بیشتر گیمپلی جلوگیری میکند. با این حال، هنوز هم نمیتوان گفت Assassin's Creed: Origins در زمینه اهداف اصلی و فرعی توانسته تنوع زیادی را ایجاد کند. متاسفانه هرچند در ابتدای بازی کنترل Senu، عقاب بایک سرگرمتان میکند، اما در ادامه این قابلیت نیز تکراری میشود و تنها سعی میکنید تا با کمک این عقاب دوستداشتنی اهداف را پیدا کنید.
ماموریتهای بازی در مجموع از چند بخش ساده تشکیل میشوند و شباهت زیادی را میان ماموریتهای فرعی و اصلی شاهد هستیم. با انتخاب ماموریت مورد نظر، باید به سمت محل مشخصشده حرکت کنید تا با انتخاب Senu، محل حضور هدف مشخص شود. سپس بایستی به محل بروید و با جستجوی محیط سرنخها را، مشابه با حالت Murder Mysteries بازی Syndicate، پیدا کنید، به بررسی محل بپردازید و مکان دقیق هدف را پیدا کنید. این الگوریتم ساده در ماموریتها بهویژه از میانه بازی و انتهای Act II خودنمایی میکند و باعث تکراری شدن مراحل میشود. یکی از انتقادها به Origins، حذف امکان انجام ماموریتها به روشهای مختلف است که پیش از این در Syndicate شاهد آن بودیم. در این بازی سه روش مختلف به بازیکنان پیشنهاد داده میشد و میتوانستید با روش مورد علاقه خود برای کشتن هدف اقدام کنید. مخفیکاری مانند گذشته نقشی اساسی را در روند بازی دارد و عمدتا به مخفی شدن در میان گیاهان خلاصه میشود. اگر دلتان برای مسابقهها تنگ شده است، به لطف حضور رومیها، میتوانید بر پشت ارابههای رومی به مسابقههایی نفسگیر بروید.
اما بگذارید کمی هم از تنوع محتوای بازی بگوییم. سلاحهای بازی، از تبر گرفته تا شمشیر، پتک، نیزه، اسلحه دوگانه و موارد دیگر را شامل میشود و هر کدام از این سلاحها دارای سرعت ضربه و شیوه مبارزه منحصربهفردی هستند. شما همچنین میتوانید هر کدام از این سلاحها را به صورت جداگانه ارتقاء دهید یا سلاحهای قدیمی را در بازار به فروش برسانید. از سوی دیگر سلاحها در بازی در انواع مختلف، مانند معمول و کمیاب، طبقهبندی شدهاند و سیستم ارتقاء سلاحها امکان استفاده طولانیتر از هر سلاح را داده است. همینطور شما در کنار روی زمین میتوانید به زیر دریاها بروید و گنجینههای خفته در دریا را پیدا کنید. حضور سیستم روز و شب و تاثیر آن بر زندگی انپیسیها دیگر نکتهای است که پیش از این در Ghost Recon: Wildlands، ساختهی دیگر یوبیسافت شاهد بودیم. با فرا رسیدن شب، ساکنین هر شهر به خانههای خود میروند و حتی در لژهای دشمنان نیز، شاهد خوابیدن فرماندهها و نیروها خواهید بود. در نتیجه، به صورت بالقوه تمام کردن مراحل در شب آسانتر از صبح است و احتمالا شما نیز مانند من ترجیح میدهید تا به دشمنان شبیخون بزنید. مهارتهای بایک تنها به برداشتن دو کمان یا جنگیدن با شمشیر یا حتی به قولی ریج زدن و فرو کردن شمشیر درون معده دشمنان خلاصه نمیشود و با افزایش سطح و به دست آوردن اسکیل پوینتها، حتی میتوانید حیوانات را با دارت بیهوش کنید و سپس به خدمت خود در بیاورید. شیرها، شغالها یا برخی حیوانات افسانهای در بازی حضور دارند و به خدمت گرفتن آنها، ضمن اینکه لذتبخش است، تنوع را در گیمپلی افزایش میدهد.
یوبیسافت قبل از انتشار بازی Assassin's Creed: Origins مانور زیادی را روی نورپردازی و گرافیک داده بود. با این حال در بدو ورود به بازی احتمالا شما نیز مانند من تا حد زیادی ناامید میشوید. بازی از لحاظ کیفیت بافتها و گرافیک حرفی برای گفتن ندارد و در حقیقت سالها است که یوبیسافت از موتور گرافیکی Anvil برای توسعه بازیهای خود مانند Ghost Recon: Wildlands استفاده میکند. همین موضوع باعث شده تا بسیاری از مشکلات Wildlands در Origins نیز وجود داشته باشد و سازندگان نتوانستهاند راهحلی را در جهت بهبود این مشکلات پیدا کنند. از بعد هنری هرچند بناهای باشکوه مصر باستان و مجسمههای متعلق به امپراطوری روم، چشمنواز هستند، اما هنوز هم زمانی که به بافت ساختمانها، شن، انیمیشن درختان و بخشهای دیگر مربوط به گرافیک بازی توجه میکنید، راضیکننده نیست. نسخه مورد بررسی ما مربوط به پلیاستیشن 4 بود و به همین دلیل نمیتوانیم در رابطه با جزئیات گرافیک بازی در سایر پلتفرمها نظیر ایکس باکس وان ایکس و پی سی صحبت کنیم.
نوشته Assassin’s Creed Origins اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>بازی Assassin’s Creed: Origins شاید یک بازی خوب برای طرفدارها باشد، اما با مشکلات گیمپلی و کاستیهای فنیای که دارد، نمیتواند همه بازیکنان را راضی کند.
انتشار حداقل یک بازی از مجموعه Assassin’s Creed در سالهای گذشته با فراز و نشیبهایی همراه بود و همین موضوع نیز در نهایت باعث شد تا یوبیسافت حداقل یک سال را به این مجموعه استراحت دهد. حال بعد از گذشت دو سال از زمان عرضه بازی Assassin’s Creed: Syndicate در سال ۲۰۱۵، یوبی سافت مونترال باری دیگر به سراغ این سری دوستداشتنی رفته است تا اینبار واقعا به ریشههای این مجموعه بازگردد؛ ریشههایی که اینبار دیگر نامی از الطائر در آن نیست و از قضا به ۴۹ سال قبل از میلاد مسیح باز میگردد؛ جایی که پیشینهای چند هزار ساله دارد و بعد از گذشت سالها هنوز هم پذیرای باستانشناسان زیادی است.
یوبیسافت قبل از انتشار بازی Assassin’s Creed: Origins مانور زیادی را روی نورپردازی و گرافیک داده بود. با این حال در بدو ورود به بازی احتمالا شما نیز مانند من تا حد زیادی ناامید میشوید. بازی از لحاظ کیفیت بافتها و گرافیک حرفی برای گفتن ندارد و در حقیقت سالها است که یوبیسافت از موتور گرافیکی Anvil برای توسعه بازیهای خود مانند Ghost Recon: Wildlands استفاده میکند. همین موضوع باعث شده تا بسیاری از مشکلات Wildlands در Origins نیز وجود داشته باشد و سازندگان نتوانستهاند راهحلی را در جهت بهبود این مشکلات پیدا کنند. از بعد هنری هرچند بناهای باشکوه مصر باستان و مجسمههای متعلق به امپراطوری روم، چشمنواز هستند، اما هنوز هم زمانی که به بافت ساختمانها، شن، انیمیشن درختان و بخشهای دیگر مربوط به گرافیک بازی توجه میکنید، راضیکننده نیست. نسخه مورد بررسی ما مربوط به پلیاستیشن 4 بود و به همین دلیل نمیتوانیم در رابطه با جزئیات گرافیک بازی در سایر پلتفرمها نظیر ایکس باکس وان ایکس و پی سی صحبت کنیم.
نوشته Assassin’s Creed Origins اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>