نوشته FIFA 20 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
بالاخره انتظار طرفداران مجموعه فیفا هم به سر رسید و جمه گذشته، جدیدترین نسخه این سری یعنی فیفا 20 بهصورت عمومی منتشر شد. الکترونیک آرتز امسال با اعمال تغییراتی در حالتهای بازی، دادن وعدههایی برای بهتر کردن وضعیت کلی گیمپلی و همینطور اضافه کردن بخش ولتا سعی کرده تا اثری بهتر نسبت به نسخه قبلی در اختیار علاقهمندان قرار بدهد و بتواند افرادی را که از کیفیت نسخه قبلی ناراضی بودند، دوباره با فیفا آشتی دهد. اینکه چنین اتفاقی رخ داده یا خیر را در ادامه مفصل بررسی خواهیم کرد اما قبل از هر چیز، پیشنهاد میکنم در ادامه بررسی ویدیویی بازی فیفا 20 را تماشا کنید:
بهشخصه، چند سالی است که تقریبا بیشترین وقتم برای بازیهای ویدیویی صرف قسمت آلتیمیت تیم فیفا میشود و خب در چند وقت اخیر و پس از تمام شدن آلتیمیت تیم نسخه قبلی هم بیصبرانه منتظر انتشار فیفا 20 بودم تا دوباره ساخت تیمی از صفر و بهتر کردن آن به مرور زمان را آغاز کنم. اما خب حدس بزنید چه اتفاقی افتاد؟ در یک هفتهای که از انتشار بازی گذشته، بیشتر از اینکه درگیر آلتیمیت تیم و ساخت تیم در آن باشم، مشغول گل کوچیک بازی کردن در زمینهای فوتبال خیابانی ریو دو ژانیرو یا سالنهای توکیو بودم! از شما چه پنهان قبل از انتشار بازی، تصورم این بود که بخش ولتا هم نهایتا چیزی شبیه به قسمت The Journey و یک سرگرمی چند ساعته خواهد بود که قرار است پس از تمام کردن آن برای همیشه کنارش بگذارم و دوباره تجربهام از بازی محدود به آلتیمیت تیم شود. ولی خب سخت در اشتباه بودم و ولتا، نهتنها یک حالت یک بار مصرف و چند ساعته نیست که شاید بتوان آن را یکی از بهترین بخشها در بین حالتهای مختلف فیفا 20 دانست؛ بخشی که به شکل تمام و کمال لذت بازی کردن در زمینی کوچکتر در مقایسه با زمین چمن فوتبال را ارائه میدهد و گیمپلی آن هم به شکلی طراحی و خلق شده که میتواند هیجان به مراتب بیشتری در مقایسه با فوتبال معمولی در بازی داشته باشد و اوقات بسیار مفرحی برای بازیکنان فیفا 20 خلق کند.
اما اصلا حالت ولتا، چه ویژگیهایی دارد؟ اول از همه اینکه ولتا شامل یک بخش داستانی میشود؛ بخشی که در آن باید بازیکن خودتان را با ظاهر دلخواه بسازید و با انواع و اقسام آیتمهایی که در دسترس قرار دارند وی را شبیهسازی کنید. پس از آن کارتان را از یک انبار که حالا تبدیل به زمین فوتبال خیابانی شده شروع خواهید کرد و به مرور با طی کردن مراحل ترقی همراهبا تیمتان، درنهایت وارد مسابقات جهانی فوتبال خیابانی خواهید شد. بخش داستانی ولتا، به مراتب داستان و روایتی بهتر در مقایسه با حالت Journey نسخههای قبلی دارد و اتفاقاتی که در جریان آن رخ میدهند، روابط بین شخصیت شما با همتیمیهایش و مواردی از این دست حداقل در حد بخش داستانی یک بازی ورزشی قابل قبول و رضایتبخش هستند. از آن مهمتر اما روند کلی بخش داستانی بازی است که در آن حالتهای جزئیتر فوتبال خیابانی موجود در بازی مثل حالت سه دربرابر سه یا چهار دربرابر چهار را تجربه خواهید کرد و حتی با شکست دادن تیمهای حریف، قادر خواهید بود یکی از بازیکنان آنها را بهخدمت بگیرید. حتی به مرور زمان و با کسب امتیار در بازیها، میتوانید شخصیتی را که ساختهاید ارتقا بدهید و مثلا دقت شوتهای وی یا کیفیت حرکات تکنیکیاش را بهتر کنید. داستان قابل قبول و وجود تنوع خوب در زمینه گیمپلی، بخش داستانی ولتا را که خیلی هم طولانی نیست به تجربهای سرگرمکننده تبدیل کرده که البته یک مشکل عجیب هم دارد و ظاهر دروازهبان اکثر تیمهای حاضر در بازی، یکسان و دقیقا به شکل دروازهبان تیم شما است!
ولی هرچقدر هم بخش داستانی ولتا کیفیت خوبی داشته باشد، نهایتا بخشی است که ارزش تکرار دوباره ندارد و اگر صرفا تجربه ولتا محدود به حالت داستانی میشد، این بخش هم پس از چند ساعت برای همیشه به دست فراموشی سپرده میشد. اما خوشبختانه این اتفاق رخ نداده و درکنار حالت داستانی، شاهد بخشهای ولتا لیگ و ولتا تور هم هستیم که مخصوصا اولی با ساختاری شبیه به قسمت سیزن تیم شما را دربرابر تیم بازیکنان واقعی قرار میدهد تا در رقابتی آنلاین برای رسیدن به پیروزی و در ادامه رسیدن به دیویژنهای بالاتر این بخش تلاش کنید. ترکیب وجود چنین حالت رقابتی با گیمپلی واقعا خوب بخش ولتا، باعث خلق شدن حالتی در بازی شده که میتوان به آن هم دید تفریحی و هم رقابتی داشت و درکنار تمام بخشهای دیگر در طول سال وقتی را هم برای آن در نظر گرفت؛ مخصوصا که بازی سیستم جوایز خوبی هم دارد و با انجام دادن کارهای مختلف میتوانید آیتمهایی مثل لباس، کفش و موارد دیگر را بهدست بیاورید. اما اصلیترین و مهمترین نکته در رابطه با بخش ولتای بازی، بدون شک گیمپلی آن است. اگر ویدیوهای منتشرشده از نسخه بتای محدودی بازی را دیده باشید، احتمالا متوجه شده بودید که گیمپلی بخش ولتا بیش از حد شبیه به گیمپلی فوتبال معمولی بازی بهنظر میرسید و صرفا انگار کمی مقیاس زمین مسابقه کوچکتر شده بود. اما خبر خوب اینکه EA احتمالا با بازخوردهایی که پس از آن نسخه گرفته، توانسته در نسخه نهایی ماهیتی منحصربهفرد به گیمپلی بخش ولتا ببخشد.
مسابقات ولتا، خود به حالتهای جزئیتری مثل سه دربرابر سه، با یا بدون دروازهبان و حتی فوتسال تقسیم میشوند که خب بازی کردن هرکدام از آنها حس متفاوتی نسبت به دیگری دارد. برای مثال در حالت فوتسال، مسابقات داخل سالنهای ورزشی رسمی بازی میشوند که هر تیم یک دروازهبان و چهار بازیکن دارد و در نقطه مقابل در حالت سه دربرابر سه بدون دروازهبان هم هر تیم سه بازیکن دارد و مسابقات در زمینهای کوچک فوتبال خیابانی بازی میشوند و اگر دیوار را فعال کنید، حتی چیزی به اسم اوت شدن توپ هم وجود ندارد و میتوانید از دیوار هم برای پاسکاری استفاده کنید. جدا از این چنین تفاوتهایی بین حالتهای مختلف ولتا که تجربه منحصربهفردی در هریک از آنها خلق میکند، مسابقات این بخش در مجموع سرعت بالاتری نسبت به فوتبال معمولی دارند و پاسکاریهای سریع، حرکات نمایشی که بخشی از ماهیت و ذات فوتبال خیابانی هستند و شوتهایی که بهدلیل کوچک بودن دروازهها در این بخش دقت زیادی را میطلبند، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا اوقات مفرحی را در بخش ولتا داشته باشید. مخصوصا اگر همراهبا یک دوست به شکل آفلاین مسابقات این بخش را تجربه کنید و باهم تیمتان را کنترل کنید؛ امکانی که حتی در بخش داستانی هم وجود دارد و مثلا هر بازیکن میتواند یکی از بازیکنان تیم را کنترل کند یا اینکه بهصورت مشترک کل تیم را باهم کنترل و بین بازیکنان سوییچ کنید.
اما خب زمینهای فوتبال خیابانی را ترک کنیم و ببینیم جدیدترین نسخه فیفا، از حیث گیمپلی بخش فوتبالش چه تدارکی برایمان دیده است؛ موردی که از قضا یکی از مهمترین عناصر بازی هم بهحساب میآید و کل نارضایتیهایی هم که از نسخه قبلی مجموعه وجود داشت به مشکلات گیمپلی آن برمیگشت. با وجود شباهت ظاهری و گرافیکی بازی نسبت به نسخه قبل، از همان اولین مسابقهای که در فیفا 20 تجربه کنید متوجه خواهید شد که گیمپلی بازی تغییراتی داشته است. اولین و یکی از واضحترینِ این تغییرات به سیستم دفاع بازی برمیگردد؛ جایی که در فیفا 20 دفاع کردن به مراتب سختتر شده و دلیل این سختی هم کمرنگ شدن نقش دفاع خودکار یا همان AI Defence در بازی است. اگر با این ویژگی که یکی از موارد واقعا آزاردهنده در فیفا 19 بود آشنا نیستید، باید بگویم که این سیستم باعث شده بود تا بازیکنانی که خود شخصیت گیمر کنترلی روی آنها ندارد بازهم تا حد زیادی وظایف دفاعیشان را انجام بدهند و با جاگیریهای مختلف کار را برای بازیکنان تیم مقابل سخت کنند. وجود چنین سیستمی برای اینکه بازیکنان در زمین جاگیری درستی داشته باشند عملا ضروری است ولی خب در فیفا 19 این مورد بهشکلی پیاده شده بود که حتی در بخش آلتیمیت تیم برخی بازیکنان کلا قید کنترل کردن مدافعین تیمشان به شکل دستی را میزدند یا نهایتا فقط یک بازیکن را کنترل میکردند و خیلی وقتها هم با همین سیستم در امور دفاعی موفق بودند و بازیکنان کنترلشدن توسط هوش مصنوعی بهخوبی فضاها را برای حریف میبستند یا حتی تکلهای خودکاری میزدند که خیلی وقتها شوتهای شما به آنها برخورد میکرد! خب خبر خوب اینکه در فیفا 20 دیگر خبری از این حد قدرت دفاع خودکار نیست و بهجای آن خودتان باید دست به کار شوید و با کنترل دستی مدافع، بستن فضاهای موجود و حتی پیشبینی حرکت بعدی بازیکن مهاجم مانع از گلزنی آنها شوید؛ ویژگی که باعث شده تا دفاع کردن در فیفا 20 در مجموع سختتر شود و برای عادت کردن به آن باید کمی به بازی و خودتان زمان بدهید.
اما خب ویژگی مهم دیگری که از یک بازی فوتبال انتظار میرود، ارائه تنوع خوب در زمینه حالتهای بازی است. اگر شما هم از آن دست افرادی هستید که پس از انتشار خبر تغییرات حالت کریر بازی نسبت به احیای آن در این نسخه امیدوار شده بودید، متاسفانه باید ناامیدتان کنم؛ چرا که نهتنها تغییرات بخش کریر بسیار سطحی و صرفا ظاهری هستند که این بخش باگهای بسیار بدی هم دارد که داد طرفداران همیشگی آن را هم درآورده است و با راه انداختن هشتگ #FixCareerMode خواستار رفع مشکلات آن شدهاند که البته EA هم اعلام کرده این کار را انجام خواهد داد اما زمان دقیقی برای آن اعلام نمیکند! از جمله تغییرات بخش کریر بازی، میتوان به اضافه شدن کنفرانسهای خبری یا امکان ارتباط برقرار کردن با بازیکنان ازطریق ارسال و دریافت پیام از آنها اشاره کرد که عملا جذابیت بیشتری به آن نمیدهند و صرفا باید با انتخاب کردن جوابهایی که خیلی هم واضح هستند روحیه بازیکنان و تیم را بالا ببرید. یا مثلا تغییری دیگر اضافه شدن محیطهای جدید برای مذاکره با بازیکنان و مدیران تیمها در حین خرید بازیکن است که باعث شده درکنار محیط دفتر کار که در نسخه قبلی شاهد بودیم، امسال شاهد محیطهایی مثل رستوران هم باشیم. اضافه شدن چنین مواردی البته اصلا اتفاق بدی نیست و از قضا همه از تنوع بیشتر استقبال میکنیم ولی مشکل از جایی آغاز میشود که EA صرفا چند ویژگی ظاهری و سطحی جدید به بخش کریر اضافه کرده ولی درکنار آن این بخش آنقدر باگهای عجیبی دارد که حتی میتوانند مانع از بازی کردن آن شوند؛ مثلا دقیقا در نقطهای خلاف ادعای EA این باگ وجود دارد که تیمها در بازی مقابل شما از بازیکنان ضعیفشان استفاده میکنند یا این باگ را شاهد هستیم که در اثر آن تیمهای قویتر لیگها خیلی وقتها شرایط بدی پیدا و حتی برای بقا تلاش میکنند! از همه بدتر اینکه در پی رخ دادن اتفاقاتی مثل قهرمان شدن در رقابتهای اروپایی با برخی تیمها ممکن است کلا تجربه بازی دچار اختلال شود و دیگر نتوانید تجربهتان در بخش کریر را ادامه بدهید و باید مجددا از اول یا از سیوی قدیمیتر کار را ادامه بدهید. روندی که الکترونیک آرتز در رابطه با بخش کریر پیش گرفته بیش از هر چیز اثباتی برای این ادعا است که بخشهایی مثل کریر که درآمد خاصی برای این شرکت ندارند، در درجه پایینی از حیث اهمیت هستند.
اثبات دیگری که برای این ادعا میتوان پیدا کرد، بخش آلتیمیت تیم همین نسخه است که از خیلی جنبهها وضعیت بهتری پیدا کرده است. برای مثال سیستم جوایز فصلی یکی از ویژگیهای خیلی خوب اضافهشده به بازی است که با ساختاری شبیه به سیستم استفادهشده در بازیهایی چون فورتنایت، چالشهای مختلفی را برایتان تدارک میبیند و با انجام دادن آنها میتوانید XP کسب کنید و با رسیدن به سطوح بالاتر جوایز مختلفی از پک گرفته تا لوگو باشگاه و بازیکنان قرضی دریافت کنید. جدا از این خود مأموریتها هم گاهی علاوهبر XP شامل جوایزی مثل پک میشوند. سیستم جوایز جدید بازی انگیزه بیشتری برای تجربه کردن آلتیمیت تیم به بازیکنان میدهد و تجربه حالتهایی مثل رایولز یا اسکواد بتل با درنظرگرفتن انجام دادن چالشها از همیشه لذتبخشتر است و باعث میشود تا هر بازیکنی با هر میزان وقتی که میخواهد برای بازی بگذارد بتواند پاداش هم کسب کند. جدا از این یک سری تغییرات ساختاری را هم در آلتیمیت تیم شاهد هستیم؛ مثلا محدودیت زمانی مسابقات اسکواد بتل حذف شده و مسابقههای هفتگیتان در این بخش را در هر زمانیکه دوست داشته باشید میتوانید بازی کنید که این ویژگی هم امکان مدیریت بهتر زمان را به بازیکنان میدهد. یا تغییر ساختاری دیگر اضافه شدن مسابقات دوستانه به آلتیمیت تیم است که خلا نبود حالتی کژوال در این بخش را پُر میکنند و خود شامل حالتهای جزئیتری میشوند؛ مثلا در King of the Hill با نگه داشتن توپ داخل یک مستطیل ظاهرشده در زمین میتوانید ارزش توپ را تا سقف سه افزایش دهید و با زدن یک گل سه گل برایتان ثبت شود. یا حالت Swap پیش از شروع مسابقه سه بازیکن شما را با سه بازیکن حریف تعویض و شرایط غیرقابلپیشبینی برایتان رقم میزند. مسابقات دوستان را میتوانید با بازیکنان دیگر به شکل آنلاین، با وصل کردن یک کنترلر دیگر به شکل محلی یا حتی با هوش مصنوعی تجربه کنید و از همه مهمتر اینکه در بازیهای این بخش چیزی از قرارداد بازیکنان کم نمیشود یا شاهد کاهش انرژی آنها نیستیم و حتی میتوانید بازیکنان قرضیتان را هم بدون کم شدن تعداد بازیهایشان استفاده کنید که خب ویژگیهای مثبتی هستند.
درست است که آلتیمیت تیم مشکلاتی مثل ایرادهای طراحی صفحه مدیریت ترکیب دارد و بهشخصه حالت قبلی این بخش را بهتر میدانستیم اما قطعا اصلیترین ایراد این بخش نقش پررنگ خریدهای درون برنامهای در آن است؛ به طوریکه در همین هفته ابتدایی بازی هم کم نیستند تیمهایی که با خرج پول واقعی بسیار قوی شدهاند و جالب اینکه مچ میکینگ بازی هم خیلی وقتها بدون درنظرگرفتن سطح تیمها شما را با آنها روبهرو میکند و مسابقهای کاملا ناعادلانه رقم میزند. طبیعی است که نمیتوان انتظار داشت موردی مثل امکان خرید فیفا پوینت با آن سود عظیمی که برای EA دارد از بازی حذف شود ولی حداقل اعمال محدودیتهایی در این زمینه میتوانست آلتیمیت تیم را به تجربهای عادلانهتر برای همه بازیکنان تبدیل و بازی کردن این حالت را که هنوز هم تجربهای سرگرمکننده و غنی از حیث محتوا است حتی لذتبخشتر کند.
با اینکه EA امسال لایسنس تیمی مثل یوونتوس را از دست دادن و باید به دیدن این تیم به اسم پیمونته کالچیو و با لباسهای عجیب در بازی عادت کنید، اما اگر واقعبین باشیم وضعیت لایسنس کلی بازی هنوز هم آنقدر عالی است که نمیتوان این مورد را ایراد بزرگی برایش دانست. لیگهای بزرگ و کوچک مختلفی در بازی وجود دارند و مکمل آنها هم تنوع خیلی خوب در زمینه ورزشگاهها است که انصافا هم همگی به شکل خوبی و منحصربهفردی طراحی شدهاند. استفاده از انیمیشنهای منحصربهفرد برای شروع مسابقات لیگهای بزرگی مثل انگلیس، آلمان و اسپانیا مثل سالهای گذشته در این نسخه هم در نظر گرفته شده است و رقابتهای لیگ قهرمانان هم با اینکه موردی جدید در بازی نیستند اما با اتمسفر خاص خود برگزار میشوند و نشان میدهند که الکترونیک آرتز کماکان در ارائه تجربهای چشمنواز از مسابقات فوتبال موفق است؛ حتی با وجود اینکه کلیت گرافیکی بازی تغییر زیادی نسبت به سال پیش نداشته و صرفا شاهد یک سری پیشرفتها در زمینه طراحی ورزشگاهها و تماشاگرها و همینطور اتمسفر کلی آنها هستیم و البته شرایط آب و هوایی مختلف هم از نظر بصری بهتر از قبل شدهاند. به اینها باید گزارشگرهای بازی را هم اضافه کنیم؛ جایی که دو تیم گزارشگری انگلیسی بازی کماکان به نحو احسن کارشان را انجام میدهند و مخصوصا در رقابتهای آنلاین بازی صدا و گزارش آنها میتواند هیجان بازی را بیشتر هم بکند.
فیفا 20، شاید بهترین نسخه ساختهشده از فیفا تا به امروز نباشد و مثلا کاری که EA در رابطه با بخش کریر انجام داده حتی اهانتآمیز هم بهنظر برسد، ولی گیمپلی بازی نسبت به نسخه قبلی بهتر و متعادلتر شده و با وجود نقش پررنگ سرعت در آن، میتوان هیجان کلی مسابقات فوتبال را در این نسخه چشید و کارهای مدنظر را در زمین اجرا کرد. بهعلاوه بخش ولتا بدون شک یکی از بهترین ویژگیهای جدیدی است که در چند سال اخیر به سری فیفا اضافه شده است و حتی اگر حوصله ساخت تیم و یک سال بازی کردن آلتیمیت تیم را نداشته باشید یا بخش سیزن برایتان جذابیتی نداشته باشد، ولتا بهعنوان یک حالت سریع و بینهایت مفرح میتواند ارزش وقت گذاشتن را داشته باشد. برای تبدیل شدن فیفا به یک بازی کاملا بینقص احتمالا باید منتظر یک تغییر نسل باشیم اما خب بازی در وضعیت فعلی هم میتواند یک سال دیگر علاقهمندان همیشگیاش را سرگرم نگه دارد.
نوشته FIFA 20 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
بازی Rainbow Six Siege محصول یوبیسافت، بعد از مدتها طرفداران سری Rainbow و علاقهمندان به شوترهای تاکتیکی را دور هم جمع کرده و تجربهای منحصربهفرد را برای علاقهمندان به این سبک فراهم آورده است. با زومجی و بررسی Rainbow Six Siege همراه باشید.
سری Rainbow Six یکی از بازیهای پرطرفدار یوبیسافت و مجموعهی Tom Clancy به شمار میرفت و عجیب بود که چرا در سالهای اخیر، شاهد معرفی و انتشار نسخهی جدید آن نبودهایم. گرچه یک نسخهی جدید معرفی و سپس کنسل شد، اما سر انجام نوبت به این سری پرطرفدار رسید و Siege در جریان E3 2014 معرفی شد. در این مدت و تا زمان انتشار بازی یوبیسافت عملا دست به تبلیغات گستردهای برای Siege نزد تا این بازی زیر سایهی آثار بزرگ یوبیسافت قرار بگیرد. غافل از اینکه Siege یکی از بهترین و با کیفیتترین بازیهای یوبیسافت در سالهای اخیر به شمار میرود. این بازی دقیقا همان چیزی است که بازیکنانهای حرفهای به دنبالش هستند و خوشبختانه همه چیز دست به دست هم داده تا از این شوتر چند نفرهی آنلاین لذت ببریم. اما چه مسائلی باعث شده تا نقاط منفی بازی کمتر به نظر برسند و شاهد یک بازی موفق باشیم؟ چرا با وجود این بخش چند نفرهی خوب، Siege در بین شوترهای بزرگ دیگر به آن شکل که باید دیده نشد؟ پاسخ این سوالات را در ادامه خواهیم داد.
اولین چیزی که با ورود به بازی به چشم میآید، نبود یک بخش داستانی در Siege است که مسلما بسیاری از مخاطبان را ناامید خواهد کرد. مخاطبانی که به این موضوع عادت کردند و توقع دارند تا یک بخش داستانی کامل و صحنههای سینمایی و پر از انفجار را ببینند و در نهایت و پس از اتمام آن، وارد بخش چندنفره شوند و به تجربهی بازی ادامه دهند. Siege هدفی متفاوت دارد. ما بازیهای زیادی را میبینیم که به دلیل تمرکز کامل سازنده بر روی بخش تکنفره و داستانی، فاقد بخش چند نفره هستند و معمولا ایرادی به این موضوع گرفته نمیشود. پس چرا باید نبود بخش داستانی در یک بازی چندنفره را به عنوان یک نکتهی منفی در نظر بگیریم؟ آن هم یک شوتر تاکتیکی که مخاطب خاص خود را دارد. تیم سازنده تمام توان خود را برای پدید آوردن بستری برای بازیکنان علاقهمند به بازیهای تیمی و تاکتیکی خرج کرده است. وجود یک بخش داستانی، مخاطب بیشتری را جذب بازی میکرد، اما ممکن بود کیفیت بخش چندنفره نیز تحت تاثیر این موضوع قرار گیرد و همه چیز متفاوت از چیزی باشد که در حال حاضر شاهدش هستیم. در نبود بخش داستانی، یک تجربهی کوتاه و در قالب تمرین را خواهید داشت. در بخش شبیهساز با تمام مکانیزمهای بازی آشنا خواهید شد. این بخش در چند مرحله، شما را با تمام نقشههای بازی نیز آشنا میکند. در شبیهساز، طعم بیرحم بودن بازی را خواهید چشید، چرا که هیچگونه Checkpoint برای مراحل در نظر گرفته نشده است. در واقع نوعی آزمون و خطا در این بخش وجود دارد، چرا که مکان قرار گیری دشمنها را یاد گرفته و در دفعات بعد سعی در جبران اشتباه قبلی خواهید داشت. برای هر مرحله سه چالش در نظر گرفته شده که با انجام هر کدام از آنها، ۲۰۰ امتیاز هدیه میگیرید.
همانطور که اشاره کردیم، این بازی مخاطب خاص خود را دارد و قبل از تجربهی آن، باید به سلیقهی خود رجوع کنید. آیا بخش داستانی برای شما اولویت اصلی محسوب میشود؟ پس Rainbow Six Siege انتظارات شما را برآورده نخواهد کرد! آیا به بخش چند نفرهی بازیهایی همانند Call of Duty یا Battlefield علاقه دارید؟ باید گفت هسته مرکزی بخش چندنفره سیج به خوبی پایه ریزی شده است، اما شاید کمبود زیرساختهای مناسب برای بخش مودها و البته عدم وجود مودهای پرمحتوا و معنیدار، از جمله عواملی باشند که باعث شکست این بازی در مقابل دیگر نامهای بزرگ این سبک شوند. اما در مقابل باید بگویم که Siege تجربهای کاملا متفاوت است و حتی اگر یک بازیکن حرفهای در بازیهای چندنفرهی دیگر باشید، با ورود به دنیای Siege، مدتی را درگیر یادگیری خواهید بود و کمی طول میکشد تا به آن عادت کنید. اولین باری که وارد بخش MultiPlayer شدم به قدری بازی سخت بود که از انجام دوباره آن ناامید شده بودم! در این بخش دو تیم پنج نفره در مقابل هم قرار میگیرند. اگر دوستانتان در دسترس نیستند، مجبور به همراه شدن با نفرات غریبه خواهید بود و این در یک بازی مثل Siege قطعا به ضرر شما خواهد بود. تنها در صورتی این موضوع به تیم شما لطمه وارد نمیکند که تیم مقابل نیز به همین شکل گزینش شده باشد. اما در هر صورت در دفعات اول، لطمهی جدی به شخص شما وارد خواهد شد! بازی هیچ ایدهای برای قرار دادن افراد هم سطح در مقابل یکدیگر ندارد. ممکن است در همان بار اول، رقبای بسیار با تجربهای را ملاقات کنید که قبل از شما با Siege زندگی کردهاند. بازیکنانی که با تمامی امکانات بازی آشنا هستند و هر شخصیت را به خوبی میشناسند.
در نهایت باید دوباره به این موضوع اشاره کرد که Rainbow Six Siege یک شوتر متفاوت با دیگر محصولات سالهای اخیر بود. اگر به دنبال این هستید که با خیال راحت به دل دشمن بزنید و همه را به رگبار ببندید، Siege گزینهی مناسبی برای شما نخواهد بود. استراتژی مناسب در کنار فکر باز، سرعت عمل بالا و کاری تیمی حرف اول را میزند. در Rainbow Six Siege اولین اشتباه آخرین اشتباه شماست!
نوشته Rainbow Six Siege اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
بازی Rainbow Six Siege محصول یوبیسافت، بعد از مدتها طرفداران سری Rainbow و علاقهمندان به شوترهای تاکتیکی را دور هم جمع کرده و تجربهای منحصربهفرد را برای علاقهمندان به این سبک فراهم آورده است. با زومجی و بررسی Rainbow Six Siege همراه باشید.
سری Rainbow Six یکی از بازیهای پرطرفدار یوبیسافت و مجموعهی Tom Clancy به شمار میرفت و عجیب بود که چرا در سالهای اخیر، شاهد معرفی و انتشار نسخهی جدید آن نبودهایم. گرچه یک نسخهی جدید معرفی و سپس کنسل شد، اما سر انجام نوبت به این سری پرطرفدار رسید و Siege در جریان E3 2014 معرفی شد. در این مدت و تا زمان انتشار بازی یوبیسافت عملا دست به تبلیغات گستردهای برای Siege نزد تا این بازی زیر سایهی آثار بزرگ یوبیسافت قرار بگیرد. غافل از اینکه Siege یکی از بهترین و با کیفیتترین بازیهای یوبیسافت در سالهای اخیر به شمار میرود. این بازی دقیقا همان چیزی است که بازیکنانهای حرفهای به دنبالش هستند و خوشبختانه همه چیز دست به دست هم داده تا از این شوتر چند نفرهی آنلاین لذت ببریم. اما چه مسائلی باعث شده تا نقاط منفی بازی کمتر به نظر برسند و شاهد یک بازی موفق باشیم؟ چرا با وجود این بخش چند نفرهی خوب، Siege در بین شوترهای بزرگ دیگر به آن شکل که باید دیده نشد؟ پاسخ این سوالات را در ادامه خواهیم داد.
همانطور که اشاره کردیم، این بازی مخاطب خاص خود را دارد و قبل از تجربهی آن، باید به سلیقهی خود رجوع کنید. آیا بخش داستانی برای شما اولویت اصلی محسوب میشود؟ پس Rainbow Six Siege انتظارات شما را برآورده نخواهد کرد! آیا به بخش چند نفرهی بازیهایی همانند Call of Duty یا Battlefield علاقه دارید؟ باید گفت هسته مرکزی بخش چندنفره سیج به خوبی پایه ریزی شده است، اما شاید کمبود زیرساختهای مناسب برای بخش مودها و البته عدم وجود مودهای پرمحتوا و معنیدار، از جمله عواملی باشند که باعث شکست این بازی در مقابل دیگر نامهای بزرگ این سبک شوند. اما در مقابل باید بگویم که Siege تجربهای کاملا متفاوت است و حتی اگر یک بازیکن حرفهای در بازیهای چندنفرهی دیگر باشید، با ورود به دنیای Siege، مدتی را درگیر یادگیری خواهید بود و کمی طول میکشد تا به آن عادت کنید. اولین باری که وارد بخش MultiPlayer شدم به قدری بازی سخت بود که از انجام دوباره آن ناامید شده بودم! در این بخش دو تیم پنج نفره در مقابل هم قرار میگیرند. اگر دوستانتان در دسترس نیستند، مجبور به همراه شدن با نفرات غریبه خواهید بود و این در یک بازی مثل Siege قطعا به ضرر شما خواهد بود. تنها در صورتی این موضوع به تیم شما لطمه وارد نمیکند که تیم مقابل نیز به همین شکل گزینش شده باشد. اما در هر صورت در دفعات اول، لطمهی جدی به شخص شما وارد خواهد شد! بازی هیچ ایدهای برای قرار دادن افراد هم سطح در مقابل یکدیگر ندارد. ممکن است در همان بار اول، رقبای بسیار با تجربهای را ملاقات کنید که قبل از شما با Siege زندگی کردهاند. بازیکنانی که با تمامی امکانات بازی آشنا هستند و هر شخصیت را به خوبی میشناسند.
در نهایت باید دوباره به این موضوع اشاره کرد که Rainbow Six Siege یک شوتر متفاوت با دیگر محصولات سالهای اخیر بود. اگر به دنبال این هستید که با خیال راحت به دل دشمن بزنید و همه را به رگبار ببندید، Siege گزینهی مناسبی برای شما نخواهد بود. استراتژی مناسب در کنار فکر باز، سرعت عمل بالا و کاری تیمی حرف اول را میزند. در Rainbow Six Siege اولین اشتباه آخرین اشتباه شماست!
نوشته Rainbow Six Siege اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>بررسیهای بازی Borderlands 3 اخیرا منتشر شدهاند و در این مطلب مروری بر نمرههای آن خواهیم داشت که خبر از یک بازی خوب میدهند.
Borderlands که اولین نسخه آن در سال ۲۰۰۹ منتشر شد، یکی از مفرحترین بازیها در سبک شوتر لوتر بهحساب میآید و مخصوصا به دلیل داشتن امکان تجربه به شکل Co-Op، نسخههای آن پتانسیل سرگرم کردن مخاطب برای ساعتهای طولانی را دارند. جدیدترین نسخه از این مجموعه یعنی بازی Borderlands 3 چند روز دیگر منتشر خواهد شد و استودیو گیرباکس، سازنده بازی، قصد دارد در آن دنیایی بزرگتر از بازیهای قبل را بهتصویر بکشد و در کنار آن به لطف تعداد زیاد ماموریتها و اسلحهها اوقات مفرحی را برای بازیکنان رقم بزند. حال در فاصله چند روز مانده به انتشار بازی نقدهای آن منتشر شدهاند که با مرور آنها، خواهیم دید که آیا گیرباکس در این راه موفق بوده یا خیر. البته شرکت 2K، ناشر بازی، نسخههای مخصوص نقد را فقط برای یک سری سایتها ارسال کرده و همین مورد هم اعتراض سایتهایی از جمله یوروگیمر را در پی داشته و حاشیههایی برای بازی بهوجود آورده است.
اما پیش از اینکه به سراغ خلاصه نقدها برویم، بد نیست کمی بیشتر با بازی آشنا شویم. داستان Borderlands 3 چند سال پس از مرگ Handsome Jack و سقوط Hyperion روایت میشود. تروی و تایرن کالیپسو بهتازگی متوجه شدهاند که به جز پاندورا در سرزمینهای دیگر هم والتهایی وجود دارند و تصمیم گرفتهاند به سراغ آنها بروند. آنها برای رسیدن به همین هدف یک گروه افراطی هم با نام فرزندان والت تشکیل دادهاند. در این بین لیلث، یکی از شخصیتهای نسخه اول بازی، گروهی از والت هانترهای جدید تشکیل داده تا جلوی دوقلوهای کالیپسو را بگیرند. والت هانترهای جدید شامل چهار شخصیت قابل بازی با نامهای Amara، Moze، Zane و FL4K میشوند. با اینکه بازی در پاندورا آغاز خواهد شد، اما در همان اوایل آن به یک سفینه دسترسی خواهید داشت که حکم یک هاب را دارد و از طریق آن میتوانید به مکانهای دیگری به جز پاندورا هم سفر کنید. همچنین تعداد زیادی اسلحه در بازی قرار گرفتهاند که مثل نسخههای قبل انواع مختلفی دارند و باعث خواهند شد تا جنبه لوت بازی غنیتر و کاملتر از همیشه باشد. در ادامه با زومجی همراه باشید تا نگاهی به بررسی و نمره های بازی Borderlands 3 داشته باشیم:
Borderlands 3 یک روایت بیپایان از شوخیهای بد و سلاحهای جذاب است که در کنار سطحیترین داستان مجموعه تا به امروز قرار گرفتهاند. همین هم باعث میشود تا بازی چیزی فراتر و بهتر از تماشای نمایش اعداد مختلف روی صحنه و منفجر شدن دشمنان نباشد.
نوشته Borderlands 3 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
بررسیهای بازی Borderlands 3 اخیرا منتشر شدهاند و در این مطلب مروری بر نمرههای آن خواهیم داشت که خبر از یک بازی خوب میدهند.
Borderlands که اولین نسخه آن در سال ۲۰۰۹ منتشر شد، یکی از مفرحترین بازیها در سبک شوتر لوتر بهحساب میآید و مخصوصا به دلیل داشتن امکان تجربه به شکل Co-Op، نسخههای آن پتانسیل سرگرم کردن مخاطب برای ساعتهای طولانی را دارند. جدیدترین نسخه از این مجموعه یعنی بازی Borderlands 3 چند روز دیگر منتشر خواهد شد و استودیو گیرباکس، سازنده بازی، قصد دارد در آن دنیایی بزرگتر از بازیهای قبل را بهتصویر بکشد و در کنار آن به لطف تعداد زیاد ماموریتها و اسلحهها اوقات مفرحی را برای بازیکنان رقم بزند. حال در فاصله چند روز مانده به انتشار بازی نقدهای آن منتشر شدهاند که با مرور آنها، خواهیم دید که آیا گیرباکس در این راه موفق بوده یا خیر. البته شرکت 2K، ناشر بازی، نسخههای مخصوص نقد را فقط برای یک سری سایتها ارسال کرده و همین مورد هم اعتراض سایتهایی از جمله یوروگیمر را در پی داشته و حاشیههایی برای بازی بهوجود آورده است.
اما پیش از اینکه به سراغ خلاصه نقدها برویم، بد نیست کمی بیشتر با بازی آشنا شویم. داستان Borderlands 3 چند سال پس از مرگ Handsome Jack و سقوط Hyperion روایت میشود. تروی و تایرن کالیپسو بهتازگی متوجه شدهاند که به جز پاندورا در سرزمینهای دیگر هم والتهایی وجود دارند و تصمیم گرفتهاند به سراغ آنها بروند. آنها برای رسیدن به همین هدف یک گروه افراطی هم با نام فرزندان والت تشکیل دادهاند. در این بین لیلث، یکی از شخصیتهای نسخه اول بازی، گروهی از والت هانترهای جدید تشکیل داده تا جلوی دوقلوهای کالیپسو را بگیرند. والت هانترهای جدید شامل چهار شخصیت قابل بازی با نامهای Amara، Moze، Zane و FL4K میشوند. با اینکه بازی در پاندورا آغاز خواهد شد، اما در همان اوایل آن به یک سفینه دسترسی خواهید داشت که حکم یک هاب را دارد و از طریق آن میتوانید به مکانهای دیگری به جز پاندورا هم سفر کنید. همچنین تعداد زیادی اسلحه در بازی قرار گرفتهاند که مثل نسخههای قبل انواع مختلفی دارند و باعث خواهند شد تا جنبه لوت بازی غنیتر و کاملتر از همیشه باشد. در ادامه با زومجی همراه باشید تا نگاهی به بررسی و نمره های بازی Borderlands 3 داشته باشیم:
Borderlands 3 یک روایت بیپایان از شوخیهای بد و سلاحهای جذاب است که در کنار سطحیترین داستان مجموعه تا به امروز قرار گرفتهاند. همین هم باعث میشود تا بازی چیزی فراتر و بهتر از تماشای نمایش اعداد مختلف روی صحنه و منفجر شدن دشمنان نباشد.
نوشته Borderlands 3 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>بازی Assassin's Creed: Origins شاید یک بازی خوب برای طرفدارها باشد، اما با مشکلات گیمپلی و کاستیهای فنیای که دارد، نمیتواند همه بازیکنان را راضی کند.
انتشار حداقل یک بازی از مجموعه Assassin's Creed در سالهای گذشته با فراز و نشیبهایی همراه بود و همین موضوع نیز در نهایت باعث شد تا یوبیسافت حداقل یک سال را به این مجموعه استراحت دهد. حال بعد از گذشت دو سال از زمان عرضه بازی Assassin's Creed: Syndicate در سال ۲۰۱۵، یوبی سافت مونترال باری دیگر به سراغ این سری دوستداشتنی رفته است تا اینبار واقعا به ریشههای این مجموعه بازگردد؛ ریشههایی که اینبار دیگر نامی از الطائر در آن نیست و از قضا به ۴۹ سال قبل از میلاد مسیح باز میگردد؛ جایی که پیشینهای چند هزار ساله دارد و بعد از گذشت سالها هنوز هم پذیرای باستانشناسان زیادی است.
داستان بازی Assassin's Creed: Origins را میتوان ترکیبی از احساسات، نفرت، خیانت و عشق به خانواده دانست. در این بازی باید در نقش بایک (Bayek) از منطقه سیوا (Siwa)، به سفری در مصر باستان بروید؛ جایی که گروهی به نام Order of the Ancients، غوغایی از خون را به راه انداخته است و حال بایک باید بهعنوان یک مِجای (Medjay) یا همان محافظ فرعون و در جریان بازی محافظ مردم، با آنها مقابله کند. بازی داستانی پیوسته دارد؛ بهویژه در زمینه شخصیتپردازی مانند شمارههای دیگر Assassin's Creed، یوبیسافت توانسته ارتباط لازم میان بازیکن با شخصیتهای درون بازی را حفظ کند. در جریان بازی، از اعضای Order of the Ancients گرفته تا مردم شهر و به قولی انپیسیها، حرفهای زیادی برای گفتن دارند و شما باید بهعنوان شخصی که خود را محافظ مردم نیز میدانید، راهحلی را برای مسائلشان پیدا کنید.
بیایید کمی بیشتر در رابطه با داستان بازی بگوییم. بازی Assassin's Creed: Origins بهویژه در میانپردهها موفقیت یوبیسافت را در ارائهی داستانی قوی ادامه میدهد. با ورود به هر یک از اهداف اصلی بازی که در چهار Act روایت میشود، میتوانید میانپردهای با انیمیشنهایی زیبا، موسیقیای مثال زدنی و روایتی جذاب را بشنوید و با شخصیتها در غم و اندوه یا کینه و نفرتشان شریک شوید. داستان Origins با سفر در زمان سعی دارد تا تازگی خود را حفظ کند و بازیکن را با چالشهای ذهنی پدری غمگین همراه کند. در جریان بازی از کلئوپاترا گرفته تا ژولیوس سزار و بطلمیوس را ملاقات میکنید و داستان هر کدام از این شخصیتهای تاریخی را دنبال میکنید. همکاری کلئوپاترا با سزار برای غلبه بر برادرش بطلمیوس سیزدهم، Order of the Ancients و شیوهی درگیر شدن بایک و همسرش آیا (Aya) در این زد و بندها هر کدام در جای خود بهزیبایی روایت شدهاند. داستان Assassin's Creed: Origins میتواند بازیکن را با خود همراه کند و گاهی با گریههای مادری قلبتان را به درد آورد و گاهی شما را به تماشای ترکیدن مغزی فاسد دعوت کند.
یوبیسافت پیش از انتشار Assassin's Creed: Origins مانور زیادی روی مکانیزم مبارزه جدید بازی داده بود و با انتشار ویدیوهای گیمپلی، به کرات از فواید سیستم مبارزه جدید بازی سخن گفته بود. Assassin's Creed: Origins مانند سیندیکیت دارای درخت مهارت برای شخصیت بایک است؛ با این تفاوت که اینبار شاهد پیوستگی میان مهارتها هستیم و شما میتوانید در سه بخش Warrior ،Hunter و Seer به ارتقاء مهارتهای بایک بپردازید. هرچند این موضوع در تبلیغات یوبیسافت برجسته شده بود، اما باید گفت که ما در شمارههای قبلی نیز به شیوههای مختلف شاهد قابلیت ارتقاء تواناییهای شخصیتها بودیم و نمیتوانیم سیستم جدید را یک نوآوری در Origins قلمداد کنیم.
از سوی دیگر اگر بخواهیم به مبارزهها بازگردیم، اینبار بهویژه با اضافه شدن سپر، شاهد مبارزههایی مشکلتر از گذشته هستیم. هر یک از دشمنان دارای سطح مشخصی هستند و پیروزی یا شکست سریع در نبرد، مستقیما به سطح و دشمنی که در حال مبارزه با او هستید، ارتباط دارد؛ از این جهت که اگر دو سطح یا کمتر اختلاف داشته باشید، میتوانید بهراحتی به مبارزه بپردازید و با دوری از ضربات دشمنان، آنها را شکست دهید. با این حال، اگر تفاوت سطح از دو عدد بیشتر برود، اینجا است که عملا انجام ماموریت غیر ممکن میشود و مجبورید تا با انجام ماموریتهای جانبی سطح خود را ارتقاء دهید. گیمپلی بازی به دلیل وجود انواع و اقسام حیوانات شباهت زیادی به سومین شماره این مجموعه دارد و در Origins شاهد حضور پرشمار حیوانات وحشی مانند کروکودیل، شیر، اسب آبی یا مار هستیم که باید با کشتن آنها از پوستشان برای ارتقاء سطح لباس بایک استفاده کنید. مانند مبارزهها، میتوانید در جریان بازی زره، سلاح یا پوشش بایک را ارتقاء دهید که این موارد را نیز در گذشته در مجموعه Assassin's Creed شاهد بودیم. بازی از نظر سلاح، سپر یا تیرکمان تنوع قابل قبولی دارد و با ورود به هر یک از نقاط نقشه عظیم مصر میتوانید به سلاحهای جدید دسترسی پیدا کنید. سیستم ارتقاء بازی بالانس مناسبی را با سطح دشمنان ایجاد کرده است و در جریان بازی همواره برای شکست دادن دشمنان غیر همسطح در چالش خواهید بود.
اما نکتهای که بازی Origins را جذاب میکند، همانطور که در بالا اشاره کردم، سفر در زمان است. هرچند مانند Syndicate نمیتوانید بین شخصیتها سوییچ کنید، اما در جریان بازی فرصتی مناسب را برای کنترل آیا، همسر بایک به دست میآورید. به دنبال کشف DNA آیا، بازی اجازه میدهد تا سفری به خاطرات این شخصیت داشته باشید و نبردهای دریایی را تجربه کنید. نبردهای دریایی بازی به لطف ساخت Assassin's Creed: Origins توسط یوبیسافت مونترال، بسیار خوب طراحی شده است و مشابه با Assassin's Creed IV: Black Flag قادرید تا تک به تک کشتیهای دشمنان را غرق کنید. همین تفاوت ناگهانی روند بازی و حضور باسفایتهایی منحصربهفرد است که تا حد زیادی از تکراری شدن هرچه بیشتر گیمپلی جلوگیری میکند. با این حال، هنوز هم نمیتوان گفت Assassin's Creed: Origins در زمینه اهداف اصلی و فرعی توانسته تنوع زیادی را ایجاد کند. متاسفانه هرچند در ابتدای بازی کنترل Senu، عقاب بایک سرگرمتان میکند، اما در ادامه این قابلیت نیز تکراری میشود و تنها سعی میکنید تا با کمک این عقاب دوستداشتنی اهداف را پیدا کنید.
ماموریتهای بازی در مجموع از چند بخش ساده تشکیل میشوند و شباهت زیادی را میان ماموریتهای فرعی و اصلی شاهد هستیم. با انتخاب ماموریت مورد نظر، باید به سمت محل مشخصشده حرکت کنید تا با انتخاب Senu، محل حضور هدف مشخص شود. سپس بایستی به محل بروید و با جستجوی محیط سرنخها را، مشابه با حالت Murder Mysteries بازی Syndicate، پیدا کنید، به بررسی محل بپردازید و مکان دقیق هدف را پیدا کنید. این الگوریتم ساده در ماموریتها بهویژه از میانه بازی و انتهای Act II خودنمایی میکند و باعث تکراری شدن مراحل میشود. یکی از انتقادها به Origins، حذف امکان انجام ماموریتها به روشهای مختلف است که پیش از این در Syndicate شاهد آن بودیم. در این بازی سه روش مختلف به بازیکنان پیشنهاد داده میشد و میتوانستید با روش مورد علاقه خود برای کشتن هدف اقدام کنید. مخفیکاری مانند گذشته نقشی اساسی را در روند بازی دارد و عمدتا به مخفی شدن در میان گیاهان خلاصه میشود. اگر دلتان برای مسابقهها تنگ شده است، به لطف حضور رومیها، میتوانید بر پشت ارابههای رومی به مسابقههایی نفسگیر بروید.
اما بگذارید کمی هم از تنوع محتوای بازی بگوییم. سلاحهای بازی، از تبر گرفته تا شمشیر، پتک، نیزه، اسلحه دوگانه و موارد دیگر را شامل میشود و هر کدام از این سلاحها دارای سرعت ضربه و شیوه مبارزه منحصربهفردی هستند. شما همچنین میتوانید هر کدام از این سلاحها را به صورت جداگانه ارتقاء دهید یا سلاحهای قدیمی را در بازار به فروش برسانید. از سوی دیگر سلاحها در بازی در انواع مختلف، مانند معمول و کمیاب، طبقهبندی شدهاند و سیستم ارتقاء سلاحها امکان استفاده طولانیتر از هر سلاح را داده است. همینطور شما در کنار روی زمین میتوانید به زیر دریاها بروید و گنجینههای خفته در دریا را پیدا کنید. حضور سیستم روز و شب و تاثیر آن بر زندگی انپیسیها دیگر نکتهای است که پیش از این در Ghost Recon: Wildlands، ساختهی دیگر یوبیسافت شاهد بودیم. با فرا رسیدن شب، ساکنین هر شهر به خانههای خود میروند و حتی در لژهای دشمنان نیز، شاهد خوابیدن فرماندهها و نیروها خواهید بود. در نتیجه، به صورت بالقوه تمام کردن مراحل در شب آسانتر از صبح است و احتمالا شما نیز مانند من ترجیح میدهید تا به دشمنان شبیخون بزنید. مهارتهای بایک تنها به برداشتن دو کمان یا جنگیدن با شمشیر یا حتی به قولی ریج زدن و فرو کردن شمشیر درون معده دشمنان خلاصه نمیشود و با افزایش سطح و به دست آوردن اسکیل پوینتها، حتی میتوانید حیوانات را با دارت بیهوش کنید و سپس به خدمت خود در بیاورید. شیرها، شغالها یا برخی حیوانات افسانهای در بازی حضور دارند و به خدمت گرفتن آنها، ضمن اینکه لذتبخش است، تنوع را در گیمپلی افزایش میدهد.
یوبیسافت قبل از انتشار بازی Assassin's Creed: Origins مانور زیادی را روی نورپردازی و گرافیک داده بود. با این حال در بدو ورود به بازی احتمالا شما نیز مانند من تا حد زیادی ناامید میشوید. بازی از لحاظ کیفیت بافتها و گرافیک حرفی برای گفتن ندارد و در حقیقت سالها است که یوبیسافت از موتور گرافیکی Anvil برای توسعه بازیهای خود مانند Ghost Recon: Wildlands استفاده میکند. همین موضوع باعث شده تا بسیاری از مشکلات Wildlands در Origins نیز وجود داشته باشد و سازندگان نتوانستهاند راهحلی را در جهت بهبود این مشکلات پیدا کنند. از بعد هنری هرچند بناهای باشکوه مصر باستان و مجسمههای متعلق به امپراطوری روم، چشمنواز هستند، اما هنوز هم زمانی که به بافت ساختمانها، شن، انیمیشن درختان و بخشهای دیگر مربوط به گرافیک بازی توجه میکنید، راضیکننده نیست. نسخه مورد بررسی ما مربوط به پلیاستیشن 4 بود و به همین دلیل نمیتوانیم در رابطه با جزئیات گرافیک بازی در سایر پلتفرمها نظیر ایکس باکس وان ایکس و پی سی صحبت کنیم.
نوشته Assassin’s Creed Origins اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>بازی Assassin’s Creed: Origins شاید یک بازی خوب برای طرفدارها باشد، اما با مشکلات گیمپلی و کاستیهای فنیای که دارد، نمیتواند همه بازیکنان را راضی کند.
انتشار حداقل یک بازی از مجموعه Assassin’s Creed در سالهای گذشته با فراز و نشیبهایی همراه بود و همین موضوع نیز در نهایت باعث شد تا یوبیسافت حداقل یک سال را به این مجموعه استراحت دهد. حال بعد از گذشت دو سال از زمان عرضه بازی Assassin’s Creed: Syndicate در سال ۲۰۱۵، یوبی سافت مونترال باری دیگر به سراغ این سری دوستداشتنی رفته است تا اینبار واقعا به ریشههای این مجموعه بازگردد؛ ریشههایی که اینبار دیگر نامی از الطائر در آن نیست و از قضا به ۴۹ سال قبل از میلاد مسیح باز میگردد؛ جایی که پیشینهای چند هزار ساله دارد و بعد از گذشت سالها هنوز هم پذیرای باستانشناسان زیادی است.
یوبیسافت قبل از انتشار بازی Assassin’s Creed: Origins مانور زیادی را روی نورپردازی و گرافیک داده بود. با این حال در بدو ورود به بازی احتمالا شما نیز مانند من تا حد زیادی ناامید میشوید. بازی از لحاظ کیفیت بافتها و گرافیک حرفی برای گفتن ندارد و در حقیقت سالها است که یوبیسافت از موتور گرافیکی Anvil برای توسعه بازیهای خود مانند Ghost Recon: Wildlands استفاده میکند. همین موضوع باعث شده تا بسیاری از مشکلات Wildlands در Origins نیز وجود داشته باشد و سازندگان نتوانستهاند راهحلی را در جهت بهبود این مشکلات پیدا کنند. از بعد هنری هرچند بناهای باشکوه مصر باستان و مجسمههای متعلق به امپراطوری روم، چشمنواز هستند، اما هنوز هم زمانی که به بافت ساختمانها، شن، انیمیشن درختان و بخشهای دیگر مربوط به گرافیک بازی توجه میکنید، راضیکننده نیست. نسخه مورد بررسی ما مربوط به پلیاستیشن 4 بود و به همین دلیل نمیتوانیم در رابطه با جزئیات گرافیک بازی در سایر پلتفرمها نظیر ایکس باکس وان ایکس و پی سی صحبت کنیم.
نوشته Assassin’s Creed Origins اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>