رده سنی : +3
نوشته خرید بازی فیفا Fifa 21 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>خرید بازی فیفا Fifa 21 برای PS4 و PS5 از فروشگاه گیم دیستریکت
صنعت بازی های رایانه ای بسیار عظیم است. درآمد بودجه تولید در سال 2019 به حدود 138.7 میلیارد دلار رسیده است و پیش بینی ها می گوید که در سال جاری حدود 9.6 درصد افزایش یابد. ورزشها همچنین به رشد خود ادامه می دهند ، در سالهای اخیر بسیار محبوب شده و به یکی از اصلی ترین انواع سرگرمی تبدیل می شوند. پیش بینی می شود تعداد بازدیدهای کل ورزشها با 9٪ نرخ رشد سالانه مرکب (CAGR) بین سالهای 2019 و 2023 رشد کند ، از 454 میلیون در 2019 به 646 میلیون در 2023 ، برآورد Business Insider Intelligence. بیشتر و بیشتر اسپورتمن ها قراردادهای حرفه ای امضا می کنند ، بنابراین سرگرمی های خود را به یک کار روزمره تبدیل می کنند.
سری FIFA توسط EA Sports از این قاعده مستثنی نیست. بسیاری از تیم های قهرمانی فوتبال پیشرو در حال جذب بازیکنان جدید هستند – بازیکنانی که می توانند با کمک صفحه بازی گل بزنند. باشگاه هایی مانند منچسترسیتی ، والنسیا یا ولفسبورگ از قبل تیم های اسپورت دارند که نماینده آنها در مراحل مجازی فیفا هستند.
با این حال ، FIFA Esports یک صنعت نسبتاً جوان است ، بنابراین من تصمیم گرفتم مدتی را صرف فکر کردن در مورد چگونگی ارتقا even بیشتر آن و چگونگی بهره برداری کامل از این جایگاه کنم.
کشف
FIFA یکی از محبوب ترین امتیازات در بازی های ویدیویی است. فقط FIFA 20 با 410+ میلیون بازی انجام شده به 10 میلیون بازیکن ضربه زده است.
در طول سال مالی 2019 ، EA 45 میلیون بازیکن منحصر به فرد را در رایانه های شخصی ، پلی استیشن 4 ، سوییچ و ایکس باکس وان ثبت کرد.
این بازی چندین حالت بازی را در اختیار شما قرار می دهد: Ultimate Team ، Online Seasons ، Career Mode ، Pro Clubs و غیره. برای درک بهتر کدام یک از محبوب ترین ها ، من تست کاربر را با 75 طرفدار از انجمن FIFA از کشورم انجام داده ام. یکی از سوالات این بود: “حالت بازی مورد علاقه شما در FIFA چیست و چرا؟”. پاسخی که می توانید در زیر مشاهده کنید:
بیایید در مورد جوانب مثبت و منفی هر حالت بازی صحبت کنیم.
تیم FIFA Ultimate
FUT در FIFA 09 معرفی شده است ، بیشترین حالت بازی در کل بازی است. این یک سیستم پیچیده است که در آن بازیکنان می توانند با جمع آوری کارت بازیکنانی که به ایجاد بهترین XI ممکن کمک می کنند ، تیم رویایی خود را ایجاد کنند. آنها می توانند هم بهترین بازیکنان آن لحظه باشند و هم اسطوره های فوتبال جهان. همچنین ، بازیکن می تواند بازار FUT را دنبال کند ، جایی که آنها می توانند بازیکنان خود را بفروشند یا بازیکنان جدید بخرند. کارتها را می توانید با خرید بسته های ویژه یا شرکت در مسابقات بدست آورید.
البته ، یکی از بزرگترین مزایای این حالت بازی این است که کاربران می توانند در مقابل یکدیگر به صورت آنلاین بازی کنند. از نتایج تست کاربر ، همچنین مشخص است که بازیکنان FIFA از این بسیار قدردانی می کنند:
“من این فرصت را دوست دارم که با دوستانم یا بازیکنان دیگر به صورت آنلاین بازی کنم.”
“من رقابت و تجربه بازی با دیگر بازیکنان واقعی فیفا در سراسر جهان را دوست دارم.”
“جالب است که می توانم در مقایسه با بازیکنان دیگر چقدر خوب باشم.”
EA Sports همچنین مسابقات آفلاین موسوم به FIFA 20 Global Series را برگزار می کند ، جایی که بهترین بازیکنان جهان با یکدیگر دیدار می کنند و بسیاری از طرفداران مسابقات را بصورت آنلاین مشاهده می کنند.
خرید بازی فیفا Fifa 21
منفی ها
بازیکنان فیفا باید تیم را از ابتدا خلق کنند. آنها باید نام را اضافه کنند ، نشان و کیت های مخصوص باشگاه او را انتخاب کنند. پس از آن ، آنها می توانند کارت های بازیکنان را در تیم او اضافه کنند. همه این عناصر منحصر به فرد نیستند ، بنابراین ، اغلب ، دو تیم با نشان ، نام ، لباس و آنچه مهمتر است – بازیکنان فوتبال یکسان می توانند در مقابل یکدیگر بازی کنند.
بنابراین ، شرایط بسیار معمول است که در همان زمین بازی مسی در مقابل مسی ، رونالدو در مقابل رونالدو ، یا ون دیک در مقابل ون دیک است.
همچنین ، بازیکنان فیفا می توانند فقط در مسابقات ویژه مانند Weekend League ، Division Rivals یا Squad Battles ، جایی که پاداش می گیرند ، با بازی تصادفی با میلیون ها بازیکن دیگر در سراسر جهان بازی کنند. شانس اینکه دو بازیکن مشابه دو بار مقابل یکدیگر بازی کنند بسیار کم است.
همه این موارد لذت بازی در تیم فوتبال واقعی مورد علاقه شما ، همراه با رقابت بین تیم ها را از بین می برد ، دلیل این که میلیون ها نفر این نوع ورزش ها را در سراسر جهان دوست دارند. شما نمی توانید به عنوان مثال ال کلاسیکو را ببینید: بارسلونا – رئال مادرید در FIFA Ultimate Team ، جایی که میلیون ها هوادار این مسابقه مجازی را تماشا می کنند و از تیم محبوب خود حمایت می کنند.
حالت FIFA 20 Season همچنین یک حالت بازی تقسیم بندی آنلاین است که به بازیکنان امکان می دهد در داخل بخش های خود در مقابل سایر بازیکنان آنلاین بازی کنند. در این حالت بازی 10 فصل در دسترس است که بازیکنان فیفا در تلاشند برای کسب صعود به یک بخش بالاتر و کسب عنوان ، امتیاز کسب کنند.
در مقایسه با Fifa Ultimate Team ، در این حالت بازی ، کاربران می توانند برای باشگاه یا کشور مورد علاقه خود بازی کنند. آنها با نشان منحصر به فرد می توانند با بازیکنان مورد علاقه خود که لباسهای معمول باشگاهی را به تن می کنند ، گلزنی کنند.
هر بازیکن می تواند هر باشگاه یا کشوری را انتخاب کند. بنابراین ، حتی اگر می توانید در اینجا یک مسابقه رقیب آث میلان و اینترمیلان یا من یونایتد و من سیتی را ببینید ، دیدن یک مسابقه بین همان تیم بسیار معمول است. به عنوان مثال. لیورپول در مقابل لیورپول یا فرانسه در مقابل فرانسه ، با همان بازیکنان در زمین.
علاوه بر این ، همان FUT ، بازیکنان به طور تصادفی با هزاران بازیکن بازی می کنند ، بنابراین تقریباً غیرممکن است که در این رقابت دوبار با یک بازیکن ملاقات کنیم. بنابراین فکر نمی کنم در اینجا هم بتوانیم در مورد رقابت صحبت کنیم. حتی بیشتر ، هواداران در سراسر جهان دور هم جمع می شوند تا از تیم محبوب خود حمایت کنند زیرا این تیم منحصر به فرد است. وقتی هزاران و میلیون ها بازیکن برای یک باشگاه مجازی بازی می کنند ، سخت است که همه آنها را دنبال کرده و از آنها پشتیبانی کنیم یا فقط یک مورد را انتخاب کنیم.
خرید بازی فیفا Fifa 21
پس از تحقیقات کوچک ، جایی که من طراحی نسل قبلی بازی های FIFA را مطالعه کردم ، با طراحی و جریان کاربر شروع کردم. هدف اصلی این مرحله ایجاد ساختار برای کل برنامه ، به ویژه برای حالت بازی جدید بود.
مرحله بعدی تبدیل طرح و طرح به وایر فریم ها بود.
من که طرفدار FIFA هستم و در چهار نسخه آخر این بازی بازی می کنم ، متوجه برخی مسائل UX شده ام. و به عنوان یک طراح محصول ، من آنها را جمع آوری کرده و سعی کرده ام با ارائه راه حل های بهتر از دیدگاه طراحی ، آنها را حل کنم. شروع به انجام این کار در شبکه های مفتولی شد.
هر ساله ، برای هر نسخه جدید از بازی ، EA Sports با طراحی کاملا جدیدی ارائه می شود و یک کار UI عالی را انجام می دهد. علاوه بر ستاره فوتبال روی جلد ، طرفداران می توانند هر نسخه از فیفا را با رنگ آن مرتبط کنند. بنابراین ، اگر چهار نسخه آخر FIFA را به عنوان مثال در نظر بگیریم ، می بینیم که برای FIFA 20 ، به عنوان رنگ اصلی قرمز ، برای FIFA 19 – آبی ، FIFA 18 – بنفش و FIFA 17 – زرد استفاده شده است.
خرید بازی فیفا Fifa 21
برای FIFA 21 ، من تصمیم گرفته ام از پالت با رنگ سبز به عنوان رنگ اصلی استفاده کنم. این اولین رنگی است که وقتی به فوتبال فکر می کنم در ذهنم خطور می کند. این زمین چمن و زمین فوتبال است. دلیل دیگری که من سبز را انتخاب کرده ام این است که در گذشته های اخیر از آن استفاده نشده است ، که به ما اجازه می دهد از آن به عنوان یک رنگ متمایز برای نسخه جدید بازی استفاده کنیم.
صفحه فوق نمایانگر صفحه اصلی FIFA 21 است و اولین تعامل با کاربر پس از Splash Screen است.
به طور کلی ، الگوی مورد استفاده EA در سالهای اخیر را تغییر ندادم. من سعی کردم آن را برای کاربرانی که قبلاً FIFA بازی می کردند آشنا و آسان تر کنم.
قسمت سمت چپ صفحه به موارد تبلیغاتی و گرافیکی اختصاص دارد. معمولاً در اینجا EA از تصاویر واقعی ستاره های فوتبال استفاده می کند. من برای این نسخه استثنا قائل نشدم و از همان ایده استفاده کردم.
یکی دیگر از سنت های خوب فیفا این است که هر سال یک حالت بازی جدید راه اندازی می کند. سال گذشته ، “ولتا” بود ، دو سال پیش ، “سفر” بود. این حالت های بازی معمولاً در صفحه اصلی نیز ارائه می شوند تا کاربر بتواند آنها را راحت تر پیدا کند و آنها را امتحان کند. امسال می تواند شغل آنلاین FIFA (FOC) باشد. بنابراین من این حالت بازی را به صفحه اصلی نیز اضافه کرده ام ، و علاوه بر این ، می خواهم با جزئیات در مورد آن صحبت کنم.
کریر آنلاین فیفا (کانسپت)
ایده اصلی FIFA Online Career (FOC) این است که بازی را تا حد ممکن به زندگی واقعی نزدیک کند.
یک بازیکن – یک تیم
هر باشگاه در این حالت بازی با یک بازیکن فیفا در ارتباط است. هنگامی که کاربر برای اولین بار به مشاغل آنلاین می پیوندد ، می تواند تیمی را از لیست باشگاه های موجود انتخاب کند. این می تواند یکی از لیگ های کشورشان یا سایر لیگ های موجود در FIFA باشد.
آیا این بدان معناست که بازیکنی که این بازی را دیرتر از دیگران خریداری کرده است ، هرگز فرصت بازی در باشگاه دیگری را نخواهد داشت که قبلاً توسط شخص دیگری انتخاب شده است؟
نه. همه چیز به عملکرد بازیکن بستگی دارد. اگر کاربر در یک باشگاه کوچکتر بازی کند ، اما نتایج خوبی داشته باشد ، باشگاه های بزرگتر آنها را به بازی در تیم خود دعوت می کنند. و بالعکس ، اگر بازیکن نتایج بدی را ثبت کند و مطابق با انتظار هیئت مدیره نباشد ، اخراج می شوند و هوش مصنوعی بازی جایگزین پیدا می کند و بازیکن فیفا را انتخاب می کند که نتایج خوبی را با باشگاه او
خوب ، شما می پرسید ، آنها بیش از 10 میلیون بازیکن هستند که FIFA بازی می کنند ، و نه چندان باشگاه. بقیه بازیکنان چه کاری باید انجام دهند؟
خرید بازی فیفا Fifa 21
بنابراین ، همه بازیکنان فرصتی برای ادعای خود ، دریافت فرصت بازی در لیگ های بالاتر و کسب عناوین خواهند داشت ، زیرا هر چیز دیگری ، همان زندگی واقعی است. 3 تیم برتر به لیگ های بعدی صعود می کنند ، آخرین 3 سقوط.
هر روز روز بازی است
مزیت بازی ویدیویی در مقایسه با فوتبال واقعی این است که esportsmen برای بهبودی به زمان زیادی احتیاج ندارند. و از نتایج تست کاربر ، می توان دریافت که طرفداران FIFA دوست دارند این بازی را هر روز انجام دهند.
در مورد س :ال: “هر چند وقت یک بار FIFA بازی می کنید؟” ، 43.4٪ از بازیکنان FIFA پاسخ می دهند که هر روز بازی می کنند. 46.1٪ دیگر گفتند که در هفته چندین بار در حال بازی با فیفا هستند. فقط 10.5 از کاربران گفتند که هر هفته یک بار یا کمتر بازی می کنند.
این بدان معنی است که برای طرفداران واقعی فیفا ، که هر روز بازی می کنند ، داشتن یک یا دو مسابقه در هفته کافی نیست (همان چیزی که تیم های فوتبال واقعی در زندگی واقعی دارند). برای آنها خسته کننده خواهد بود که برای مسابقات بعدی اینقدر صبر کنند.
بنابراین ، به جای آن ، در FOC حداقل یک مسابقه در روز برای یک تیم برنامه ریزی شده است. مسابقات برای زمان مشخصی برنامه ریزی شده اند.
این حالت بازی به فیفا کمک می کند تا در صنعت esport به مرحله بعدی برسد. کاربران بیشتری می خواهند حالت بازی جدید را امتحان کنند ، آموزش های زیادی را می بینند و بازی را در اسرع وقت خریداری می کنند تا فقط فرصتی برای بازی در تیم محبوب خود یا حداقل برای یک تیم خوب از لیگ های برتر داشته باشند. .
تیم های حرفه ای فوتبال ، که به تصاویر و نام خود اهمیت می دهند ، می خواهند در این حالت بازی توسط یک بازیکن خوب فیفا نشان داده شوند. زیرا هیچ کس (به خصوص باشگاه های بزرگ) نمی خواهد ببیند که باشگاه هایشان در منطقه سقوط یا حتی بدتر از آن ، جایی در لیگ دوم یا سوم هستند. حتی در دنیای فوتبال مجازی. مطبوعات در این باره می نویسند و صحبت خواهند کرد. و این برای یک باشگاه شهرت بدی دارد.
در پایان ، باشگاه های بیشتری قرارداد واقعی را به ورزشکاران حرفه ای پیشنهاد می دهند ، زیرا این باشگاه های فوتبال ، که یک تیم رسمی اسپورت دارند ، می توانند با ارسال این درخواست که می خواهند باشگاه آنها توسط بازیکن فیفا نمایندگی شود ، درخواست خود را ارسال کنند. در این صورت ، این باشگاه برای انتخاب در FIFA Online Career در دسترس نخواهد بود و فقط این باشگاه تصمیم می گیرد که چه موقع می خواهد بازیکن خود را اخراج کند و چه موقع قرارداد جدیدی را با قرارداد دیگر منعقد کند.
حتی بیشتر ، بخش های ویژه و ویژه پیشاهنگی می توانند ظاهر شوند که بازیکنان فیفا را رصد می کنند و آنها را دنبال می کنند تا بعداً یک قرارداد حرفه ای با افراد بهتر امضا کنند.
در پایان ، FIFA esportmen شانس بیشتری برای عقد قرارداد حرفه ای با باشگاه های واقعی فوتبال خواهد داشت. همچنین ، همه بازیکنان فیفا در سراسر جهان این فرصت را دارند که سرگرمی های خود را به یک کار روزمره تبدیل کنند. تمام آنچه که آنها نیاز دارند یک کنسول یا یک کامپیوتر بازی خوب است که FIFA 21 روی آن نصب شده است.
یکی دیگر از مزایای این حالت بازی برای EA این است که آنها می توانند تعداد افرادی را که صنعت را دنبال می کنند افزایش دهند. بسیاری از علاقه مندان به فوتبال می خواهند تیم محبوب خود را در مسابقات FOC ببینند و از آن حمایت کنند. هزاران هوادار در سراسر جهان یک دربی مجازی احتمالی بین دو تیم رقیب را تماشا می کنند. حتی بیشتر ، طرفداران زیادی می خواهند برای حمایت از بازیکن فیفا که برای تیم خود بازی می کند ، به مسابقات آفلاین FOC بیایند! بنابراین مسابقات FOC ، به ویژه مسابقات Final ، می توانند استادیوم های کامل هواداران را جمع کنند.
نوشته خرید بازی فیفا Fifa 21 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
نوشته خرید بازی L.A. Noire PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
L.A. Noire نام بازی هست که در آن یک سری جنایات تاریک و خشن در پس زمینه لس آنجلس در سال 1940 تنظیم شد.
در میان رونق پس از جنگ دوران طلایی هالیوود ، کارآگاه تازه نادیده گرفته کول فلپس در جستجوی ناامید کننده حقیقت در شهری که هرکسی چیزی برای پنهان کردن خود دارد ، در جستجوی ناامید کننده است.
L.A. Noire با بهره گیری از فناوری انیمیشن انقلابی صورت که هر ظرافت از عملکرد چهره یک بازیگر را با جزئیات حیرت انگیز به تصویر می کشد ، عملکرد نفس گیر تعقیب و ضربات را با یک کارآگاه واقعی برای یک تجربه تعاملی بی سابقه ترکیب می کند.
حل جنایات وحشیانه ، توطئه ها و توطئه های الهام گرفته از جنایات واقعی از سال 1947 لس آنجلس ، یکی از فاسد ترین و خشونت بارترین زمانها در تاریخ L.A.
جستجو برای سرنخ ها ، تعقیب مظنونان و بازجویی از شهود هنگام تلاش برای یافتن حقیقت در شهری که همه در آن چیزی برای پنهان کردن وجود دارد.
کیفیت بازی در PS4 :
رزولیشن نمایش در پلی استیشن 4 1080p می باشد که کیفیت بسیار خیره کننده ای دارد همینطور کیفیت 4K برای پلی استیشن 4 پرو.
شامل بازی اصلی کامل و کلیه مطالب قابل بارگیری اضافی به علاوه کلکسیونرهای جدید و لباسهای کارآگاه برای باز کردن قفل ، هر کدام دارای تواناییهای ویژه منحصر به فرد هستند.
مجموعه ای از پیشرفتهای فنی و گرافیکی را برای لس آنجلس واقع گرایانه تر نشان می دهد.
نوشته خرید بازی L.A. Noire PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
نوشته خرید بازی Red Dead Redemption 2 PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
Red Dead Redemption 2 توسط سازندگان Grand Theft Auto V و Red Dead Redemption ایجاد شده است و داستان حماسه زندگی در سرزمین قلب فراموش نشدنی آمریکا است. دنیای گسترده و جوی بازی نیز پایه و اساس یک تجربه جدید چند نفره آنلاین را فراهم خواهد کرد
آمریکا ، 1899
پایان دوره غرب وحشی آغاز شده است که قانونگذاران آخرین باندهای غیرقانونی باقی مانده را شکار می کنند. كسانی كه تسلیم یا تسلیم نخواهند شد كشته می شوند. پس از سرقت در شهر غربی بلک واتر ، اشتباه رخ داده ، آرتور مورگان و باند ون der Linde مجبور به فرار می شوند. این باند با وجود مأمورین فدرال و بهترین شکارچیان فضل در ملت که روی پاشنه های خود می نشینند ، باید زنده بماند ، دزدی کند و راه خود را در سرتاسر قلعه ناهموار آمریکا به سر ببرد تا زنده بماند. از آنجا که عمیق تر شدن اختلافات داخلی باعث جدا شدن باند می شود ، آرتور باید بین آرمان های خود و وفاداری به باند که او را بزرگ کرده است ، انتخاب کند.
نوشته خرید بازی Red Dead Redemption 2 PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
Resident Evil 2 Remake یعنی بازگشت دوباره پدر سبک ترس با اصالت نسخههای کلاسیک و ظاهری کاملا مدرن و امروزی و این، بهترین اتفاق ممکن برای مجموعه رزیدنت ایول است. همراه بررسی بازی باشید.
Resident Evil صرفا فقط یک مجموعه بازی قدیمی و موفق نیست؛ رزیدنت ایول آنقدر اثری تاثیرگذار و مهم در صنعت بازیهای ویدیویی است که خیلیها این مخلوق شینجی میکامی را که تاثیر غیر قابل انکاری روی چندین نسل از بازیهای ویدیویی داشته، پدر سبک ترس میدانند. اما مجموعهای که خودش مسبب خلق شدن خیلی از آثار فراموشنشدنی این سبک بوده، همیشه هم در اوج نبودند و پس از نسخههای اصلی و اولیه، کپکام آن را وارد مسیرهایی کرده که شاید بدبینترین طرفداران این مجموعه هم فکرش را نمیکردند که روزی، چنین افتضاحاتی ساخته شوند؛ منظورم نسخههایی مثل Resident Evil: Operation Raccoon City یا Umbrella Corps هستند که با هر منطقی هم که حساب کنیم، ساخته شدنشان کوچکترین توجیحی نداشته و ندارد. در کنار اینها البته آثار متوسط و موفق زیادی هم ساخته شدهاند ولی هنوز که هنوزه، وقتی صحبت از روزهای اوج رزیدنت ایول میشود، ذهن خیلی از طرفداران قدیمی این مجموعه بهسراغ چهار نسخه اصلی اولیه میرود که قطعا، بهترین روزهای این سری را رقم زدهاند.
پس چه چیزی بهتر از اینکه بگوییم حال بازسازی یکی از بهترین نسخههای این مجموعه (بخوانید بهترین نسخه مجموعه) در قالب Resident Evil 2 Remake منتشر شده و خبر بهتر اینکه این نسخه، دقیقا همان چیزی است که باید باشد؛ همانقدر ترسناک، همانقدر خاطرهانگیز و از همه مهمتر، مدرن و در عین حال وفادار به اصل. اما پیش از اینکه بهسراغ بررسی کاملتری از بازی برویم، پیشنهاد میکنم بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید:
اما Resident Evil 2 Remake چه چیزی دارد که آن را به اثری موفق در مقایسه با خیلی از نسخههای جدید و مدرن بازی تبدیل میکند؟ جواب این سوال، فقط و فقط در یک کلمه یعنی «اصالت» خلاصه میشود. اگر نگاهی ریشهای به سری رزیدنت ایول داشته باشیم، میتوانیم بگوییم که این مجموعه هرگز یک اثر اکشن نبوده است. رزیدنت ایول یعنی قدم زدن در محیطهایی که ترس و تهدیدی همیشگی در آنها حضور دارد؛ حال این محیط میتواند عمارت اسپنسر، راهروهای تنگ اداره پلیس راکون سیتی، خیابانهای بیروح و نمور این شهر یا حتی روستایی آلوده به ویروس در آفریقا باشد. نسخههای موفق مجموعه با بردن ما به چنین محیطهایی، لذت چشیدن یک ترس و تنش فراموشنشدنی را بهمان اعطا کردهاند اما پس از آن، مجموعه نسخه به نسخه به سمت اکشنتر شدن رفت تا جایی که مثلا در نسخه ششم، در تجربهای کالاف دیوتی مانند که صرفا جای نیروهای نازی آن با زامبیها عوض شده بود، با کریس اسلحه به دست میگرفتیم و خشاب خشاب گلوله را روی زامبیها خالی میکردیم! این در حالی است که رزیدنت ایول، یعنی ترس ناشی از تمام شدن مهمات و روبهرو شدن با یک باس سرسخت با سلاحی مثل چاقو.
کپکام البته این تصمیم بازگشت به ریشهها را، کمی قبلتر از Resident Evil 2 Remake گرفته بود؛ جایی که در نسخه هفتم تا حدود زیادی روی ارائه حس ترس تمرکز داشت و حداقل در نیمی از آن بازی، یک تجربه ترسناک مبتنی بر تلاش برای بقای واقعی را برایمان فراهم آورد و البته که در نیمه دوم اثر، از این مورد خسته شد و دوباره انواع و اقسام تفنگها را تقدیممان کرد تا حس اکشنمان هم ارضا شود. ولی خب بالاخره پس از تمام این فراز و نشیبها، به Resident Evil 2 Remake میرسیم؛ اثری که پس از گذشت تمام این سالها، یک رزیدنت ایول واقعی و کاملا وفادار به اصل است. آنقدر وفادار که در حین تجربه آن، کاملا حس روزهای دوران پلیاستیشن و قدم زدن در محیطهای راکون سیتی با نسخههای کلاسیک مجموعه برایم تداعی میشد و آن حس افسردگی ناشی از حضور در شهری زامبیزده را که شاید روزی زندگی در آن جریان داشت، با پوست و استخوان حس میکردم؛ این یعنی کپکام کارش را در بازسازی رزیدنت ایول 2 به شکلی عالی انجام داده و البته این بازی آنقدر جذابیتهای مدرن هم دارد که چیزی فراتر از یک بهبود گرافیکی ساده باشد.
به بیان بهتر، عنصری که Resident Evil 2 Remake را به تجربهای ارزشمند تبدیل میکند، قدرت بالای سازندگان آن در ایجاد یک تعادل بینقص در بند بند اجزای بازی است. به طوریکه رزیدنت ایول 2، از یک طرف بازسازی کاملی از نسخه اصلی است و از یک طرف هم ویژگیهای جدیدش آن را به اثری جدید و امروزی تبدیل کردهاند. این مساله باعث میشود تا همه، فارغ از اینکه نسخه اصلی را تجربه کرده باشند یا خیر، بتوانند از بازی کردن نسخه دوم لذت ببرند. طرفداران قدیمی در نسخه بازسازی یک سری المانهای گیمپلی جدید، بازسازی دوباره آن محیطهای فراموشنشدنی با ظاهری امروزی و حتی روایت بهتر داستان در مقایسه با نسخه اصلی را مشاهده خواهند کرد و البته که خیلی از دقایق بازی حس نوستالژیک و خاطراتشان را قلقلک خواهد داد و خب طرفداران جدید هم بدون توجه به اینکه بازی در چه نقطهای از تایم لاین مجموعه رخ میدهد، میتوانند از آن بهعنوان نسخه جدیدی از رزیدنت ایول که همه چیزش، از داستان جذاب بازی گرفته تا گیمپلی برایشان تازگی خواهد داشت، لذت ببرند.
تعادل بعدی Resident Evil 2 Remake، مربوط به گیمپلی آن میشود. گیمپلیای که قطعا یکی از برگ برندههای این بازی در مقایسه با خیلی از نسخههای ضعیف مدرن مجموعه است و به تعبیری دیگر، کپکام پس از سالها بالاخره توانسته آن حلقه مفقود پازل رزیدنت ایول را پیدا کند و این هم باعث شده تا شاهد یک نسخه ارزشمند و سرگرمکننده باشیم و هم اینکه ما را به آینده و مسیری که این سری میتواند در ادامه داشته باشد، امیدوار میکند. بازسازی رزیدنت ایول 2، تعریف دقیق و تمامعیاری از سبک اصلی این مجموعه یعنی ترسناک تلاش برای بقا است؛ سبکی که رزیدنت ایول خودش بهنوعی آن را تعریف کرده و حال در نسخه بازسازی قسمت دوم، دوباره ثابت میکند که اگر در این مسیر قرار بگیرد تا چه اندازه میتواند دوستداشتنی باشد. بسیاری از عناصری که گیمپلی نسخه اصلی را تشکیل داده بودند، در بازسازی هم در ایدهآلترین فرم ممکن برگشتهاند؛ این عناصر شامل مبارزهای پرتنش با زامبیها و سایر دشمنان، لذت گشت و گذار در محیطهایی وهمانگیز و شدیدا اتمسفریک، حل پازلهایی با طراحی خلاقانه و در نهایت روبهرو شدن با باسهای مختلف میشوند.
یکی از بهترین جنبههای گیمپلی بازی، متناسب بودن میزان اکشن آن با موارد دیگری مثل پازلها یا حتی حس تعلیق ناشی از قدم زدن در محیطها است. اکشنهای بازی به لطف دوربین روی شانه آن، حس و حال جدیدی پیدا کردهاند. در حالی که در نسخه اصلی بازی، اکشنها صرفا به گرفتن یک کلید و زدن کلید شلیک خلاصه میشدند، در این بازسازی بازیکن در بطن اکشنها قرار دارد و میتواند قسمتهای مختلف بدن زامبیها را نشانه بگیرد. جالب اینکه نشانهگیری هر قسمت از بدن زامبیها و حتی موجودات دیگر، میتواند نتایج جالبی در پی داشته باشد. برای مثال اگر سر زامبیها را هدف بگیرید، ممکن است شلیک به متلاشی شدن مغز آنها منجر شود. یا در صورتی که تیر درستی را به زانوی زامبیها بزنید، پای آنها قطع میشود و پس از آن شاهد تقلای بیپایان این موجودات بهواقع وحشتناک و سُر خوردن آنها روی زمین خواهید بود که سعی میکنند خودشان را به لیان یا کلیر برسانند. همچنین سلاحهای مختلف بازی هم تاثیر خاص خود را روی زامبیها میگذارند؛ بسته به اینکه با لیان یا کلیر بازی کنید، سلاحهای مختلفی بهدست خواهید آورد و برای مثال لیان در بازی صاحب یک اسلحه آتشزن میشود و کلیر هم سلاحهایی چون نارنجکانداز یا یک اسلحه برقی بهدست میآورد. کشتن زامبیها و سایر دشمنان بازی با هر یک از این سلاحها، حس خاص خودش را دارد و سازندگان موفق شدهاند تاثیر اسلحههای مختلف روی زامبیها را به شکل جذابی تعریف کنند؛ تا جایی که حتی مثل نسخه اصلی بازی، میتوانید با استفاده از شاتگان همزمان مغز چند زامبی را منفجر کنید! در مجموع وجود انیمیشنهای طبیعی از برخورد گلوله به دشمنان و تنوع مناسب در زمینه سلاحها، باعث شده تا بازی از حیث اکشنهای نفسگیر و سینمایی چیزی کم نداشته باشد؛ این قضیه وقتی تاثیر بیشتری روی بازیکن میگذارد که بدانیم درست مثل نسخه اصلی، مهمات در دنیای Resident Evil 2 Remake مثل نقل و نبات موجود نیست و مخصوصا در درجات سختی بالاتر، باید قدر تک تک گلولههایتان را بدانید یا اینکه با پیدا کردن Gunpowderها و ترکیب درست آنها، مهمات بیشتری بهدست بیاورید و این مورد، اکشنهای بازی را بیش از پیش پرتنش میکند.
اما Resident Evil 2 Remake از حیث اکشنها، تفاوتی هم با نسخه اصلی دارد. در نسخههای کلاسیک رزیدنت ایول، چاقو یکی از سلاحهای بازی بود که وقتی مهماتتان تمام میشد، میتوانستید بهعنوان آخرین امید از آن استفاده کنید. اما نسخه بازسازی شیوه جدیدی از استفاده چاقو یا تجهیزات جانبی دیگری مثل نارنجکها را پیریزی کرده است؛ به طوریکه اگر یکی از این سلاحهای جانبی را داشته باشید و زامبیها یا هر موجود دیگری موفق به گرفتن شخصیت شما شوند، میتوانید با زدن کلید L1 چاقو را در بدن دشمن فرو کنید یا حتی نارنجک را در دهن آنها قرار بدهید و ضمن فرار از دست دشمنان، در مورد نارنجکها با یک شلیک شاهد منفجر شدن سر دشمنان باشید؛ اتفاقی که حالتی سینمایی و جذاب به بازی میبخشد و نوآوری جالبی در بازی است. در مجموع Resident Evil 2 Remake اکشنهایی از جنس رزیدنت ایولی دارد و تعادل خیلی خوبی هم بین این جنبه از بازی و بخشهای دیگر ایجاد میکند تا به بهترین شکل ممکن، از لوس شدن اکشنهایش جلوگیری کرده باشد.
جدا از اکشنها، بخش دیگری از گیمپلی بازی را پازلهایش تشکیل میدهند؛ پازلهایی که برگرفته از نسخه اصلی هستند و دقیقا مثل نسخه اصلی، برای حل کردن آنها باید بارها و بارها محیطهای مختلف بازی را زیر و رو کنید. برای مثال برای باز کردن یکی از درها، نیاز به قطعات الکتریکی به شکل مهرههای شطرنج خواهید داشت که پیدا کردن این قطعات، یعنی گشتن در فاضلابهای راکون سیتی، روبهرو شدن با انواع و اقسام دشمنان چندشآور و وحشتناک و لزوم به جستجوی تک تک قسمتهای نقشه بازی. بهعنوان یک پیشنهاد، بهتر است رزیدنت ایول 2 را در حالت استاندارد یا حتی درجه سختی بالاتر از آن تجربه کنید؛ چرا که چالشهای اصلی بازی، صرفا در همین حالتها نمود پیدا میکنند و در درجه سختی آسان، بازی صرفا به یک تجربه ساده از کشتن زامبیها و پیشروی در محیط تبدیل میشود و دیگر خبری از آن عنصر تلاش برای بقا در بازی نیست. هدف از ذکر این نکته در لابهلای اشاره به پازلها، این است که در Resident Evil 2 Remake جنبه پازل بازی و جنبه اکشنهای آن، از هم جدا نیستند و برعکس پیوند عمیقی باهم دارند. به طوریکه پازلها صرفا مثلا به حرکت دادن چند مهره یا کنار هم قرار دادن چند جسم آماده خلاصه نمیشوند و بخشی از راهحل آنها، در گشت و گذار در محیطهای بازی نهفته است؛ اتفاقی که در جریان آن با تهدیدهای مختلفی که انتظارتان را میکشند روبهرو خواهید شد و این هم یعنی اکشن؛ البته اکشنی که فقط به بکش بکش خلاصه نمیشود و درست مثل نسخه اصلی بازی، گاهی هم باید صرفا از بین زامبیها فرار کنید؛ البته این کار مخصوصا در ایستگاه پلیس راکون سیتی به سبب تنگ بودن راهروها، کار سختی است و همین هم عاملی شده تا سازندگان یک ویژگی دیگر در قالب تخته کردن پنجرهها به بازی اضافه کنند؛ موردی که شاید در ابتدا بیمصرف بهنظر برسد اما کافی است با گشتن محیطها چوب کافی برای این منظور را بهدست بیاورید و پنجرهها را تخته کنید تا تاثیر آن را روی راحتتر شدن تجربه بازی ببینید. این کار مخصوصا از نیمههای بازی به بعد و معرفی یک تهدید جدید که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد، امری ضروری بهنظر میرسد و علیالخصوص در درجات سختی بالاتر فرق بین مرگ و زندگی را رقم خواهد زد.
در مجموع، سازندگان نسخه بازسازی رزیدنت ایول 2، از حیث گیمپلی نشان دادهاند که هدفشان ارائه همان حس و حال نسخه اصلی اما با یک سری تغییرات و ویژگیهای امروزی است. اتفاقی که باعث شده تا بازی گیمپلی واقعا جذاب و دوستداشتنی داشته باشد؛ آنقدر جذاب که قدم زدن در محیطها، حل کردن پازلها و کشتن دشمنان مختلف به خاطرهای فراموشنشدنی برایمان تبدیل شود و هر زمان که بخواهیم از دقایق جالب مجموعه رزیدنت ایول صحبت کنیم، اشارهای هم به نسخه بازسازی داشته باشیم. البته بازی، یک سری دقایق خیلی جزئی حوصلهسربر هم دارد؛ مخصوصا زمانی که در محیطهای پیچدرپیچی مثل فاضلابها گم میشوید و حتی نقشه هم نمیتواند کمک خیلی زیادی به پیدا کردن راه درست کند. چرا که برخلاف محیطی مثل اداره پلیس، فاضلابها خروجیها و راههای متصلکننده طبقات عجیب و غریبی دارند که خیلی راحت میتوان در آنها گم شد و حتی گاهی دقایق زیادی صرفا به دور خود چرخید! البته این مشکل آنقدر عمیق نیست که به تجربه کلی بازی ضربه اساسی بزند اما خب ذکر آن هم خالی از لطف نبود.
نسخه اصلی رزیدنت ایول 2 اما جدا از اینکه یکی از بهترین گیمپلیها را در بین نسخههای مجموعه دارد، از حیث داستانی هم اثری بسیار مهم برای این سری است؛ چرا که در این نسخه شخصیتپردازی برخی از مهمترین کاراکترهای دنیای رزیدنت ایول شکل میگیرد، با آمبرلا و فعالیتهایش آشنا میشویم و از همه مهمتر، وحشت نهفته در گوشه گوشه راکون سیتی را با تمام وجود لمس میکنیم. خب نسخه بازسازی، تمام این جنبههای داستانی را با روایتی که بهسبب زیبا بودن گرافیکها و همچنین در دسترس بودن امکاناتی چون میان پردههای سینماییتر، حتی بهتر از نسخه قبلی است ارائه میدهد و از این نظر هم به اثری ارزشمند تبدیل میشود. داستان بازی با محوریت دو شخصیت اصلی آن یعنی کلیر و لیان روایت میشود که در ابتدا، در یک پمپ بنزین باهم روبهرو میشوند و پس از آن سفری مشترک به راکون سیتی دارند؛ سفری که البته خیلی زود به جدایی آنها از هم ختم میشود و اینجا بازیکنان میتوانند یکی از این دو شخصیت را انتخاب و ماجرا را با وی پیش ببرند. لیان و کلیر در ابتدا هر دو بهشکلی وارد اداره پلیس میشوند و پس از آن هم ماجراجوییشان آن را به قسمتهایی اکثرا مشترک میبرد و البته در جریان خطوط داستانی مربوط به این دو شخصیت، گاهی هم محیطهایی متفاوت از یکدیگر را شاهد هستیم.
اگر به کلیت داستان رزیدنت ایول 2 نگاه کنیم، همهچیز صرفا به شهری زامبیزده، دو شخصیت که برای اهداف شخصیشان وارد این شهر شدهاند و حال برای فرار از آن تلاش میکنند و چند شخصیت جانبی دیگر که هریک برنامههای خاص خودشان را دارند، خلاصه میشود. اما سازندگان با استفاده از همین المانهای موجود بهظاهر ساده، داستان خیلی خوبی در این نسخه روایت کردهاند و البته با اضافه کردن عنصری جدید در مقایسه با نسخه اصلی بازی که در ادامه مفصل از آن خواهیم گفت، حس و حال جدیتری هم به داستان نسخه بازسازی بخشیدهاند. اما پیش از رفتن به سراغ این موضوع، بد نیست تا کمی هم در مورد اتمسفر بازی و تاثیر فوقالعاده آن روی روایتش و همینطور سایر ویژگیها از جمله حس ترسناک بودن بازی، صحبت کنیم. Resident Evil 2 Remake در یک کلام فضاسازی و اتمسفر بینظیری دارد؛ آنقدر بینظیر که به جرات میتوانم بگویم از این حس در بین تمامی نسخههای ساختهشده از این مجموعه تا به امروز بهتر است. کپکام از همان ثانیههای اول و زمانی که در تاریکی شب و با نور یک چراغقوه وارد آن پمپ بنزین و فروشگاه کنارش میشویم، قدرتش در خلق اتمسفری بینهایت تاثیرگذار را به رخمان میکشد؛ آنقدر تاثیرگذار که باعث میشود در ادامه، حتی قدم زدنهای ساده در راهروهای تنگ اداره پلیس راکون سیتی، خیابانهای بارانی این شهر و حتی محیطهایی مثل فاضلابها ترسی عمیق و بهمراتب قویتر از جامپ اسکرهای مقطعی بازی در دلمان ایجاد کند. به بیان دیگر، کپکام موفق شده تا در طبیعیترین شکل ممکن، فضای یک شهر زامبیزده را که همهچیز در آن بوی تعفن مرگ و سیاهی میدهد، بازسازی کند و با قرار دادن بازیکن در بطن چنین دنیایی، باعث شود تا وی بتواند به شکل بهتری با دو شخصیت اصلی بازی ارتباط برقرار کند، حس ترس موجود در فضا را به بهترین شکل ممکن بچشد و از آن مهمتر، روایت داستان تاثیر بیشتری روی بازیکن بگذارد.
برای مثال، در قسمتی از بازی وارد یک فروشگاه اسلحهفروشی میشویم که اتفاقات رخداده در آن، شاید خیلی مهم نباشند و حتی تاثیری روی کلیت داستان بازی در ادامه نگذارند اما به لطف فضاسازی عالی کپکام در این سکانس، تعاملات این شخصیتها باهم میتواند تاثیر عمیقی روی مخاطب بگذارد و بهمان نشان دهد که گاهی حماقتهای انسانی، تا چه حد میتواند تاثیر بدی روی زندگی افراد بیگناه داشته باشد. یا مثالهای زیاد دیگری هم از چنین تاثیراتی در این بازی وجود دارند که در قالب آنها، عواطفی مثل رابطه پدر یا مادر با فرزند و حتی فداکاری گروهی از انسانها برای رسیدن به هدفی والا، بهتصویر کشیده میشود که پرداختن به آنها، از حوصله این نقد خارج است و مقالهای مجزا میطلبد اما همین عناصر جزئی وقتی در یک فضاسازی عالی کنار هم قرار میگیرند، باعث میشوند تا پس از تمام کردن رزیدنت ایول 2، بتوانیم از داستان آن به نیکی یاد کنیم.
اما فضاسازی رزیدنت ایول 2 در اصل از چه چیزی حاصل شده است؟ بدون شک یکی از مهمترین تاثیرات را روی این جنبه از بازی، بهبودهای گرافیکی گذاشته است. بهعنوان یک بازسازی، این بازی تماما از ابتدا و با موتور RE Engine که کیفیت عالی آن را پیشتر در رزیدنت ایول 7 هم دیده بودیم، ساخته شده است و خب مقایسه گرافیک بازی با نسخه اصلی، در اصل تفاوت چندین نسل فاصلهای را که بین این نسخهها افتاده، نشان میدهد. Resident Evil 2 Remake شاید از خیلی جنبهها در تصمیمی درست و عالی وفادار به اصل باشد، اما وقتی بحث گرافیک و جلوههای بصری میشود همهچیز امروزی و بینهایت زیبا است. مخصوصا نورپردازیها و سایهزنیهای بازی که از قضا دو مورد از اصلیترین دلایلی هستند که باعث خلق اتمسفری وهمانگیز و تاثیرگذار در بازی شدهاند. محیطهای بازی که قبلا هم به آنها اشاره داشتیم، واقعا طراحی زیبایی دارند و از آن مهمتر، کپکام توانسته علیرغم تغییراتی در گرافیک یا مثلا زاویه دید دوربین، همان ترس ناشی از حضور در محیطهای مختلف این بازی را که در نسخه اصلی لمس کرده بودیم، در این نسخه هم دوباره ایجاد کند و البته که این بار، با اثری به مراتب ترسناکتر از هرچیزی که قبلا در مجموعه ایول تجربه کرده بودیم روبهرو هستیم! اما جدا از گرافیک، نورپردازی و سایهزنیها که روی خلق اتمسفری ناب تاثیر داشتهاند، صداگذاری هم نقشش را در این میان به بهترین شکل ممکن ایفا میکند. صدای وحشتناکی که سازندگان برای زامبیها یا سایر دشمنان تعریف کردهاند، وقتی با جزییات عالی طراحی ظاهر آنها همراه میشود، ترسی عمیق را در مخاطب به وجود میآورد و البته که این کیفیت بالای صداگذاری، در موارد دیگری مثل صدای شخصیتها یا شلیکها هم وجود دارد. تنها مشکلی که در رابطه با جنبه صوتی بازی وجود دارد، این است که واقعا چرا سازندگان به جای استفاده از آن موسیقی شاهکار و فراموشنشدنی نسخه اصلی، سراغ موسیقی جدیدی برای این بازی رفتهاند؟ نه اینکه موسیقی جدید Resident Evil 2 Remake بد باشد اما خب وقتی شرکتی توانسته تا این حد اثری را وفادار به اصلش بازسازی کند و بیاغراق همه عناصر مثبتش را هم به این نسخه بیاورد، چرا قید استفاده از موسیقی اصلی بازی را زده و آن را صرفا در قالب یک قابلیت پولی در اختیار بازیکنان قرار داده است؟ سوالی که البته بهشخصه جواب یا توجیحی برایش ندارم!
اما در مجموع، Resident Evil 2 Remake از حیث گرافیک و جنبههای صوتی، واقعا عالی است. سازندگان محیطهای نسخه اصلی را با حفظ اتمسفر در این نسخه با گرافیکی عالی بازسازی کردهاند و ظاهر شخصیتهای مختلف از کاراکترهای اصلی گرفته تا باسها و شخصیتهای جانبی هم به بهترین شکل ممکن طراحی شده است. در کنار اینها، صداگذاریهای بینقصی را هم شاهد هستیم تا Resident Evil 2 Remake از این جنبهها اثری لایق منتشرشدن در سال ۲۰۱۹ و نسل هشتم بازیهای ویدیویی باشد. البته علیرغم تمام ویژگیهای گرافیکی مثبت، هر از گاهی افت فریمهای جزئی هم در بازی دیده میشود که مخصوصا در محیطهای شلوغتر و از همه بیشتر هم در حالت جدیدی که پس از تمام کردن بازی برای دوبار فعال میشود، شاهد آن هستیم.
ادعای اینکه Resident Evil 2 Remake ترسناکترین نسخه مجموعه است، اصلا و ابدا اغراقآمیز نیست. با اینکه مثلا نسخه هفتم هم ترس عمیقی داشت، اما مشکل این بود که موفق نمیشد این ترس را در تمام دقایقش حفظ کند ولی رزیدنت ایول 2 این نقص را هم برطرف کرده است و عامل آن، معرفی ترسهای جدید در بازههای مختلفی از بازی است که باعث میشوند وقتی که کم کم حس میکنیم وحشت موجود در بازی در حال کمتر شدن است، بازهم اتفاقی جدید رخ بدهد و تهدیدی جدید را شاهد باشیم. برای مثال در همان قسمتهای اولیه بازی، ترس بازی ناشی از روبهرو شدن با زامبیها است. زامبیهایی به ظاهر کند و شاید حتی احمق که خب برخلاف ظاهرشان، میتوانند واقعا وحشتناک باشند. چرا که اولا زامبیها شدیدا جانسخت هستند و ترکیب این مساله با کمبود مهمات در بازی، یکی از روشهای القای ترس در آن است. از طرف دیگر زامبیها طراحی واقعا ترسناکی هم دارند و وقتی با صدای عجیبشان آرام آرام به سمت شما میآیند، حس بدی را القا میکنند. اما از همه اینها مهمتر اینکه سازندگان با استفاده از همین زامبیها، جامپ اسکرهای خوبی هم در بازی طراحی کردهاند یا صرفا با جمع کردن تعداد زیادی از آنها در یک محیط، یک تجربه دلهرهآور برایمان به ارمغان آوردهاند.
اما درست زمانی که دیگر روبهرو شدن با زامبیها کمی برایمان عادی میشود، سازندگان ترس جدیدی در قالب لیکرها به بازی اضافه میکنند؛ موجوداتی چندشآور که در نسخه اصلی هم حضور داشتند اما این بار ترسناک بودنشان، چندین برابر شده است. درست است که لیکرها، کور هستند و نمیتوانند شخصیت شما را ببنند اما این موجودات قدرت شنوایی فوقالعادهای دارند و کوچکترین سر و صدایی از طرف شما، مساوی با حملهای سریع و بیرحمانه از جانب آنها خواهد بود. این تغییر ویژگی لیکرها، برخی از بهترین دقایق بازی از حیث القای ترس را خلق میکند؛ چرا که فرض کنید در داخل راهرویی تنگ از اداره پلیس هستید که دو لیکر در قسمتهای مختلفی از آن پرسه میزنند. برای اینکه سر و صدایی ایجاد نکنید، مجبور خواهید بود تا با کمترین سرعت ممکن حرکت کنید اما از طرفی هم این کار، به معنی این است که باید از کنار این موجودات بینهایت کریه و بینهایت چندشآور، با کندترین شکل ممکن عبور کنید و در تمام این دقایق به نظاره بدنشان بنشینید؛ اتفاقی که حسی مورمورکننده در پی دارد و مو را به تن هر شخصی سیخ میکند.
نوشته Resident Evil 2 Steel Book اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
Resident Evil 2 Remake یعنی بازگشت دوباره پدر سبک ترس با اصالت نسخههای کلاسیک و ظاهری کاملا مدرن و امروزی و این، بهترین اتفاق ممکن برای مجموعه رزیدنت ایول است. همراه بررسی بازی باشید.
Resident Evil صرفا فقط یک مجموعه بازی قدیمی و موفق نیست؛ رزیدنت ایول آنقدر اثری تاثیرگذار و مهم در صنعت بازیهای ویدیویی است که خیلیها این مخلوق شینجی میکامی را که تاثیر غیر قابل انکاری روی چندین نسل از بازیهای ویدیویی داشته، پدر سبک ترس میدانند. اما مجموعهای که خودش مسبب خلق شدن خیلی از آثار فراموشنشدنی این سبک بوده، همیشه هم در اوج نبودند و پس از نسخههای اصلی و اولیه، کپکام آن را وارد مسیرهایی کرده که شاید بدبینترین طرفداران این مجموعه هم فکرش را نمیکردند که روزی، چنین افتضاحاتی ساخته شوند؛ منظورم نسخههایی مثل Resident Evil: Operation Raccoon City یا Umbrella Corps هستند که با هر منطقی هم که حساب کنیم، ساخته شدنشان کوچکترین توجیحی نداشته و ندارد. در کنار اینها البته آثار متوسط و موفق زیادی هم ساخته شدهاند ولی هنوز که هنوزه، وقتی صحبت از روزهای اوج رزیدنت ایول میشود، ذهن خیلی از طرفداران قدیمی این مجموعه بهسراغ چهار نسخه اصلی اولیه میرود که قطعا، بهترین روزهای این سری را رقم زدهاند.
پس چه چیزی بهتر از اینکه بگوییم حال بازسازی یکی از بهترین نسخههای این مجموعه (بخوانید بهترین نسخه مجموعه) در قالب Resident Evil 2 Remake منتشر شده و خبر بهتر اینکه این نسخه، دقیقا همان چیزی است که باید باشد؛ همانقدر ترسناک، همانقدر خاطرهانگیز و از همه مهمتر، مدرن و در عین حال وفادار به اصل. اما پیش از اینکه بهسراغ بررسی کاملتری از بازی برویم، پیشنهاد میکنم بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید:
اما Resident Evil 2 Remake چه چیزی دارد که آن را به اثری موفق در مقایسه با خیلی از نسخههای جدید و مدرن بازی تبدیل میکند؟ جواب این سوال، فقط و فقط در یک کلمه یعنی «اصالت» خلاصه میشود. اگر نگاهی ریشهای به سری رزیدنت ایول داشته باشیم، میتوانیم بگوییم که این مجموعه هرگز یک اثر اکشن نبوده است. رزیدنت ایول یعنی قدم زدن در محیطهایی که ترس و تهدیدی همیشگی در آنها حضور دارد؛ حال این محیط میتواند عمارت اسپنسر، راهروهای تنگ اداره پلیس راکون سیتی، خیابانهای بیروح و نمور این شهر یا حتی روستایی آلوده به ویروس در آفریقا باشد. نسخههای موفق مجموعه با بردن ما به چنین محیطهایی، لذت چشیدن یک ترس و تنش فراموشنشدنی را بهمان اعطا کردهاند اما پس از آن، مجموعه نسخه به نسخه به سمت اکشنتر شدن رفت تا جایی که مثلا در نسخه ششم، در تجربهای کالاف دیوتی مانند که صرفا جای نیروهای نازی آن با زامبیها عوض شده بود، با کریس اسلحه به دست میگرفتیم و خشاب خشاب گلوله را روی زامبیها خالی میکردیم! این در حالی است که رزیدنت ایول، یعنی ترس ناشی از تمام شدن مهمات و روبهرو شدن با یک باس سرسخت با سلاحی مثل چاقو.
کپکام البته این تصمیم بازگشت به ریشهها را، کمی قبلتر از Resident Evil 2 Remake گرفته بود؛ جایی که در نسخه هفتم تا حدود زیادی روی ارائه حس ترس تمرکز داشت و حداقل در نیمی از آن بازی، یک تجربه ترسناک مبتنی بر تلاش برای بقای واقعی را برایمان فراهم آورد و البته که در نیمه دوم اثر، از این مورد خسته شد و دوباره انواع و اقسام تفنگها را تقدیممان کرد تا حس اکشنمان هم ارضا شود. ولی خب بالاخره پس از تمام این فراز و نشیبها، به Resident Evil 2 Remake میرسیم؛ اثری که پس از گذشت تمام این سالها، یک رزیدنت ایول واقعی و کاملا وفادار به اصل است. آنقدر وفادار که در حین تجربه آن، کاملا حس روزهای دوران پلیاستیشن و قدم زدن در محیطهای راکون سیتی با نسخههای کلاسیک مجموعه برایم تداعی میشد و آن حس افسردگی ناشی از حضور در شهری زامبیزده را که شاید روزی زندگی در آن جریان داشت، با پوست و استخوان حس میکردم؛ این یعنی کپکام کارش را در بازسازی رزیدنت ایول 2 به شکلی عالی انجام داده و البته این بازی آنقدر جذابیتهای مدرن هم دارد که چیزی فراتر از یک بهبود گرافیکی ساده باشد.
به بیان بهتر، عنصری که Resident Evil 2 Remake را به تجربهای ارزشمند تبدیل میکند، قدرت بالای سازندگان آن در ایجاد یک تعادل بینقص در بند بند اجزای بازی است. به طوریکه رزیدنت ایول 2، از یک طرف بازسازی کاملی از نسخه اصلی است و از یک طرف هم ویژگیهای جدیدش آن را به اثری جدید و امروزی تبدیل کردهاند. این مساله باعث میشود تا همه، فارغ از اینکه نسخه اصلی را تجربه کرده باشند یا خیر، بتوانند از بازی کردن نسخه دوم لذت ببرند. طرفداران قدیمی در نسخه بازسازی یک سری المانهای گیمپلی جدید، بازسازی دوباره آن محیطهای فراموشنشدنی با ظاهری امروزی و حتی روایت بهتر داستان در مقایسه با نسخه اصلی را مشاهده خواهند کرد و البته که خیلی از دقایق بازی حس نوستالژیک و خاطراتشان را قلقلک خواهد داد و خب طرفداران جدید هم بدون توجه به اینکه بازی در چه نقطهای از تایم لاین مجموعه رخ میدهد، میتوانند از آن بهعنوان نسخه جدیدی از رزیدنت ایول که همه چیزش، از داستان جذاب بازی گرفته تا گیمپلی برایشان تازگی خواهد داشت، لذت ببرند.
تعادل بعدی Resident Evil 2 Remake، مربوط به گیمپلی آن میشود. گیمپلیای که قطعا یکی از برگ برندههای این بازی در مقایسه با خیلی از نسخههای ضعیف مدرن مجموعه است و به تعبیری دیگر، کپکام پس از سالها بالاخره توانسته آن حلقه مفقود پازل رزیدنت ایول را پیدا کند و این هم باعث شده تا شاهد یک نسخه ارزشمند و سرگرمکننده باشیم و هم اینکه ما را به آینده و مسیری که این سری میتواند در ادامه داشته باشد، امیدوار میکند. بازسازی رزیدنت ایول 2، تعریف دقیق و تمامعیاری از سبک اصلی این مجموعه یعنی ترسناک تلاش برای بقا است؛ سبکی که رزیدنت ایول خودش بهنوعی آن را تعریف کرده و حال در نسخه بازسازی قسمت دوم، دوباره ثابت میکند که اگر در این مسیر قرار بگیرد تا چه اندازه میتواند دوستداشتنی باشد. بسیاری از عناصری که گیمپلی نسخه اصلی را تشکیل داده بودند، در بازسازی هم در ایدهآلترین فرم ممکن برگشتهاند؛ این عناصر شامل مبارزهای پرتنش با زامبیها و سایر دشمنان، لذت گشت و گذار در محیطهایی وهمانگیز و شدیدا اتمسفریک، حل پازلهایی با طراحی خلاقانه و در نهایت روبهرو شدن با باسهای مختلف میشوند.
یکی از بهترین جنبههای گیمپلی بازی، متناسب بودن میزان اکشن آن با موارد دیگری مثل پازلها یا حتی حس تعلیق ناشی از قدم زدن در محیطها است. اکشنهای بازی به لطف دوربین روی شانه آن، حس و حال جدیدی پیدا کردهاند. در حالی که در نسخه اصلی بازی، اکشنها صرفا به گرفتن یک کلید و زدن کلید شلیک خلاصه میشدند، در این بازسازی بازیکن در بطن اکشنها قرار دارد و میتواند قسمتهای مختلف بدن زامبیها را نشانه بگیرد. جالب اینکه نشانهگیری هر قسمت از بدن زامبیها و حتی موجودات دیگر، میتواند نتایج جالبی در پی داشته باشد. برای مثال اگر سر زامبیها را هدف بگیرید، ممکن است شلیک به متلاشی شدن مغز آنها منجر شود. یا در صورتی که تیر درستی را به زانوی زامبیها بزنید، پای آنها قطع میشود و پس از آن شاهد تقلای بیپایان این موجودات بهواقع وحشتناک و سُر خوردن آنها روی زمین خواهید بود که سعی میکنند خودشان را به لیان یا کلیر برسانند. همچنین سلاحهای مختلف بازی هم تاثیر خاص خود را روی زامبیها میگذارند؛ بسته به اینکه با لیان یا کلیر بازی کنید، سلاحهای مختلفی بهدست خواهید آورد و برای مثال لیان در بازی صاحب یک اسلحه آتشزن میشود و کلیر هم سلاحهایی چون نارنجکانداز یا یک اسلحه برقی بهدست میآورد. کشتن زامبیها و سایر دشمنان بازی با هر یک از این سلاحها، حس خاص خودش را دارد و سازندگان موفق شدهاند تاثیر اسلحههای مختلف روی زامبیها را به شکل جذابی تعریف کنند؛ تا جایی که حتی مثل نسخه اصلی بازی، میتوانید با استفاده از شاتگان همزمان مغز چند زامبی را منفجر کنید! در مجموع وجود انیمیشنهای طبیعی از برخورد گلوله به دشمنان و تنوع مناسب در زمینه سلاحها، باعث شده تا بازی از حیث اکشنهای نفسگیر و سینمایی چیزی کم نداشته باشد؛ این قضیه وقتی تاثیر بیشتری روی بازیکن میگذارد که بدانیم درست مثل نسخه اصلی، مهمات در دنیای Resident Evil 2 Remake مثل نقل و نبات موجود نیست و مخصوصا در درجات سختی بالاتر، باید قدر تک تک گلولههایتان را بدانید یا اینکه با پیدا کردن Gunpowderها و ترکیب درست آنها، مهمات بیشتری بهدست بیاورید و این مورد، اکشنهای بازی را بیش از پیش پرتنش میکند.
اما Resident Evil 2 Remake از حیث اکشنها، تفاوتی هم با نسخه اصلی دارد. در نسخههای کلاسیک رزیدنت ایول، چاقو یکی از سلاحهای بازی بود که وقتی مهماتتان تمام میشد، میتوانستید بهعنوان آخرین امید از آن استفاده کنید. اما نسخه بازسازی شیوه جدیدی از استفاده چاقو یا تجهیزات جانبی دیگری مثل نارنجکها را پیریزی کرده است؛ به طوریکه اگر یکی از این سلاحهای جانبی را داشته باشید و زامبیها یا هر موجود دیگری موفق به گرفتن شخصیت شما شوند، میتوانید با زدن کلید L1 چاقو را در بدن دشمن فرو کنید یا حتی نارنجک را در دهن آنها قرار بدهید و ضمن فرار از دست دشمنان، در مورد نارنجکها با یک شلیک شاهد منفجر شدن سر دشمنان باشید؛ اتفاقی که حالتی سینمایی و جذاب به بازی میبخشد و نوآوری جالبی در بازی است. در مجموع Resident Evil 2 Remake اکشنهایی از جنس رزیدنت ایولی دارد و تعادل خیلی خوبی هم بین این جنبه از بازی و بخشهای دیگر ایجاد میکند تا به بهترین شکل ممکن، از لوس شدن اکشنهایش جلوگیری کرده باشد.
جدا از اکشنها، بخش دیگری از گیمپلی بازی را پازلهایش تشکیل میدهند؛ پازلهایی که برگرفته از نسخه اصلی هستند و دقیقا مثل نسخه اصلی، برای حل کردن آنها باید بارها و بارها محیطهای مختلف بازی را زیر و رو کنید. برای مثال برای باز کردن یکی از درها، نیاز به قطعات الکتریکی به شکل مهرههای شطرنج خواهید داشت که پیدا کردن این قطعات، یعنی گشتن در فاضلابهای راکون سیتی، روبهرو شدن با انواع و اقسام دشمنان چندشآور و وحشتناک و لزوم به جستجوی تک تک قسمتهای نقشه بازی. بهعنوان یک پیشنهاد، بهتر است رزیدنت ایول 2 را در حالت استاندارد یا حتی درجه سختی بالاتر از آن تجربه کنید؛ چرا که چالشهای اصلی بازی، صرفا در همین حالتها نمود پیدا میکنند و در درجه سختی آسان، بازی صرفا به یک تجربه ساده از کشتن زامبیها و پیشروی در محیط تبدیل میشود و دیگر خبری از آن عنصر تلاش برای بقا در بازی نیست. هدف از ذکر این نکته در لابهلای اشاره به پازلها، این است که در Resident Evil 2 Remake جنبه پازل بازی و جنبه اکشنهای آن، از هم جدا نیستند و برعکس پیوند عمیقی باهم دارند. به طوریکه پازلها صرفا مثلا به حرکت دادن چند مهره یا کنار هم قرار دادن چند جسم آماده خلاصه نمیشوند و بخشی از راهحل آنها، در گشت و گذار در محیطهای بازی نهفته است؛ اتفاقی که در جریان آن با تهدیدهای مختلفی که انتظارتان را میکشند روبهرو خواهید شد و این هم یعنی اکشن؛ البته اکشنی که فقط به بکش بکش خلاصه نمیشود و درست مثل نسخه اصلی بازی، گاهی هم باید صرفا از بین زامبیها فرار کنید؛ البته این کار مخصوصا در ایستگاه پلیس راکون سیتی به سبب تنگ بودن راهروها، کار سختی است و همین هم عاملی شده تا سازندگان یک ویژگی دیگر در قالب تخته کردن پنجرهها به بازی اضافه کنند؛ موردی که شاید در ابتدا بیمصرف بهنظر برسد اما کافی است با گشتن محیطها چوب کافی برای این منظور را بهدست بیاورید و پنجرهها را تخته کنید تا تاثیر آن را روی راحتتر شدن تجربه بازی ببینید. این کار مخصوصا از نیمههای بازی به بعد و معرفی یک تهدید جدید که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد، امری ضروری بهنظر میرسد و علیالخصوص در درجات سختی بالاتر فرق بین مرگ و زندگی را رقم خواهد زد.
در مجموع، سازندگان نسخه بازسازی رزیدنت ایول 2، از حیث گیمپلی نشان دادهاند که هدفشان ارائه همان حس و حال نسخه اصلی اما با یک سری تغییرات و ویژگیهای امروزی است. اتفاقی که باعث شده تا بازی گیمپلی واقعا جذاب و دوستداشتنی داشته باشد؛ آنقدر جذاب که قدم زدن در محیطها، حل کردن پازلها و کشتن دشمنان مختلف به خاطرهای فراموشنشدنی برایمان تبدیل شود و هر زمان که بخواهیم از دقایق جالب مجموعه رزیدنت ایول صحبت کنیم، اشارهای هم به نسخه بازسازی داشته باشیم. البته بازی، یک سری دقایق خیلی جزئی حوصلهسربر هم دارد؛ مخصوصا زمانی که در محیطهای پیچدرپیچی مثل فاضلابها گم میشوید و حتی نقشه هم نمیتواند کمک خیلی زیادی به پیدا کردن راه درست کند. چرا که برخلاف محیطی مثل اداره پلیس، فاضلابها خروجیها و راههای متصلکننده طبقات عجیب و غریبی دارند که خیلی راحت میتوان در آنها گم شد و حتی گاهی دقایق زیادی صرفا به دور خود چرخید! البته این مشکل آنقدر عمیق نیست که به تجربه کلی بازی ضربه اساسی بزند اما خب ذکر آن هم خالی از لطف نبود.
نسخه اصلی رزیدنت ایول 2 اما جدا از اینکه یکی از بهترین گیمپلیها را در بین نسخههای مجموعه دارد، از حیث داستانی هم اثری بسیار مهم برای این سری است؛ چرا که در این نسخه شخصیتپردازی برخی از مهمترین کاراکترهای دنیای رزیدنت ایول شکل میگیرد، با آمبرلا و فعالیتهایش آشنا میشویم و از همه مهمتر، وحشت نهفته در گوشه گوشه راکون سیتی را با تمام وجود لمس میکنیم. خب نسخه بازسازی، تمام این جنبههای داستانی را با روایتی که بهسبب زیبا بودن گرافیکها و همچنین در دسترس بودن امکاناتی چون میان پردههای سینماییتر، حتی بهتر از نسخه قبلی است ارائه میدهد و از این نظر هم به اثری ارزشمند تبدیل میشود. داستان بازی با محوریت دو شخصیت اصلی آن یعنی کلیر و لیان روایت میشود که در ابتدا، در یک پمپ بنزین باهم روبهرو میشوند و پس از آن سفری مشترک به راکون سیتی دارند؛ سفری که البته خیلی زود به جدایی آنها از هم ختم میشود و اینجا بازیکنان میتوانند یکی از این دو شخصیت را انتخاب و ماجرا را با وی پیش ببرند. لیان و کلیر در ابتدا هر دو بهشکلی وارد اداره پلیس میشوند و پس از آن هم ماجراجوییشان آن را به قسمتهایی اکثرا مشترک میبرد و البته در جریان خطوط داستانی مربوط به این دو شخصیت، گاهی هم محیطهایی متفاوت از یکدیگر را شاهد هستیم.
اگر به کلیت داستان رزیدنت ایول 2 نگاه کنیم، همهچیز صرفا به شهری زامبیزده، دو شخصیت که برای اهداف شخصیشان وارد این شهر شدهاند و حال برای فرار از آن تلاش میکنند و چند شخصیت جانبی دیگر که هریک برنامههای خاص خودشان را دارند، خلاصه میشود. اما سازندگان با استفاده از همین المانهای موجود بهظاهر ساده، داستان خیلی خوبی در این نسخه روایت کردهاند و البته با اضافه کردن عنصری جدید در مقایسه با نسخه اصلی بازی که در ادامه مفصل از آن خواهیم گفت، حس و حال جدیتری هم به داستان نسخه بازسازی بخشیدهاند. اما پیش از رفتن به سراغ این موضوع، بد نیست تا کمی هم در مورد اتمسفر بازی و تاثیر فوقالعاده آن روی روایتش و همینطور سایر ویژگیها از جمله حس ترسناک بودن بازی، صحبت کنیم. Resident Evil 2 Remake در یک کلام فضاسازی و اتمسفر بینظیری دارد؛ آنقدر بینظیر که به جرات میتوانم بگویم از این حس در بین تمامی نسخههای ساختهشده از این مجموعه تا به امروز بهتر است. کپکام از همان ثانیههای اول و زمانی که در تاریکی شب و با نور یک چراغقوه وارد آن پمپ بنزین و فروشگاه کنارش میشویم، قدرتش در خلق اتمسفری بینهایت تاثیرگذار را به رخمان میکشد؛ آنقدر تاثیرگذار که باعث میشود در ادامه، حتی قدم زدنهای ساده در راهروهای تنگ اداره پلیس راکون سیتی، خیابانهای بارانی این شهر و حتی محیطهایی مثل فاضلابها ترسی عمیق و بهمراتب قویتر از جامپ اسکرهای مقطعی بازی در دلمان ایجاد کند. به بیان دیگر، کپکام موفق شده تا در طبیعیترین شکل ممکن، فضای یک شهر زامبیزده را که همهچیز در آن بوی تعفن مرگ و سیاهی میدهد، بازسازی کند و با قرار دادن بازیکن در بطن چنین دنیایی، باعث شود تا وی بتواند به شکل بهتری با دو شخصیت اصلی بازی ارتباط برقرار کند، حس ترس موجود در فضا را به بهترین شکل ممکن بچشد و از آن مهمتر، روایت داستان تاثیر بیشتری روی بازیکن بگذارد.
برای مثال، در قسمتی از بازی وارد یک فروشگاه اسلحهفروشی میشویم که اتفاقات رخداده در آن، شاید خیلی مهم نباشند و حتی تاثیری روی کلیت داستان بازی در ادامه نگذارند اما به لطف فضاسازی عالی کپکام در این سکانس، تعاملات این شخصیتها باهم میتواند تاثیر عمیقی روی مخاطب بگذارد و بهمان نشان دهد که گاهی حماقتهای انسانی، تا چه حد میتواند تاثیر بدی روی زندگی افراد بیگناه داشته باشد. یا مثالهای زیاد دیگری هم از چنین تاثیراتی در این بازی وجود دارند که در قالب آنها، عواطفی مثل رابطه پدر یا مادر با فرزند و حتی فداکاری گروهی از انسانها برای رسیدن به هدفی والا، بهتصویر کشیده میشود که پرداختن به آنها، از حوصله این نقد خارج است و مقالهای مجزا میطلبد اما همین عناصر جزئی وقتی در یک فضاسازی عالی کنار هم قرار میگیرند، باعث میشوند تا پس از تمام کردن رزیدنت ایول 2، بتوانیم از داستان آن به نیکی یاد کنیم.
اما فضاسازی رزیدنت ایول 2 در اصل از چه چیزی حاصل شده است؟ بدون شک یکی از مهمترین تاثیرات را روی این جنبه از بازی، بهبودهای گرافیکی گذاشته است. بهعنوان یک بازسازی، این بازی تماما از ابتدا و با موتور RE Engine که کیفیت عالی آن را پیشتر در رزیدنت ایول 7 هم دیده بودیم، ساخته شده است و خب مقایسه گرافیک بازی با نسخه اصلی، در اصل تفاوت چندین نسل فاصلهای را که بین این نسخهها افتاده، نشان میدهد. Resident Evil 2 Remake شاید از خیلی جنبهها در تصمیمی درست و عالی وفادار به اصل باشد، اما وقتی بحث گرافیک و جلوههای بصری میشود همهچیز امروزی و بینهایت زیبا است. مخصوصا نورپردازیها و سایهزنیهای بازی که از قضا دو مورد از اصلیترین دلایلی هستند که باعث خلق اتمسفری وهمانگیز و تاثیرگذار در بازی شدهاند. محیطهای بازی که قبلا هم به آنها اشاره داشتیم، واقعا طراحی زیبایی دارند و از آن مهمتر، کپکام توانسته علیرغم تغییراتی در گرافیک یا مثلا زاویه دید دوربین، همان ترس ناشی از حضور در محیطهای مختلف این بازی را که در نسخه اصلی لمس کرده بودیم، در این نسخه هم دوباره ایجاد کند و البته که این بار، با اثری به مراتب ترسناکتر از هرچیزی که قبلا در مجموعه ایول تجربه کرده بودیم روبهرو هستیم! اما جدا از گرافیک، نورپردازی و سایهزنیها که روی خلق اتمسفری ناب تاثیر داشتهاند، صداگذاری هم نقشش را در این میان به بهترین شکل ممکن ایفا میکند. صدای وحشتناکی که سازندگان برای زامبیها یا سایر دشمنان تعریف کردهاند، وقتی با جزییات عالی طراحی ظاهر آنها همراه میشود، ترسی عمیق را در مخاطب به وجود میآورد و البته که این کیفیت بالای صداگذاری، در موارد دیگری مثل صدای شخصیتها یا شلیکها هم وجود دارد. تنها مشکلی که در رابطه با جنبه صوتی بازی وجود دارد، این است که واقعا چرا سازندگان به جای استفاده از آن موسیقی شاهکار و فراموشنشدنی نسخه اصلی، سراغ موسیقی جدیدی برای این بازی رفتهاند؟ نه اینکه موسیقی جدید Resident Evil 2 Remake بد باشد اما خب وقتی شرکتی توانسته تا این حد اثری را وفادار به اصلش بازسازی کند و بیاغراق همه عناصر مثبتش را هم به این نسخه بیاورد، چرا قید استفاده از موسیقی اصلی بازی را زده و آن را صرفا در قالب یک قابلیت پولی در اختیار بازیکنان قرار داده است؟ سوالی که البته بهشخصه جواب یا توجیحی برایش ندارم!
اما در مجموع، Resident Evil 2 Remake از حیث گرافیک و جنبههای صوتی، واقعا عالی است. سازندگان محیطهای نسخه اصلی را با حفظ اتمسفر در این نسخه با گرافیکی عالی بازسازی کردهاند و ظاهر شخصیتهای مختلف از کاراکترهای اصلی گرفته تا باسها و شخصیتهای جانبی هم به بهترین شکل ممکن طراحی شده است. در کنار اینها، صداگذاریهای بینقصی را هم شاهد هستیم تا Resident Evil 2 Remake از این جنبهها اثری لایق منتشرشدن در سال ۲۰۱۹ و نسل هشتم بازیهای ویدیویی باشد. البته علیرغم تمام ویژگیهای گرافیکی مثبت، هر از گاهی افت فریمهای جزئی هم در بازی دیده میشود که مخصوصا در محیطهای شلوغتر و از همه بیشتر هم در حالت جدیدی که پس از تمام کردن بازی برای دوبار فعال میشود، شاهد آن هستیم.
ادعای اینکه Resident Evil 2 Remake ترسناکترین نسخه مجموعه است، اصلا و ابدا اغراقآمیز نیست. با اینکه مثلا نسخه هفتم هم ترس عمیقی داشت، اما مشکل این بود که موفق نمیشد این ترس را در تمام دقایقش حفظ کند ولی رزیدنت ایول 2 این نقص را هم برطرف کرده است و عامل آن، معرفی ترسهای جدید در بازههای مختلفی از بازی است که باعث میشوند وقتی که کم کم حس میکنیم وحشت موجود در بازی در حال کمتر شدن است، بازهم اتفاقی جدید رخ بدهد و تهدیدی جدید را شاهد باشیم. برای مثال در همان قسمتهای اولیه بازی، ترس بازی ناشی از روبهرو شدن با زامبیها است. زامبیهایی به ظاهر کند و شاید حتی احمق که خب برخلاف ظاهرشان، میتوانند واقعا وحشتناک باشند. چرا که اولا زامبیها شدیدا جانسخت هستند و ترکیب این مساله با کمبود مهمات در بازی، یکی از روشهای القای ترس در آن است. از طرف دیگر زامبیها طراحی واقعا ترسناکی هم دارند و وقتی با صدای عجیبشان آرام آرام به سمت شما میآیند، حس بدی را القا میکنند. اما از همه اینها مهمتر اینکه سازندگان با استفاده از همین زامبیها، جامپ اسکرهای خوبی هم در بازی طراحی کردهاند یا صرفا با جمع کردن تعداد زیادی از آنها در یک محیط، یک تجربه دلهرهآور برایمان به ارمغان آوردهاند.
اما درست زمانی که دیگر روبهرو شدن با زامبیها کمی برایمان عادی میشود، سازندگان ترس جدیدی در قالب لیکرها به بازی اضافه میکنند؛ موجوداتی چندشآور که در نسخه اصلی هم حضور داشتند اما این بار ترسناک بودنشان، چندین برابر شده است. درست است که لیکرها، کور هستند و نمیتوانند شخصیت شما را ببنند اما این موجودات قدرت شنوایی فوقالعادهای دارند و کوچکترین سر و صدایی از طرف شما، مساوی با حملهای سریع و بیرحمانه از جانب آنها خواهد بود. این تغییر ویژگی لیکرها، برخی از بهترین دقایق بازی از حیث القای ترس را خلق میکند؛ چرا که فرض کنید در داخل راهرویی تنگ از اداره پلیس هستید که دو لیکر در قسمتهای مختلفی از آن پرسه میزنند. برای اینکه سر و صدایی ایجاد نکنید، مجبور خواهید بود تا با کمترین سرعت ممکن حرکت کنید اما از طرفی هم این کار، به معنی این است که باید از کنار این موجودات بینهایت کریه و بینهایت چندشآور، با کندترین شکل ممکن عبور کنید و در تمام این دقایق به نظاره بدنشان بنشینید؛ اتفاقی که حسی مورمورکننده در پی دارد و مو را به تن هر شخصی سیخ میکند.
نوشته Resident Evil 2 Steel Book اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>بررسیهای بازی Borderlands 3 اخیرا منتشر شدهاند و در این مطلب مروری بر نمرههای آن خواهیم داشت که خبر از یک بازی خوب میدهند.
Borderlands که اولین نسخه آن در سال ۲۰۰۹ منتشر شد، یکی از مفرحترین بازیها در سبک شوتر لوتر بهحساب میآید و مخصوصا به دلیل داشتن امکان تجربه به شکل Co-Op، نسخههای آن پتانسیل سرگرم کردن مخاطب برای ساعتهای طولانی را دارند. جدیدترین نسخه از این مجموعه یعنی بازی Borderlands 3 چند روز دیگر منتشر خواهد شد و استودیو گیرباکس، سازنده بازی، قصد دارد در آن دنیایی بزرگتر از بازیهای قبل را بهتصویر بکشد و در کنار آن به لطف تعداد زیاد ماموریتها و اسلحهها اوقات مفرحی را برای بازیکنان رقم بزند. حال در فاصله چند روز مانده به انتشار بازی نقدهای آن منتشر شدهاند که با مرور آنها، خواهیم دید که آیا گیرباکس در این راه موفق بوده یا خیر. البته شرکت 2K، ناشر بازی، نسخههای مخصوص نقد را فقط برای یک سری سایتها ارسال کرده و همین مورد هم اعتراض سایتهایی از جمله یوروگیمر را در پی داشته و حاشیههایی برای بازی بهوجود آورده است.
اما پیش از اینکه به سراغ خلاصه نقدها برویم، بد نیست کمی بیشتر با بازی آشنا شویم. داستان Borderlands 3 چند سال پس از مرگ Handsome Jack و سقوط Hyperion روایت میشود. تروی و تایرن کالیپسو بهتازگی متوجه شدهاند که به جز پاندورا در سرزمینهای دیگر هم والتهایی وجود دارند و تصمیم گرفتهاند به سراغ آنها بروند. آنها برای رسیدن به همین هدف یک گروه افراطی هم با نام فرزندان والت تشکیل دادهاند. در این بین لیلث، یکی از شخصیتهای نسخه اول بازی، گروهی از والت هانترهای جدید تشکیل داده تا جلوی دوقلوهای کالیپسو را بگیرند. والت هانترهای جدید شامل چهار شخصیت قابل بازی با نامهای Amara، Moze، Zane و FL4K میشوند. با اینکه بازی در پاندورا آغاز خواهد شد، اما در همان اوایل آن به یک سفینه دسترسی خواهید داشت که حکم یک هاب را دارد و از طریق آن میتوانید به مکانهای دیگری به جز پاندورا هم سفر کنید. همچنین تعداد زیادی اسلحه در بازی قرار گرفتهاند که مثل نسخههای قبل انواع مختلفی دارند و باعث خواهند شد تا جنبه لوت بازی غنیتر و کاملتر از همیشه باشد. در ادامه با زومجی همراه باشید تا نگاهی به بررسی و نمره های بازی Borderlands 3 داشته باشیم:
Borderlands 3 یک روایت بیپایان از شوخیهای بد و سلاحهای جذاب است که در کنار سطحیترین داستان مجموعه تا به امروز قرار گرفتهاند. همین هم باعث میشود تا بازی چیزی فراتر و بهتر از تماشای نمایش اعداد مختلف روی صحنه و منفجر شدن دشمنان نباشد.
نوشته Borderlands 3 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
بررسیهای بازی Borderlands 3 اخیرا منتشر شدهاند و در این مطلب مروری بر نمرههای آن خواهیم داشت که خبر از یک بازی خوب میدهند.
Borderlands که اولین نسخه آن در سال ۲۰۰۹ منتشر شد، یکی از مفرحترین بازیها در سبک شوتر لوتر بهحساب میآید و مخصوصا به دلیل داشتن امکان تجربه به شکل Co-Op، نسخههای آن پتانسیل سرگرم کردن مخاطب برای ساعتهای طولانی را دارند. جدیدترین نسخه از این مجموعه یعنی بازی Borderlands 3 چند روز دیگر منتشر خواهد شد و استودیو گیرباکس، سازنده بازی، قصد دارد در آن دنیایی بزرگتر از بازیهای قبل را بهتصویر بکشد و در کنار آن به لطف تعداد زیاد ماموریتها و اسلحهها اوقات مفرحی را برای بازیکنان رقم بزند. حال در فاصله چند روز مانده به انتشار بازی نقدهای آن منتشر شدهاند که با مرور آنها، خواهیم دید که آیا گیرباکس در این راه موفق بوده یا خیر. البته شرکت 2K، ناشر بازی، نسخههای مخصوص نقد را فقط برای یک سری سایتها ارسال کرده و همین مورد هم اعتراض سایتهایی از جمله یوروگیمر را در پی داشته و حاشیههایی برای بازی بهوجود آورده است.
اما پیش از اینکه به سراغ خلاصه نقدها برویم، بد نیست کمی بیشتر با بازی آشنا شویم. داستان Borderlands 3 چند سال پس از مرگ Handsome Jack و سقوط Hyperion روایت میشود. تروی و تایرن کالیپسو بهتازگی متوجه شدهاند که به جز پاندورا در سرزمینهای دیگر هم والتهایی وجود دارند و تصمیم گرفتهاند به سراغ آنها بروند. آنها برای رسیدن به همین هدف یک گروه افراطی هم با نام فرزندان والت تشکیل دادهاند. در این بین لیلث، یکی از شخصیتهای نسخه اول بازی، گروهی از والت هانترهای جدید تشکیل داده تا جلوی دوقلوهای کالیپسو را بگیرند. والت هانترهای جدید شامل چهار شخصیت قابل بازی با نامهای Amara، Moze، Zane و FL4K میشوند. با اینکه بازی در پاندورا آغاز خواهد شد، اما در همان اوایل آن به یک سفینه دسترسی خواهید داشت که حکم یک هاب را دارد و از طریق آن میتوانید به مکانهای دیگری به جز پاندورا هم سفر کنید. همچنین تعداد زیادی اسلحه در بازی قرار گرفتهاند که مثل نسخههای قبل انواع مختلفی دارند و باعث خواهند شد تا جنبه لوت بازی غنیتر و کاملتر از همیشه باشد. در ادامه با زومجی همراه باشید تا نگاهی به بررسی و نمره های بازی Borderlands 3 داشته باشیم:
Borderlands 3 یک روایت بیپایان از شوخیهای بد و سلاحهای جذاب است که در کنار سطحیترین داستان مجموعه تا به امروز قرار گرفتهاند. همین هم باعث میشود تا بازی چیزی فراتر و بهتر از تماشای نمایش اعداد مختلف روی صحنه و منفجر شدن دشمنان نباشد.
نوشته Borderlands 3 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>Massa bibendum, lorem sit lectus, volutpat purus at. Vestibulum leo dolor. Egestas nam. Inceptos feugiat, in sed, amet amet enim. Cursus commodo magna, pellentesque posuere quo, consectetuer dolor. Convallis congue. Ut pharetra etiam, libero at, eleifend quis integer. Libero justo vestibulum, nibh justo sed. Congue consequatur.
Nostra dui mattis, sit nullam integer. Gravida luctus sagittis, duis placerat. Arcu a et, porttitor volutpat diam, lectus semper ridiculus. Nunc nunc auctor. Fringilla dignissim et, facilisi in, enim mattis. Sollicitudin placerat ipsum, proin integer dui, porta lacinia at. Curabitur ligula et, dolor et donec, vehicula wisi ante.
Congue aliquam ante, non diam et, vel morbi. Sem odio arcu, turpis vehicula, suscipit duis purus. Vitae duis pede, dictumst dolor. Ut iaculis, sit mauris, morbi et et. Mattis sed, ligula non, diam ligula ante. Turpis mauris dapibus, condimentum urna a, et vel. Pellentesque eu.
نوشته Far Cry 5 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
Far Cry 5 با ویژگیهای تازه و ساعتها محتوایش همراه با امضای همیشگی یوبیسافت یعنی باگ و گرافیک متوسط، اصلا بازی بدی نیست. با بررسی زومجی همراه باشید.
آیا یوبیسافت برگشته است؟ جواب این سوال چندان که فکر میکنید ساده نیست. آنها سال گذشته پس از ده سال، چرخهی عرضهی سالیانهی یکی از پرفروشترین بازیهایشان را شکستند و یک سال به آن استراحت دادند. نتیجه این شد که با یک Assassin’s Creed کامل، بزرگ و دوستداشتنی در چند سال گذشته مواجه شدیم. آنها همچنان دومین نسخهی آیپی تازهی خود را هم با حال و هوایی خوشحال و سرگرمکننده عرضه کردند. Watch Dogs 2 بسیار نسبت به نسخهی اولش پیشرفت کرده بود و تبدیل به بازی کاملتری شده بود. حالا در سومین ماه ۲۰۱۸، یوبیسافت باید اولین امتحانش را پس دهد: Far Cry 5. بعد از آن نسخهی بدون شمارهی عجیب و غریب از فارکرای که بیش از ۲ ساعت بازی کردنش از لحاظ روحی ممکن نبود و فارکرای چهاری که خدمات تازهای نسبت به بهترین شمارهی این سری یعنی ۳ ارائه نمیداد، یوبیسافت میبایست در این بازی آبروی رفتهی این مجموعه بزرگ را برمیگردادند. نگاههای اولیه به بازی مثبت به نظر میرسیدند. ایالت مونتانا، مکانیکهای جدید گیمپلی، جنگلهایی عظیم برای شکار و صد البته آنتاگونیستی روانی. مواد اولیه آماده است. نتیجه؟ باز هم به این سادگیها نیست اما، یوبیسافت خراب نکرده است. فارکرای 5 بزرگ، غنی، پر باگ، زیبا، بیشتر مواقع کمهوش و تا حدود خوبی دوستداشتنی است.
فارکرای 5 با همهی ضعف و قوتهایش در یک زمینه من را شگفتزده کرد: گرافیک و طراحی هنری فضای سبز و جنگلهایش. از همان لحظات اولیه بعد از مرحلهی آغازین که از زیرزمین بیرون میآیید، با مناظری مواجه میشوید که بیشک برای اولین بار است از یوبیسافت میبینیم. فناوریای که یوبیسافت برای خلق جنگلهای فارکرای ۵ استفاده کرده بهترین اتفاقی است که تا به حال برای این سری افتاده است. تشعشع نور پشت برگهای درختان و مه خفیف که در ارتفاعات شکل گرفته مناظری بسیار نزدیک به واقعیت شکل داده که نمیتوانید آن را تحسین نکنید. از طرف دیگر اما گرافیک فنی بازی دقیقا در نقطهی مقابل قرار دارد. اگر در حال مشاهدهی منظرهای نفسگیر از جنگلهای مونتانا هستید، کافیست یک لحظه به زمین نگاه کنید تا نهایت محدودیت موتور بازیسازی یوبیسافت در رندر بافتها را از نزدیک ببینید. مدلسازی و کیفیت اشیا و آبجکتها در حد کامل متوسطی است که البته برای یک بازی جهانبازی با چنین وسعتی عادی به نظر میرسد، اما این اختلاف در طراحی تا حدی عجیب است. برای مثال جزئیات داخل ماشینها، محیطهای داخلی بعضی خانهها و اشیایی که این طرف و آن طرف پیدا میشوند حتی در حد بازیهای دو سال پیش خود یوبیسافت هم نیستند. بازی The Divison دو سال پیش در همین ماه عرضه شد و دقت دیوانهوار طراحانش به جزئیات نیویورک تحسینبرانگیز بود، اما اینجا ظاهرا تمام اهمیت به جنگلها داده شده و خبری از جزئیات در جاهای دیگر نیست. همین مشکل به شکل خفیفتر در صداگذاری اسلحه هم در بازی دیده میشود. اگر گوشتان به صداگذاریهای دقیق بازیهایی مثل Battlefield 1 که تخصصش در این است عادت کرده باشد، صداهای بعضی سلاحهای فارکرای 5 (غیر از آن هفتتیر وسترن) مثل اسلحه اسباب بازی میماند. برای استودیویی که سالیانه دو تا سه بازی جهانباز عظیم عرضه میکند اینچیزها چندان اولویت نیست اما همین نکات ریز است که باعث میشود بازیهایی مثل The Withcer 3 هر چند سال یک بار ظهور کنند و بازیهای یوبیسافت سالی سه بار.
نوشته Far Cry 5 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>بازی Assassin's Creed: Origins شاید یک بازی خوب برای طرفدارها باشد، اما با مشکلات گیمپلی و کاستیهای فنیای که دارد، نمیتواند همه بازیکنان را راضی کند.
انتشار حداقل یک بازی از مجموعه Assassin's Creed در سالهای گذشته با فراز و نشیبهایی همراه بود و همین موضوع نیز در نهایت باعث شد تا یوبیسافت حداقل یک سال را به این مجموعه استراحت دهد. حال بعد از گذشت دو سال از زمان عرضه بازی Assassin's Creed: Syndicate در سال ۲۰۱۵، یوبی سافت مونترال باری دیگر به سراغ این سری دوستداشتنی رفته است تا اینبار واقعا به ریشههای این مجموعه بازگردد؛ ریشههایی که اینبار دیگر نامی از الطائر در آن نیست و از قضا به ۴۹ سال قبل از میلاد مسیح باز میگردد؛ جایی که پیشینهای چند هزار ساله دارد و بعد از گذشت سالها هنوز هم پذیرای باستانشناسان زیادی است.
داستان بازی Assassin's Creed: Origins را میتوان ترکیبی از احساسات، نفرت، خیانت و عشق به خانواده دانست. در این بازی باید در نقش بایک (Bayek) از منطقه سیوا (Siwa)، به سفری در مصر باستان بروید؛ جایی که گروهی به نام Order of the Ancients، غوغایی از خون را به راه انداخته است و حال بایک باید بهعنوان یک مِجای (Medjay) یا همان محافظ فرعون و در جریان بازی محافظ مردم، با آنها مقابله کند. بازی داستانی پیوسته دارد؛ بهویژه در زمینه شخصیتپردازی مانند شمارههای دیگر Assassin's Creed، یوبیسافت توانسته ارتباط لازم میان بازیکن با شخصیتهای درون بازی را حفظ کند. در جریان بازی، از اعضای Order of the Ancients گرفته تا مردم شهر و به قولی انپیسیها، حرفهای زیادی برای گفتن دارند و شما باید بهعنوان شخصی که خود را محافظ مردم نیز میدانید، راهحلی را برای مسائلشان پیدا کنید.
بیایید کمی بیشتر در رابطه با داستان بازی بگوییم. بازی Assassin's Creed: Origins بهویژه در میانپردهها موفقیت یوبیسافت را در ارائهی داستانی قوی ادامه میدهد. با ورود به هر یک از اهداف اصلی بازی که در چهار Act روایت میشود، میتوانید میانپردهای با انیمیشنهایی زیبا، موسیقیای مثال زدنی و روایتی جذاب را بشنوید و با شخصیتها در غم و اندوه یا کینه و نفرتشان شریک شوید. داستان Origins با سفر در زمان سعی دارد تا تازگی خود را حفظ کند و بازیکن را با چالشهای ذهنی پدری غمگین همراه کند. در جریان بازی از کلئوپاترا گرفته تا ژولیوس سزار و بطلمیوس را ملاقات میکنید و داستان هر کدام از این شخصیتهای تاریخی را دنبال میکنید. همکاری کلئوپاترا با سزار برای غلبه بر برادرش بطلمیوس سیزدهم، Order of the Ancients و شیوهی درگیر شدن بایک و همسرش آیا (Aya) در این زد و بندها هر کدام در جای خود بهزیبایی روایت شدهاند. داستان Assassin's Creed: Origins میتواند بازیکن را با خود همراه کند و گاهی با گریههای مادری قلبتان را به درد آورد و گاهی شما را به تماشای ترکیدن مغزی فاسد دعوت کند.
یوبیسافت پیش از انتشار Assassin's Creed: Origins مانور زیادی روی مکانیزم مبارزه جدید بازی داده بود و با انتشار ویدیوهای گیمپلی، به کرات از فواید سیستم مبارزه جدید بازی سخن گفته بود. Assassin's Creed: Origins مانند سیندیکیت دارای درخت مهارت برای شخصیت بایک است؛ با این تفاوت که اینبار شاهد پیوستگی میان مهارتها هستیم و شما میتوانید در سه بخش Warrior ،Hunter و Seer به ارتقاء مهارتهای بایک بپردازید. هرچند این موضوع در تبلیغات یوبیسافت برجسته شده بود، اما باید گفت که ما در شمارههای قبلی نیز به شیوههای مختلف شاهد قابلیت ارتقاء تواناییهای شخصیتها بودیم و نمیتوانیم سیستم جدید را یک نوآوری در Origins قلمداد کنیم.
از سوی دیگر اگر بخواهیم به مبارزهها بازگردیم، اینبار بهویژه با اضافه شدن سپر، شاهد مبارزههایی مشکلتر از گذشته هستیم. هر یک از دشمنان دارای سطح مشخصی هستند و پیروزی یا شکست سریع در نبرد، مستقیما به سطح و دشمنی که در حال مبارزه با او هستید، ارتباط دارد؛ از این جهت که اگر دو سطح یا کمتر اختلاف داشته باشید، میتوانید بهراحتی به مبارزه بپردازید و با دوری از ضربات دشمنان، آنها را شکست دهید. با این حال، اگر تفاوت سطح از دو عدد بیشتر برود، اینجا است که عملا انجام ماموریت غیر ممکن میشود و مجبورید تا با انجام ماموریتهای جانبی سطح خود را ارتقاء دهید. گیمپلی بازی به دلیل وجود انواع و اقسام حیوانات شباهت زیادی به سومین شماره این مجموعه دارد و در Origins شاهد حضور پرشمار حیوانات وحشی مانند کروکودیل، شیر، اسب آبی یا مار هستیم که باید با کشتن آنها از پوستشان برای ارتقاء سطح لباس بایک استفاده کنید. مانند مبارزهها، میتوانید در جریان بازی زره، سلاح یا پوشش بایک را ارتقاء دهید که این موارد را نیز در گذشته در مجموعه Assassin's Creed شاهد بودیم. بازی از نظر سلاح، سپر یا تیرکمان تنوع قابل قبولی دارد و با ورود به هر یک از نقاط نقشه عظیم مصر میتوانید به سلاحهای جدید دسترسی پیدا کنید. سیستم ارتقاء بازی بالانس مناسبی را با سطح دشمنان ایجاد کرده است و در جریان بازی همواره برای شکست دادن دشمنان غیر همسطح در چالش خواهید بود.
اما نکتهای که بازی Origins را جذاب میکند، همانطور که در بالا اشاره کردم، سفر در زمان است. هرچند مانند Syndicate نمیتوانید بین شخصیتها سوییچ کنید، اما در جریان بازی فرصتی مناسب را برای کنترل آیا، همسر بایک به دست میآورید. به دنبال کشف DNA آیا، بازی اجازه میدهد تا سفری به خاطرات این شخصیت داشته باشید و نبردهای دریایی را تجربه کنید. نبردهای دریایی بازی به لطف ساخت Assassin's Creed: Origins توسط یوبیسافت مونترال، بسیار خوب طراحی شده است و مشابه با Assassin's Creed IV: Black Flag قادرید تا تک به تک کشتیهای دشمنان را غرق کنید. همین تفاوت ناگهانی روند بازی و حضور باسفایتهایی منحصربهفرد است که تا حد زیادی از تکراری شدن هرچه بیشتر گیمپلی جلوگیری میکند. با این حال، هنوز هم نمیتوان گفت Assassin's Creed: Origins در زمینه اهداف اصلی و فرعی توانسته تنوع زیادی را ایجاد کند. متاسفانه هرچند در ابتدای بازی کنترل Senu، عقاب بایک سرگرمتان میکند، اما در ادامه این قابلیت نیز تکراری میشود و تنها سعی میکنید تا با کمک این عقاب دوستداشتنی اهداف را پیدا کنید.
ماموریتهای بازی در مجموع از چند بخش ساده تشکیل میشوند و شباهت زیادی را میان ماموریتهای فرعی و اصلی شاهد هستیم. با انتخاب ماموریت مورد نظر، باید به سمت محل مشخصشده حرکت کنید تا با انتخاب Senu، محل حضور هدف مشخص شود. سپس بایستی به محل بروید و با جستجوی محیط سرنخها را، مشابه با حالت Murder Mysteries بازی Syndicate، پیدا کنید، به بررسی محل بپردازید و مکان دقیق هدف را پیدا کنید. این الگوریتم ساده در ماموریتها بهویژه از میانه بازی و انتهای Act II خودنمایی میکند و باعث تکراری شدن مراحل میشود. یکی از انتقادها به Origins، حذف امکان انجام ماموریتها به روشهای مختلف است که پیش از این در Syndicate شاهد آن بودیم. در این بازی سه روش مختلف به بازیکنان پیشنهاد داده میشد و میتوانستید با روش مورد علاقه خود برای کشتن هدف اقدام کنید. مخفیکاری مانند گذشته نقشی اساسی را در روند بازی دارد و عمدتا به مخفی شدن در میان گیاهان خلاصه میشود. اگر دلتان برای مسابقهها تنگ شده است، به لطف حضور رومیها، میتوانید بر پشت ارابههای رومی به مسابقههایی نفسگیر بروید.
اما بگذارید کمی هم از تنوع محتوای بازی بگوییم. سلاحهای بازی، از تبر گرفته تا شمشیر، پتک، نیزه، اسلحه دوگانه و موارد دیگر را شامل میشود و هر کدام از این سلاحها دارای سرعت ضربه و شیوه مبارزه منحصربهفردی هستند. شما همچنین میتوانید هر کدام از این سلاحها را به صورت جداگانه ارتقاء دهید یا سلاحهای قدیمی را در بازار به فروش برسانید. از سوی دیگر سلاحها در بازی در انواع مختلف، مانند معمول و کمیاب، طبقهبندی شدهاند و سیستم ارتقاء سلاحها امکان استفاده طولانیتر از هر سلاح را داده است. همینطور شما در کنار روی زمین میتوانید به زیر دریاها بروید و گنجینههای خفته در دریا را پیدا کنید. حضور سیستم روز و شب و تاثیر آن بر زندگی انپیسیها دیگر نکتهای است که پیش از این در Ghost Recon: Wildlands، ساختهی دیگر یوبیسافت شاهد بودیم. با فرا رسیدن شب، ساکنین هر شهر به خانههای خود میروند و حتی در لژهای دشمنان نیز، شاهد خوابیدن فرماندهها و نیروها خواهید بود. در نتیجه، به صورت بالقوه تمام کردن مراحل در شب آسانتر از صبح است و احتمالا شما نیز مانند من ترجیح میدهید تا به دشمنان شبیخون بزنید. مهارتهای بایک تنها به برداشتن دو کمان یا جنگیدن با شمشیر یا حتی به قولی ریج زدن و فرو کردن شمشیر درون معده دشمنان خلاصه نمیشود و با افزایش سطح و به دست آوردن اسکیل پوینتها، حتی میتوانید حیوانات را با دارت بیهوش کنید و سپس به خدمت خود در بیاورید. شیرها، شغالها یا برخی حیوانات افسانهای در بازی حضور دارند و به خدمت گرفتن آنها، ضمن اینکه لذتبخش است، تنوع را در گیمپلی افزایش میدهد.
یوبیسافت قبل از انتشار بازی Assassin's Creed: Origins مانور زیادی را روی نورپردازی و گرافیک داده بود. با این حال در بدو ورود به بازی احتمالا شما نیز مانند من تا حد زیادی ناامید میشوید. بازی از لحاظ کیفیت بافتها و گرافیک حرفی برای گفتن ندارد و در حقیقت سالها است که یوبیسافت از موتور گرافیکی Anvil برای توسعه بازیهای خود مانند Ghost Recon: Wildlands استفاده میکند. همین موضوع باعث شده تا بسیاری از مشکلات Wildlands در Origins نیز وجود داشته باشد و سازندگان نتوانستهاند راهحلی را در جهت بهبود این مشکلات پیدا کنند. از بعد هنری هرچند بناهای باشکوه مصر باستان و مجسمههای متعلق به امپراطوری روم، چشمنواز هستند، اما هنوز هم زمانی که به بافت ساختمانها، شن، انیمیشن درختان و بخشهای دیگر مربوط به گرافیک بازی توجه میکنید، راضیکننده نیست. نسخه مورد بررسی ما مربوط به پلیاستیشن 4 بود و به همین دلیل نمیتوانیم در رابطه با جزئیات گرافیک بازی در سایر پلتفرمها نظیر ایکس باکس وان ایکس و پی سی صحبت کنیم.
نوشته Assassin’s Creed Origins اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>بازی Assassin’s Creed: Origins شاید یک بازی خوب برای طرفدارها باشد، اما با مشکلات گیمپلی و کاستیهای فنیای که دارد، نمیتواند همه بازیکنان را راضی کند.
انتشار حداقل یک بازی از مجموعه Assassin’s Creed در سالهای گذشته با فراز و نشیبهایی همراه بود و همین موضوع نیز در نهایت باعث شد تا یوبیسافت حداقل یک سال را به این مجموعه استراحت دهد. حال بعد از گذشت دو سال از زمان عرضه بازی Assassin’s Creed: Syndicate در سال ۲۰۱۵، یوبی سافت مونترال باری دیگر به سراغ این سری دوستداشتنی رفته است تا اینبار واقعا به ریشههای این مجموعه بازگردد؛ ریشههایی که اینبار دیگر نامی از الطائر در آن نیست و از قضا به ۴۹ سال قبل از میلاد مسیح باز میگردد؛ جایی که پیشینهای چند هزار ساله دارد و بعد از گذشت سالها هنوز هم پذیرای باستانشناسان زیادی است.
یوبیسافت قبل از انتشار بازی Assassin’s Creed: Origins مانور زیادی را روی نورپردازی و گرافیک داده بود. با این حال در بدو ورود به بازی احتمالا شما نیز مانند من تا حد زیادی ناامید میشوید. بازی از لحاظ کیفیت بافتها و گرافیک حرفی برای گفتن ندارد و در حقیقت سالها است که یوبیسافت از موتور گرافیکی Anvil برای توسعه بازیهای خود مانند Ghost Recon: Wildlands استفاده میکند. همین موضوع باعث شده تا بسیاری از مشکلات Wildlands در Origins نیز وجود داشته باشد و سازندگان نتوانستهاند راهحلی را در جهت بهبود این مشکلات پیدا کنند. از بعد هنری هرچند بناهای باشکوه مصر باستان و مجسمههای متعلق به امپراطوری روم، چشمنواز هستند، اما هنوز هم زمانی که به بافت ساختمانها، شن، انیمیشن درختان و بخشهای دیگر مربوط به گرافیک بازی توجه میکنید، راضیکننده نیست. نسخه مورد بررسی ما مربوط به پلیاستیشن 4 بود و به همین دلیل نمیتوانیم در رابطه با جزئیات گرافیک بازی در سایر پلتفرمها نظیر ایکس باکس وان ایکس و پی سی صحبت کنیم.
نوشته Assassin’s Creed Origins اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>