نوشته خرید بازی Tom Clancy’s Ghost Recon Breakpoint PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>هنگامی که دنیای گسترده و گسترده ای را باز می کنید ، خود را در کفشهای یک سرباز Spec Ops قرار دهید که در پشت خطوط دشمن قرار دارد
سبک بازی خود را با تنوع زیادی از کلاس ها ، سلاح ها و تجهیزات ایجاد کنید
با این حال که بازی می کنید ، تمام پیشرفت ها و پاداش های خود را حفظ کنید ، از انفرادی گرفته تا همکاری مشترک یا حتی PvP
بسته Sentinel Corp. شامل یک تفنگ حمله به Valor ، مجموعه Sentinel Mk.2 Assault (کلاه ایمنی ، جلیقه ، شلوار) و یک وسیله نقلیه دیجیتال Hammer Mk.2
موارد بیشتری میخواهید؟ ارتقا به نسخه Gold ، که شامل سال 1 پلاس و دسترسی سه روزه اولیه به بازی است رو میتونید از Playstation خریداری کنید و یا نسخه فیزیکی بازی رو از فروشگاه GGame خریداری نمایید.
نوشته خرید بازی Tom Clancy’s Ghost Recon Breakpoint PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
نوشته خرید بازی Red Dead Redemption 2 PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
Red Dead Redemption 2 توسط سازندگان Grand Theft Auto V و Red Dead Redemption ایجاد شده است و داستان حماسه زندگی در سرزمین قلب فراموش نشدنی آمریکا است. دنیای گسترده و جوی بازی نیز پایه و اساس یک تجربه جدید چند نفره آنلاین را فراهم خواهد کرد
آمریکا ، 1899
پایان دوره غرب وحشی آغاز شده است که قانونگذاران آخرین باندهای غیرقانونی باقی مانده را شکار می کنند. كسانی كه تسلیم یا تسلیم نخواهند شد كشته می شوند. پس از سرقت در شهر غربی بلک واتر ، اشتباه رخ داده ، آرتور مورگان و باند ون der Linde مجبور به فرار می شوند. این باند با وجود مأمورین فدرال و بهترین شکارچیان فضل در ملت که روی پاشنه های خود می نشینند ، باید زنده بماند ، دزدی کند و راه خود را در سرتاسر قلعه ناهموار آمریکا به سر ببرد تا زنده بماند. از آنجا که عمیق تر شدن اختلافات داخلی باعث جدا شدن باند می شود ، آرتور باید بین آرمان های خود و وفاداری به باند که او را بزرگ کرده است ، انتخاب کند.
نوشته خرید بازی Red Dead Redemption 2 PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
نوشته خرید بازی Uncharted 4: A Thief’s End Hits PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>چند سال پس از آخرین ماجراجویی اش ، شکارچی بازنشسته ، ناتان دریک ، مجبور به بازگشت به دنیای سارقان می شود
با برخورداری از شخصیت های بسیار شخصی تر ، Drake در پی دنبال یک توطئه تاریخی در پشت یک گنج دزدان دریایی افسانه ای است که راهی جهانگردی می کند.
بزرگترین ماجراجویی او محدودیت های بدنی ، عزم و اراده وی و در نهایت آنچه را که او می خواهد برای نجات کسانی که دوست دارد قربانی کند ، آزمایش خواهد کرد
UNCHARTED 4: A Thief’s End بازیکنان را در یک سفر به دور دنیا ، از طریق جزایر جنگل ، شهرهای شهری و قله های پوشیده از برف در جستجوی ثروت اوری می برد.
نوشته خرید بازی Uncharted 4: A Thief’s End Hits PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
نوشته خرید بازی Horizon PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>ژانر: استراتژی و نقش آفرینی
نوشته خرید بازی Horizon PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
نوشته خرید بازی PES 2020 PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
هنگامی که برای تسلط در حالت رقابتی جدید یعنی Matchday می جنگید ، از انرژی جمعیت دور می شوید. سرانجام ، به لطف پیشرفت های گرافیکی و صوتی بی نظیر ، مناظر و صداهای زمین را که با جزئیات بی نظیر تحقق می یابد ، در نظر بگیرید.
پخش مطلوبی را ارائه می دهد ، تلقی می شود. eFootball PES 2020 یک هویت بصری کاملاً جدید و یک نمایش مدرن را ارائه می دهد که از اولین صفحه قابل توجه است. با به روزرسانی های منظم محتوای ، منوهای جدید پویا اطمینان می دهند که شما تمام تجربه های ارائه شده eFootball PES 2020 را تجربه می کنید.
نوشته خرید بازی PES 2020 PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
نوشته خرید بازی Crash Team Racing Nitro-Fueled PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>چند نفره آنلاین
شما در بازی Crash Team Racing قادر به مسابقه آنلاین با دوستان و تصادفی رقابت با پلیر های آنلاین هستید که بعد از هر مسابقه میتوانید چرخ ها رنگ بدنه و … ماشین خودتون رو آپدیت کنید و در مسابقات آنلاین رقابت بیشتری ایجاد کنید.
امکان بازی تا 4 نفر
شما میتوانید این بازی را از تکنفره تا 4 نفر بازی کنید به این صورت که صفحه نمایش به 2, 3 و 4 قسمت تقسیم می شود درست مثل نسخه PS1 این بازی.
در کل اگر به دنبال یک بازی مهیج و سرگرم کننده هستید که هم به صورت آفلاین چند نفره و آنلاین با دوستان خود بازی کنید بازی Crash Team Racing یکی از بهترین انتخاب ها در سبک از بازی ها هست.
نوشته خرید بازی Crash Team Racing Nitro-Fueled PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
نوشته خرید کنسول PS4 Slim 500 GB اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>یک کنسول باریک تر و سبک تر با ظاهری زیبا و بسته بندی شده با قدرت واقعی پلی استیشن چهار؛ تصویری واقع بینانه تر ، چشمگیرتر زنده و واضح تر از آنچه چشم انسان در دنیای واقعی می بیند است
کنسول پرفروش جهان ظاهری کاملاً جدید دارد. کنسول جدید پلی استیشن 4 با داشتن مدل براق تر و سبک تر ، تمامی ویژگی های شگفت انگیز گیمرها را از پلی استیشن 4 انتظار می رود.
نوشته خرید کنسول PS4 Slim 500 GB اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
نوشته خرید هدست Gold Wireless Headset 7.1 Surround Sound PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
هدست جدید Gold Wireless به منظور حفظ راحتی و کارایی پیشرفته و در عین حال تجربه شنیداری شگفت انگیز بازی مورد علاقه شما را نیز طراحی کرده است.
بالشتک های بدون گوش و طراحی براق شما را برای جلسات طولانی بازی راحت می کند. صدای فراگیر مجازی 7.1 با اطمینان بالا زندگی جدیدی را در جنگل های شهری و دنیاهای بیگانه ای که کشف می کنید نفس می کشد. میکروفونهای پنهان که باعث قطع سر و صدا می شوند ، ارتباطات واضح و شفافی را با دوستان و هم تیمی ها برقرار می کنند.
بازی ها را به عنوان برنامه نویس در نظر گرفته شده از طریق برنامه هدست همراه با حالت های صوتی تنظیم شده توسط توسعه دهندگان به طور انحصاری برای سیستم های PlayStation 4 تجربه کنید. طراحی شده برای یکپارچه سازی با PlayStation VR ، دنیاهای خیره کننده VR را در راحتی و غوطه وری صوتی مانند قبل تجربه کنید.
هدست مخصوص گیمرها
همه چیز را از رونق بزرگ تا هشدارهای سوت زمزمه در صدای خیره کننده 7.1 صدای فراگیر پیرامون و گفتگو با دوستان از طریق میکروفن های پنهان و بدون سر و صدا ، تجربه کنید.
توسعه یافته توسط پلی استیشن
با استفاده از برنامه Headset Companion ، حالت های صوتی سفارشی را ایجاد کنید که به طور انحصاری برای سیستم های PlayStation4 توسط برنامه نویسان ایجاد شده است که به طور خاص برای تقویت صدا در بازی های مورد علاقه شما تنظیم شده اند.
راحتی شیک / صوتی قابل تنظیم
به راحتی می توانید ساعت ها از آن لذت ببرید و نگاهی را که می توانید در هر مکانی داشته باشید. با استفاده از آداپتور بی سیم ارائه شده ، به صورت بی سیم به سیستم های PS4 و کامپیوتر خانگی خود متصل شوید یا با کابل صوتی 3.5 میلی متری به PlayStation VR و دستگاه های تلفن همراه خود متصل شوید و صدای خود را با خود بگیرید.
با توجه به PlayStation VR طراحی شده است
دنیاهای باورنکردنی VR را با یک هدفون کشف کنید تا در کنار پلی استیشن VR راحت پوشیده شود.
نوشته خرید هدست Gold Wireless Headset 7.1 Surround Sound PS4 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>نوشته خرید دسته ارتشی سبز PS4 سری جدید اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
نوشته خرید دسته ارتشی سبز PS4 سری جدید اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>اگر از طرفداران قدیمی بازی Mirror's Edge بودید و انتظار زیادی از نسخهی جدید آن داشتید، خبرهای خیلی خوبی برایتان نداریم. «کاتالیست» آن بازی منحصر به فردی نیست که انتظارش را داشتیم، اما همچنان یک تجربهی تازه و لذتبخش است. با بررسی Mirror's Edge Catalyst همراه باشید.
Mirror's Edge Catalyst با همهی کمبودهایش نمیتواند با صفت ضعیف همراه شود. دایس فقط اگر کمی روند توسعهی بازی را با نظم بیشتری پیش میبرد و وقفههای طولانی و پروژههای دیگر مانع راه نمیشدند، محصول نهایی قطعاً بازی کامل و خوشساختتری بود. شاید اینکه نگاههای زیادی روی این بازی نبود باعث شد «کاتالیست» چه از لحاظ حجم تبلیغات بازی کم سر و صدایی باشد و چه از لحاظ روند ساخت پروژهی دست و پا شکستهای را شاهد باشیم. مشکلات اصلی بازی به دو دستهی فنی و محتوایی مربوط میشود و باید خدا را شاکر باشیم که گیمپلی بازی دستنخورده باقی مانده و همچنان بهترین جنبهی Mirror's Edge است. بازی از لحاظ گرافیک فنی حداقل روی کنسولها در قعر چاه به سر میبرد و ظاهراً رسیدن به نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه به معنای فدا کردن کیفیت بافتها و افزایش زمان بارگذاری آنها بوده است. داستان هم که چنگی به دل نمیزند و شخصیتهای سوپر ماریو سهبعدیتر از کاراکترهای فرعی کاتالیست هستند. اما برای یک عاشق پارکور، بازی همهی تلاشش را میکند که تجربهی جذابی ارائه دهد و با ارفاق، در کارش موفق هم شده است.
نوشته Mirror’s Edge Catalyst R2 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>اگر از طرفداران قدیمی بازی Mirror’s Edge بودید و انتظار زیادی از نسخهی جدید آن داشتید، خبرهای خیلی خوبی برایتان نداریم. «کاتالیست» آن بازی منحصر به فردی نیست که انتظارش را داشتیم، اما همچنان یک تجربهی تازه و لذتبخش است. با بررسی Mirror’s Edge Catalyst همراه باشید.
Mirror’s Edge Catalyst با همهی کمبودهایش نمیتواند با صفت ضعیف همراه شود. دایس فقط اگر کمی روند توسعهی بازی را با نظم بیشتری پیش میبرد و وقفههای طولانی و پروژههای دیگر مانع راه نمیشدند، محصول نهایی قطعاً بازی کامل و خوشساختتری بود. شاید اینکه نگاههای زیادی روی این بازی نبود باعث شد «کاتالیست» چه از لحاظ حجم تبلیغات بازی کم سر و صدایی باشد و چه از لحاظ روند ساخت پروژهی دست و پا شکستهای را شاهد باشیم. مشکلات اصلی بازی به دو دستهی فنی و محتوایی مربوط میشود و باید خدا را شاکر باشیم که گیمپلی بازی دستنخورده باقی مانده و همچنان بهترین جنبهی Mirror’s Edge است. بازی از لحاظ گرافیک فنی حداقل روی کنسولها در قعر چاه به سر میبرد و ظاهراً رسیدن به نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه به معنای فدا کردن کیفیت بافتها و افزایش زمان بارگذاری آنها بوده است. داستان هم که چنگی به دل نمیزند و شخصیتهای سوپر ماریو سهبعدیتر از کاراکترهای فرعی کاتالیست هستند. اما برای یک عاشق پارکور، بازی همهی تلاشش را میکند که تجربهی جذابی ارائه دهد و با ارفاق، در کارش موفق هم شده است.
نوشته Mirror’s Edge Catalyst R2 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
Resident Evil 2 Remake یعنی بازگشت دوباره پدر سبک ترس با اصالت نسخههای کلاسیک و ظاهری کاملا مدرن و امروزی و این، بهترین اتفاق ممکن برای مجموعه رزیدنت ایول است. همراه بررسی بازی باشید.
Resident Evil صرفا فقط یک مجموعه بازی قدیمی و موفق نیست؛ رزیدنت ایول آنقدر اثری تاثیرگذار و مهم در صنعت بازیهای ویدیویی است که خیلیها این مخلوق شینجی میکامی را که تاثیر غیر قابل انکاری روی چندین نسل از بازیهای ویدیویی داشته، پدر سبک ترس میدانند. اما مجموعهای که خودش مسبب خلق شدن خیلی از آثار فراموشنشدنی این سبک بوده، همیشه هم در اوج نبودند و پس از نسخههای اصلی و اولیه، کپکام آن را وارد مسیرهایی کرده که شاید بدبینترین طرفداران این مجموعه هم فکرش را نمیکردند که روزی، چنین افتضاحاتی ساخته شوند؛ منظورم نسخههایی مثل Resident Evil: Operation Raccoon City یا Umbrella Corps هستند که با هر منطقی هم که حساب کنیم، ساخته شدنشان کوچکترین توجیحی نداشته و ندارد. در کنار اینها البته آثار متوسط و موفق زیادی هم ساخته شدهاند ولی هنوز که هنوزه، وقتی صحبت از روزهای اوج رزیدنت ایول میشود، ذهن خیلی از طرفداران قدیمی این مجموعه بهسراغ چهار نسخه اصلی اولیه میرود که قطعا، بهترین روزهای این سری را رقم زدهاند.
پس چه چیزی بهتر از اینکه بگوییم حال بازسازی یکی از بهترین نسخههای این مجموعه (بخوانید بهترین نسخه مجموعه) در قالب Resident Evil 2 Remake منتشر شده و خبر بهتر اینکه این نسخه، دقیقا همان چیزی است که باید باشد؛ همانقدر ترسناک، همانقدر خاطرهانگیز و از همه مهمتر، مدرن و در عین حال وفادار به اصل. اما پیش از اینکه بهسراغ بررسی کاملتری از بازی برویم، پیشنهاد میکنم بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید:
اما Resident Evil 2 Remake چه چیزی دارد که آن را به اثری موفق در مقایسه با خیلی از نسخههای جدید و مدرن بازی تبدیل میکند؟ جواب این سوال، فقط و فقط در یک کلمه یعنی «اصالت» خلاصه میشود. اگر نگاهی ریشهای به سری رزیدنت ایول داشته باشیم، میتوانیم بگوییم که این مجموعه هرگز یک اثر اکشن نبوده است. رزیدنت ایول یعنی قدم زدن در محیطهایی که ترس و تهدیدی همیشگی در آنها حضور دارد؛ حال این محیط میتواند عمارت اسپنسر، راهروهای تنگ اداره پلیس راکون سیتی، خیابانهای بیروح و نمور این شهر یا حتی روستایی آلوده به ویروس در آفریقا باشد. نسخههای موفق مجموعه با بردن ما به چنین محیطهایی، لذت چشیدن یک ترس و تنش فراموشنشدنی را بهمان اعطا کردهاند اما پس از آن، مجموعه نسخه به نسخه به سمت اکشنتر شدن رفت تا جایی که مثلا در نسخه ششم، در تجربهای کالاف دیوتی مانند که صرفا جای نیروهای نازی آن با زامبیها عوض شده بود، با کریس اسلحه به دست میگرفتیم و خشاب خشاب گلوله را روی زامبیها خالی میکردیم! این در حالی است که رزیدنت ایول، یعنی ترس ناشی از تمام شدن مهمات و روبهرو شدن با یک باس سرسخت با سلاحی مثل چاقو.
کپکام البته این تصمیم بازگشت به ریشهها را، کمی قبلتر از Resident Evil 2 Remake گرفته بود؛ جایی که در نسخه هفتم تا حدود زیادی روی ارائه حس ترس تمرکز داشت و حداقل در نیمی از آن بازی، یک تجربه ترسناک مبتنی بر تلاش برای بقای واقعی را برایمان فراهم آورد و البته که در نیمه دوم اثر، از این مورد خسته شد و دوباره انواع و اقسام تفنگها را تقدیممان کرد تا حس اکشنمان هم ارضا شود. ولی خب بالاخره پس از تمام این فراز و نشیبها، به Resident Evil 2 Remake میرسیم؛ اثری که پس از گذشت تمام این سالها، یک رزیدنت ایول واقعی و کاملا وفادار به اصل است. آنقدر وفادار که در حین تجربه آن، کاملا حس روزهای دوران پلیاستیشن و قدم زدن در محیطهای راکون سیتی با نسخههای کلاسیک مجموعه برایم تداعی میشد و آن حس افسردگی ناشی از حضور در شهری زامبیزده را که شاید روزی زندگی در آن جریان داشت، با پوست و استخوان حس میکردم؛ این یعنی کپکام کارش را در بازسازی رزیدنت ایول 2 به شکلی عالی انجام داده و البته این بازی آنقدر جذابیتهای مدرن هم دارد که چیزی فراتر از یک بهبود گرافیکی ساده باشد.
به بیان بهتر، عنصری که Resident Evil 2 Remake را به تجربهای ارزشمند تبدیل میکند، قدرت بالای سازندگان آن در ایجاد یک تعادل بینقص در بند بند اجزای بازی است. به طوریکه رزیدنت ایول 2، از یک طرف بازسازی کاملی از نسخه اصلی است و از یک طرف هم ویژگیهای جدیدش آن را به اثری جدید و امروزی تبدیل کردهاند. این مساله باعث میشود تا همه، فارغ از اینکه نسخه اصلی را تجربه کرده باشند یا خیر، بتوانند از بازی کردن نسخه دوم لذت ببرند. طرفداران قدیمی در نسخه بازسازی یک سری المانهای گیمپلی جدید، بازسازی دوباره آن محیطهای فراموشنشدنی با ظاهری امروزی و حتی روایت بهتر داستان در مقایسه با نسخه اصلی را مشاهده خواهند کرد و البته که خیلی از دقایق بازی حس نوستالژیک و خاطراتشان را قلقلک خواهد داد و خب طرفداران جدید هم بدون توجه به اینکه بازی در چه نقطهای از تایم لاین مجموعه رخ میدهد، میتوانند از آن بهعنوان نسخه جدیدی از رزیدنت ایول که همه چیزش، از داستان جذاب بازی گرفته تا گیمپلی برایشان تازگی خواهد داشت، لذت ببرند.
تعادل بعدی Resident Evil 2 Remake، مربوط به گیمپلی آن میشود. گیمپلیای که قطعا یکی از برگ برندههای این بازی در مقایسه با خیلی از نسخههای ضعیف مدرن مجموعه است و به تعبیری دیگر، کپکام پس از سالها بالاخره توانسته آن حلقه مفقود پازل رزیدنت ایول را پیدا کند و این هم باعث شده تا شاهد یک نسخه ارزشمند و سرگرمکننده باشیم و هم اینکه ما را به آینده و مسیری که این سری میتواند در ادامه داشته باشد، امیدوار میکند. بازسازی رزیدنت ایول 2، تعریف دقیق و تمامعیاری از سبک اصلی این مجموعه یعنی ترسناک تلاش برای بقا است؛ سبکی که رزیدنت ایول خودش بهنوعی آن را تعریف کرده و حال در نسخه بازسازی قسمت دوم، دوباره ثابت میکند که اگر در این مسیر قرار بگیرد تا چه اندازه میتواند دوستداشتنی باشد. بسیاری از عناصری که گیمپلی نسخه اصلی را تشکیل داده بودند، در بازسازی هم در ایدهآلترین فرم ممکن برگشتهاند؛ این عناصر شامل مبارزهای پرتنش با زامبیها و سایر دشمنان، لذت گشت و گذار در محیطهایی وهمانگیز و شدیدا اتمسفریک، حل پازلهایی با طراحی خلاقانه و در نهایت روبهرو شدن با باسهای مختلف میشوند.
یکی از بهترین جنبههای گیمپلی بازی، متناسب بودن میزان اکشن آن با موارد دیگری مثل پازلها یا حتی حس تعلیق ناشی از قدم زدن در محیطها است. اکشنهای بازی به لطف دوربین روی شانه آن، حس و حال جدیدی پیدا کردهاند. در حالی که در نسخه اصلی بازی، اکشنها صرفا به گرفتن یک کلید و زدن کلید شلیک خلاصه میشدند، در این بازسازی بازیکن در بطن اکشنها قرار دارد و میتواند قسمتهای مختلف بدن زامبیها را نشانه بگیرد. جالب اینکه نشانهگیری هر قسمت از بدن زامبیها و حتی موجودات دیگر، میتواند نتایج جالبی در پی داشته باشد. برای مثال اگر سر زامبیها را هدف بگیرید، ممکن است شلیک به متلاشی شدن مغز آنها منجر شود. یا در صورتی که تیر درستی را به زانوی زامبیها بزنید، پای آنها قطع میشود و پس از آن شاهد تقلای بیپایان این موجودات بهواقع وحشتناک و سُر خوردن آنها روی زمین خواهید بود که سعی میکنند خودشان را به لیان یا کلیر برسانند. همچنین سلاحهای مختلف بازی هم تاثیر خاص خود را روی زامبیها میگذارند؛ بسته به اینکه با لیان یا کلیر بازی کنید، سلاحهای مختلفی بهدست خواهید آورد و برای مثال لیان در بازی صاحب یک اسلحه آتشزن میشود و کلیر هم سلاحهایی چون نارنجکانداز یا یک اسلحه برقی بهدست میآورد. کشتن زامبیها و سایر دشمنان بازی با هر یک از این سلاحها، حس خاص خودش را دارد و سازندگان موفق شدهاند تاثیر اسلحههای مختلف روی زامبیها را به شکل جذابی تعریف کنند؛ تا جایی که حتی مثل نسخه اصلی بازی، میتوانید با استفاده از شاتگان همزمان مغز چند زامبی را منفجر کنید! در مجموع وجود انیمیشنهای طبیعی از برخورد گلوله به دشمنان و تنوع مناسب در زمینه سلاحها، باعث شده تا بازی از حیث اکشنهای نفسگیر و سینمایی چیزی کم نداشته باشد؛ این قضیه وقتی تاثیر بیشتری روی بازیکن میگذارد که بدانیم درست مثل نسخه اصلی، مهمات در دنیای Resident Evil 2 Remake مثل نقل و نبات موجود نیست و مخصوصا در درجات سختی بالاتر، باید قدر تک تک گلولههایتان را بدانید یا اینکه با پیدا کردن Gunpowderها و ترکیب درست آنها، مهمات بیشتری بهدست بیاورید و این مورد، اکشنهای بازی را بیش از پیش پرتنش میکند.
اما Resident Evil 2 Remake از حیث اکشنها، تفاوتی هم با نسخه اصلی دارد. در نسخههای کلاسیک رزیدنت ایول، چاقو یکی از سلاحهای بازی بود که وقتی مهماتتان تمام میشد، میتوانستید بهعنوان آخرین امید از آن استفاده کنید. اما نسخه بازسازی شیوه جدیدی از استفاده چاقو یا تجهیزات جانبی دیگری مثل نارنجکها را پیریزی کرده است؛ به طوریکه اگر یکی از این سلاحهای جانبی را داشته باشید و زامبیها یا هر موجود دیگری موفق به گرفتن شخصیت شما شوند، میتوانید با زدن کلید L1 چاقو را در بدن دشمن فرو کنید یا حتی نارنجک را در دهن آنها قرار بدهید و ضمن فرار از دست دشمنان، در مورد نارنجکها با یک شلیک شاهد منفجر شدن سر دشمنان باشید؛ اتفاقی که حالتی سینمایی و جذاب به بازی میبخشد و نوآوری جالبی در بازی است. در مجموع Resident Evil 2 Remake اکشنهایی از جنس رزیدنت ایولی دارد و تعادل خیلی خوبی هم بین این جنبه از بازی و بخشهای دیگر ایجاد میکند تا به بهترین شکل ممکن، از لوس شدن اکشنهایش جلوگیری کرده باشد.
جدا از اکشنها، بخش دیگری از گیمپلی بازی را پازلهایش تشکیل میدهند؛ پازلهایی که برگرفته از نسخه اصلی هستند و دقیقا مثل نسخه اصلی، برای حل کردن آنها باید بارها و بارها محیطهای مختلف بازی را زیر و رو کنید. برای مثال برای باز کردن یکی از درها، نیاز به قطعات الکتریکی به شکل مهرههای شطرنج خواهید داشت که پیدا کردن این قطعات، یعنی گشتن در فاضلابهای راکون سیتی، روبهرو شدن با انواع و اقسام دشمنان چندشآور و وحشتناک و لزوم به جستجوی تک تک قسمتهای نقشه بازی. بهعنوان یک پیشنهاد، بهتر است رزیدنت ایول 2 را در حالت استاندارد یا حتی درجه سختی بالاتر از آن تجربه کنید؛ چرا که چالشهای اصلی بازی، صرفا در همین حالتها نمود پیدا میکنند و در درجه سختی آسان، بازی صرفا به یک تجربه ساده از کشتن زامبیها و پیشروی در محیط تبدیل میشود و دیگر خبری از آن عنصر تلاش برای بقا در بازی نیست. هدف از ذکر این نکته در لابهلای اشاره به پازلها، این است که در Resident Evil 2 Remake جنبه پازل بازی و جنبه اکشنهای آن، از هم جدا نیستند و برعکس پیوند عمیقی باهم دارند. به طوریکه پازلها صرفا مثلا به حرکت دادن چند مهره یا کنار هم قرار دادن چند جسم آماده خلاصه نمیشوند و بخشی از راهحل آنها، در گشت و گذار در محیطهای بازی نهفته است؛ اتفاقی که در جریان آن با تهدیدهای مختلفی که انتظارتان را میکشند روبهرو خواهید شد و این هم یعنی اکشن؛ البته اکشنی که فقط به بکش بکش خلاصه نمیشود و درست مثل نسخه اصلی بازی، گاهی هم باید صرفا از بین زامبیها فرار کنید؛ البته این کار مخصوصا در ایستگاه پلیس راکون سیتی به سبب تنگ بودن راهروها، کار سختی است و همین هم عاملی شده تا سازندگان یک ویژگی دیگر در قالب تخته کردن پنجرهها به بازی اضافه کنند؛ موردی که شاید در ابتدا بیمصرف بهنظر برسد اما کافی است با گشتن محیطها چوب کافی برای این منظور را بهدست بیاورید و پنجرهها را تخته کنید تا تاثیر آن را روی راحتتر شدن تجربه بازی ببینید. این کار مخصوصا از نیمههای بازی به بعد و معرفی یک تهدید جدید که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد، امری ضروری بهنظر میرسد و علیالخصوص در درجات سختی بالاتر فرق بین مرگ و زندگی را رقم خواهد زد.
در مجموع، سازندگان نسخه بازسازی رزیدنت ایول 2، از حیث گیمپلی نشان دادهاند که هدفشان ارائه همان حس و حال نسخه اصلی اما با یک سری تغییرات و ویژگیهای امروزی است. اتفاقی که باعث شده تا بازی گیمپلی واقعا جذاب و دوستداشتنی داشته باشد؛ آنقدر جذاب که قدم زدن در محیطها، حل کردن پازلها و کشتن دشمنان مختلف به خاطرهای فراموشنشدنی برایمان تبدیل شود و هر زمان که بخواهیم از دقایق جالب مجموعه رزیدنت ایول صحبت کنیم، اشارهای هم به نسخه بازسازی داشته باشیم. البته بازی، یک سری دقایق خیلی جزئی حوصلهسربر هم دارد؛ مخصوصا زمانی که در محیطهای پیچدرپیچی مثل فاضلابها گم میشوید و حتی نقشه هم نمیتواند کمک خیلی زیادی به پیدا کردن راه درست کند. چرا که برخلاف محیطی مثل اداره پلیس، فاضلابها خروجیها و راههای متصلکننده طبقات عجیب و غریبی دارند که خیلی راحت میتوان در آنها گم شد و حتی گاهی دقایق زیادی صرفا به دور خود چرخید! البته این مشکل آنقدر عمیق نیست که به تجربه کلی بازی ضربه اساسی بزند اما خب ذکر آن هم خالی از لطف نبود.
نسخه اصلی رزیدنت ایول 2 اما جدا از اینکه یکی از بهترین گیمپلیها را در بین نسخههای مجموعه دارد، از حیث داستانی هم اثری بسیار مهم برای این سری است؛ چرا که در این نسخه شخصیتپردازی برخی از مهمترین کاراکترهای دنیای رزیدنت ایول شکل میگیرد، با آمبرلا و فعالیتهایش آشنا میشویم و از همه مهمتر، وحشت نهفته در گوشه گوشه راکون سیتی را با تمام وجود لمس میکنیم. خب نسخه بازسازی، تمام این جنبههای داستانی را با روایتی که بهسبب زیبا بودن گرافیکها و همچنین در دسترس بودن امکاناتی چون میان پردههای سینماییتر، حتی بهتر از نسخه قبلی است ارائه میدهد و از این نظر هم به اثری ارزشمند تبدیل میشود. داستان بازی با محوریت دو شخصیت اصلی آن یعنی کلیر و لیان روایت میشود که در ابتدا، در یک پمپ بنزین باهم روبهرو میشوند و پس از آن سفری مشترک به راکون سیتی دارند؛ سفری که البته خیلی زود به جدایی آنها از هم ختم میشود و اینجا بازیکنان میتوانند یکی از این دو شخصیت را انتخاب و ماجرا را با وی پیش ببرند. لیان و کلیر در ابتدا هر دو بهشکلی وارد اداره پلیس میشوند و پس از آن هم ماجراجوییشان آن را به قسمتهایی اکثرا مشترک میبرد و البته در جریان خطوط داستانی مربوط به این دو شخصیت، گاهی هم محیطهایی متفاوت از یکدیگر را شاهد هستیم.
اگر به کلیت داستان رزیدنت ایول 2 نگاه کنیم، همهچیز صرفا به شهری زامبیزده، دو شخصیت که برای اهداف شخصیشان وارد این شهر شدهاند و حال برای فرار از آن تلاش میکنند و چند شخصیت جانبی دیگر که هریک برنامههای خاص خودشان را دارند، خلاصه میشود. اما سازندگان با استفاده از همین المانهای موجود بهظاهر ساده، داستان خیلی خوبی در این نسخه روایت کردهاند و البته با اضافه کردن عنصری جدید در مقایسه با نسخه اصلی بازی که در ادامه مفصل از آن خواهیم گفت، حس و حال جدیتری هم به داستان نسخه بازسازی بخشیدهاند. اما پیش از رفتن به سراغ این موضوع، بد نیست تا کمی هم در مورد اتمسفر بازی و تاثیر فوقالعاده آن روی روایتش و همینطور سایر ویژگیها از جمله حس ترسناک بودن بازی، صحبت کنیم. Resident Evil 2 Remake در یک کلام فضاسازی و اتمسفر بینظیری دارد؛ آنقدر بینظیر که به جرات میتوانم بگویم از این حس در بین تمامی نسخههای ساختهشده از این مجموعه تا به امروز بهتر است. کپکام از همان ثانیههای اول و زمانی که در تاریکی شب و با نور یک چراغقوه وارد آن پمپ بنزین و فروشگاه کنارش میشویم، قدرتش در خلق اتمسفری بینهایت تاثیرگذار را به رخمان میکشد؛ آنقدر تاثیرگذار که باعث میشود در ادامه، حتی قدم زدنهای ساده در راهروهای تنگ اداره پلیس راکون سیتی، خیابانهای بارانی این شهر و حتی محیطهایی مثل فاضلابها ترسی عمیق و بهمراتب قویتر از جامپ اسکرهای مقطعی بازی در دلمان ایجاد کند. به بیان دیگر، کپکام موفق شده تا در طبیعیترین شکل ممکن، فضای یک شهر زامبیزده را که همهچیز در آن بوی تعفن مرگ و سیاهی میدهد، بازسازی کند و با قرار دادن بازیکن در بطن چنین دنیایی، باعث شود تا وی بتواند به شکل بهتری با دو شخصیت اصلی بازی ارتباط برقرار کند، حس ترس موجود در فضا را به بهترین شکل ممکن بچشد و از آن مهمتر، روایت داستان تاثیر بیشتری روی بازیکن بگذارد.
برای مثال، در قسمتی از بازی وارد یک فروشگاه اسلحهفروشی میشویم که اتفاقات رخداده در آن، شاید خیلی مهم نباشند و حتی تاثیری روی کلیت داستان بازی در ادامه نگذارند اما به لطف فضاسازی عالی کپکام در این سکانس، تعاملات این شخصیتها باهم میتواند تاثیر عمیقی روی مخاطب بگذارد و بهمان نشان دهد که گاهی حماقتهای انسانی، تا چه حد میتواند تاثیر بدی روی زندگی افراد بیگناه داشته باشد. یا مثالهای زیاد دیگری هم از چنین تاثیراتی در این بازی وجود دارند که در قالب آنها، عواطفی مثل رابطه پدر یا مادر با فرزند و حتی فداکاری گروهی از انسانها برای رسیدن به هدفی والا، بهتصویر کشیده میشود که پرداختن به آنها، از حوصله این نقد خارج است و مقالهای مجزا میطلبد اما همین عناصر جزئی وقتی در یک فضاسازی عالی کنار هم قرار میگیرند، باعث میشوند تا پس از تمام کردن رزیدنت ایول 2، بتوانیم از داستان آن به نیکی یاد کنیم.
اما فضاسازی رزیدنت ایول 2 در اصل از چه چیزی حاصل شده است؟ بدون شک یکی از مهمترین تاثیرات را روی این جنبه از بازی، بهبودهای گرافیکی گذاشته است. بهعنوان یک بازسازی، این بازی تماما از ابتدا و با موتور RE Engine که کیفیت عالی آن را پیشتر در رزیدنت ایول 7 هم دیده بودیم، ساخته شده است و خب مقایسه گرافیک بازی با نسخه اصلی، در اصل تفاوت چندین نسل فاصلهای را که بین این نسخهها افتاده، نشان میدهد. Resident Evil 2 Remake شاید از خیلی جنبهها در تصمیمی درست و عالی وفادار به اصل باشد، اما وقتی بحث گرافیک و جلوههای بصری میشود همهچیز امروزی و بینهایت زیبا است. مخصوصا نورپردازیها و سایهزنیهای بازی که از قضا دو مورد از اصلیترین دلایلی هستند که باعث خلق اتمسفری وهمانگیز و تاثیرگذار در بازی شدهاند. محیطهای بازی که قبلا هم به آنها اشاره داشتیم، واقعا طراحی زیبایی دارند و از آن مهمتر، کپکام توانسته علیرغم تغییراتی در گرافیک یا مثلا زاویه دید دوربین، همان ترس ناشی از حضور در محیطهای مختلف این بازی را که در نسخه اصلی لمس کرده بودیم، در این نسخه هم دوباره ایجاد کند و البته که این بار، با اثری به مراتب ترسناکتر از هرچیزی که قبلا در مجموعه ایول تجربه کرده بودیم روبهرو هستیم! اما جدا از گرافیک، نورپردازی و سایهزنیها که روی خلق اتمسفری ناب تاثیر داشتهاند، صداگذاری هم نقشش را در این میان به بهترین شکل ممکن ایفا میکند. صدای وحشتناکی که سازندگان برای زامبیها یا سایر دشمنان تعریف کردهاند، وقتی با جزییات عالی طراحی ظاهر آنها همراه میشود، ترسی عمیق را در مخاطب به وجود میآورد و البته که این کیفیت بالای صداگذاری، در موارد دیگری مثل صدای شخصیتها یا شلیکها هم وجود دارد. تنها مشکلی که در رابطه با جنبه صوتی بازی وجود دارد، این است که واقعا چرا سازندگان به جای استفاده از آن موسیقی شاهکار و فراموشنشدنی نسخه اصلی، سراغ موسیقی جدیدی برای این بازی رفتهاند؟ نه اینکه موسیقی جدید Resident Evil 2 Remake بد باشد اما خب وقتی شرکتی توانسته تا این حد اثری را وفادار به اصلش بازسازی کند و بیاغراق همه عناصر مثبتش را هم به این نسخه بیاورد، چرا قید استفاده از موسیقی اصلی بازی را زده و آن را صرفا در قالب یک قابلیت پولی در اختیار بازیکنان قرار داده است؟ سوالی که البته بهشخصه جواب یا توجیحی برایش ندارم!
اما در مجموع، Resident Evil 2 Remake از حیث گرافیک و جنبههای صوتی، واقعا عالی است. سازندگان محیطهای نسخه اصلی را با حفظ اتمسفر در این نسخه با گرافیکی عالی بازسازی کردهاند و ظاهر شخصیتهای مختلف از کاراکترهای اصلی گرفته تا باسها و شخصیتهای جانبی هم به بهترین شکل ممکن طراحی شده است. در کنار اینها، صداگذاریهای بینقصی را هم شاهد هستیم تا Resident Evil 2 Remake از این جنبهها اثری لایق منتشرشدن در سال ۲۰۱۹ و نسل هشتم بازیهای ویدیویی باشد. البته علیرغم تمام ویژگیهای گرافیکی مثبت، هر از گاهی افت فریمهای جزئی هم در بازی دیده میشود که مخصوصا در محیطهای شلوغتر و از همه بیشتر هم در حالت جدیدی که پس از تمام کردن بازی برای دوبار فعال میشود، شاهد آن هستیم.
ادعای اینکه Resident Evil 2 Remake ترسناکترین نسخه مجموعه است، اصلا و ابدا اغراقآمیز نیست. با اینکه مثلا نسخه هفتم هم ترس عمیقی داشت، اما مشکل این بود که موفق نمیشد این ترس را در تمام دقایقش حفظ کند ولی رزیدنت ایول 2 این نقص را هم برطرف کرده است و عامل آن، معرفی ترسهای جدید در بازههای مختلفی از بازی است که باعث میشوند وقتی که کم کم حس میکنیم وحشت موجود در بازی در حال کمتر شدن است، بازهم اتفاقی جدید رخ بدهد و تهدیدی جدید را شاهد باشیم. برای مثال در همان قسمتهای اولیه بازی، ترس بازی ناشی از روبهرو شدن با زامبیها است. زامبیهایی به ظاهر کند و شاید حتی احمق که خب برخلاف ظاهرشان، میتوانند واقعا وحشتناک باشند. چرا که اولا زامبیها شدیدا جانسخت هستند و ترکیب این مساله با کمبود مهمات در بازی، یکی از روشهای القای ترس در آن است. از طرف دیگر زامبیها طراحی واقعا ترسناکی هم دارند و وقتی با صدای عجیبشان آرام آرام به سمت شما میآیند، حس بدی را القا میکنند. اما از همه اینها مهمتر اینکه سازندگان با استفاده از همین زامبیها، جامپ اسکرهای خوبی هم در بازی طراحی کردهاند یا صرفا با جمع کردن تعداد زیادی از آنها در یک محیط، یک تجربه دلهرهآور برایمان به ارمغان آوردهاند.
اما درست زمانی که دیگر روبهرو شدن با زامبیها کمی برایمان عادی میشود، سازندگان ترس جدیدی در قالب لیکرها به بازی اضافه میکنند؛ موجوداتی چندشآور که در نسخه اصلی هم حضور داشتند اما این بار ترسناک بودنشان، چندین برابر شده است. درست است که لیکرها، کور هستند و نمیتوانند شخصیت شما را ببنند اما این موجودات قدرت شنوایی فوقالعادهای دارند و کوچکترین سر و صدایی از طرف شما، مساوی با حملهای سریع و بیرحمانه از جانب آنها خواهد بود. این تغییر ویژگی لیکرها، برخی از بهترین دقایق بازی از حیث القای ترس را خلق میکند؛ چرا که فرض کنید در داخل راهرویی تنگ از اداره پلیس هستید که دو لیکر در قسمتهای مختلفی از آن پرسه میزنند. برای اینکه سر و صدایی ایجاد نکنید، مجبور خواهید بود تا با کمترین سرعت ممکن حرکت کنید اما از طرفی هم این کار، به معنی این است که باید از کنار این موجودات بینهایت کریه و بینهایت چندشآور، با کندترین شکل ممکن عبور کنید و در تمام این دقایق به نظاره بدنشان بنشینید؛ اتفاقی که حسی مورمورکننده در پی دارد و مو را به تن هر شخصی سیخ میکند.
نوشته Resident Evil 2 Steel Book اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
Resident Evil 2 Remake یعنی بازگشت دوباره پدر سبک ترس با اصالت نسخههای کلاسیک و ظاهری کاملا مدرن و امروزی و این، بهترین اتفاق ممکن برای مجموعه رزیدنت ایول است. همراه بررسی بازی باشید.
Resident Evil صرفا فقط یک مجموعه بازی قدیمی و موفق نیست؛ رزیدنت ایول آنقدر اثری تاثیرگذار و مهم در صنعت بازیهای ویدیویی است که خیلیها این مخلوق شینجی میکامی را که تاثیر غیر قابل انکاری روی چندین نسل از بازیهای ویدیویی داشته، پدر سبک ترس میدانند. اما مجموعهای که خودش مسبب خلق شدن خیلی از آثار فراموشنشدنی این سبک بوده، همیشه هم در اوج نبودند و پس از نسخههای اصلی و اولیه، کپکام آن را وارد مسیرهایی کرده که شاید بدبینترین طرفداران این مجموعه هم فکرش را نمیکردند که روزی، چنین افتضاحاتی ساخته شوند؛ منظورم نسخههایی مثل Resident Evil: Operation Raccoon City یا Umbrella Corps هستند که با هر منطقی هم که حساب کنیم، ساخته شدنشان کوچکترین توجیحی نداشته و ندارد. در کنار اینها البته آثار متوسط و موفق زیادی هم ساخته شدهاند ولی هنوز که هنوزه، وقتی صحبت از روزهای اوج رزیدنت ایول میشود، ذهن خیلی از طرفداران قدیمی این مجموعه بهسراغ چهار نسخه اصلی اولیه میرود که قطعا، بهترین روزهای این سری را رقم زدهاند.
پس چه چیزی بهتر از اینکه بگوییم حال بازسازی یکی از بهترین نسخههای این مجموعه (بخوانید بهترین نسخه مجموعه) در قالب Resident Evil 2 Remake منتشر شده و خبر بهتر اینکه این نسخه، دقیقا همان چیزی است که باید باشد؛ همانقدر ترسناک، همانقدر خاطرهانگیز و از همه مهمتر، مدرن و در عین حال وفادار به اصل. اما پیش از اینکه بهسراغ بررسی کاملتری از بازی برویم، پیشنهاد میکنم بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید:
اما Resident Evil 2 Remake چه چیزی دارد که آن را به اثری موفق در مقایسه با خیلی از نسخههای جدید و مدرن بازی تبدیل میکند؟ جواب این سوال، فقط و فقط در یک کلمه یعنی «اصالت» خلاصه میشود. اگر نگاهی ریشهای به سری رزیدنت ایول داشته باشیم، میتوانیم بگوییم که این مجموعه هرگز یک اثر اکشن نبوده است. رزیدنت ایول یعنی قدم زدن در محیطهایی که ترس و تهدیدی همیشگی در آنها حضور دارد؛ حال این محیط میتواند عمارت اسپنسر، راهروهای تنگ اداره پلیس راکون سیتی، خیابانهای بیروح و نمور این شهر یا حتی روستایی آلوده به ویروس در آفریقا باشد. نسخههای موفق مجموعه با بردن ما به چنین محیطهایی، لذت چشیدن یک ترس و تنش فراموشنشدنی را بهمان اعطا کردهاند اما پس از آن، مجموعه نسخه به نسخه به سمت اکشنتر شدن رفت تا جایی که مثلا در نسخه ششم، در تجربهای کالاف دیوتی مانند که صرفا جای نیروهای نازی آن با زامبیها عوض شده بود، با کریس اسلحه به دست میگرفتیم و خشاب خشاب گلوله را روی زامبیها خالی میکردیم! این در حالی است که رزیدنت ایول، یعنی ترس ناشی از تمام شدن مهمات و روبهرو شدن با یک باس سرسخت با سلاحی مثل چاقو.
کپکام البته این تصمیم بازگشت به ریشهها را، کمی قبلتر از Resident Evil 2 Remake گرفته بود؛ جایی که در نسخه هفتم تا حدود زیادی روی ارائه حس ترس تمرکز داشت و حداقل در نیمی از آن بازی، یک تجربه ترسناک مبتنی بر تلاش برای بقای واقعی را برایمان فراهم آورد و البته که در نیمه دوم اثر، از این مورد خسته شد و دوباره انواع و اقسام تفنگها را تقدیممان کرد تا حس اکشنمان هم ارضا شود. ولی خب بالاخره پس از تمام این فراز و نشیبها، به Resident Evil 2 Remake میرسیم؛ اثری که پس از گذشت تمام این سالها، یک رزیدنت ایول واقعی و کاملا وفادار به اصل است. آنقدر وفادار که در حین تجربه آن، کاملا حس روزهای دوران پلیاستیشن و قدم زدن در محیطهای راکون سیتی با نسخههای کلاسیک مجموعه برایم تداعی میشد و آن حس افسردگی ناشی از حضور در شهری زامبیزده را که شاید روزی زندگی در آن جریان داشت، با پوست و استخوان حس میکردم؛ این یعنی کپکام کارش را در بازسازی رزیدنت ایول 2 به شکلی عالی انجام داده و البته این بازی آنقدر جذابیتهای مدرن هم دارد که چیزی فراتر از یک بهبود گرافیکی ساده باشد.
به بیان بهتر، عنصری که Resident Evil 2 Remake را به تجربهای ارزشمند تبدیل میکند، قدرت بالای سازندگان آن در ایجاد یک تعادل بینقص در بند بند اجزای بازی است. به طوریکه رزیدنت ایول 2، از یک طرف بازسازی کاملی از نسخه اصلی است و از یک طرف هم ویژگیهای جدیدش آن را به اثری جدید و امروزی تبدیل کردهاند. این مساله باعث میشود تا همه، فارغ از اینکه نسخه اصلی را تجربه کرده باشند یا خیر، بتوانند از بازی کردن نسخه دوم لذت ببرند. طرفداران قدیمی در نسخه بازسازی یک سری المانهای گیمپلی جدید، بازسازی دوباره آن محیطهای فراموشنشدنی با ظاهری امروزی و حتی روایت بهتر داستان در مقایسه با نسخه اصلی را مشاهده خواهند کرد و البته که خیلی از دقایق بازی حس نوستالژیک و خاطراتشان را قلقلک خواهد داد و خب طرفداران جدید هم بدون توجه به اینکه بازی در چه نقطهای از تایم لاین مجموعه رخ میدهد، میتوانند از آن بهعنوان نسخه جدیدی از رزیدنت ایول که همه چیزش، از داستان جذاب بازی گرفته تا گیمپلی برایشان تازگی خواهد داشت، لذت ببرند.
تعادل بعدی Resident Evil 2 Remake، مربوط به گیمپلی آن میشود. گیمپلیای که قطعا یکی از برگ برندههای این بازی در مقایسه با خیلی از نسخههای ضعیف مدرن مجموعه است و به تعبیری دیگر، کپکام پس از سالها بالاخره توانسته آن حلقه مفقود پازل رزیدنت ایول را پیدا کند و این هم باعث شده تا شاهد یک نسخه ارزشمند و سرگرمکننده باشیم و هم اینکه ما را به آینده و مسیری که این سری میتواند در ادامه داشته باشد، امیدوار میکند. بازسازی رزیدنت ایول 2، تعریف دقیق و تمامعیاری از سبک اصلی این مجموعه یعنی ترسناک تلاش برای بقا است؛ سبکی که رزیدنت ایول خودش بهنوعی آن را تعریف کرده و حال در نسخه بازسازی قسمت دوم، دوباره ثابت میکند که اگر در این مسیر قرار بگیرد تا چه اندازه میتواند دوستداشتنی باشد. بسیاری از عناصری که گیمپلی نسخه اصلی را تشکیل داده بودند، در بازسازی هم در ایدهآلترین فرم ممکن برگشتهاند؛ این عناصر شامل مبارزهای پرتنش با زامبیها و سایر دشمنان، لذت گشت و گذار در محیطهایی وهمانگیز و شدیدا اتمسفریک، حل پازلهایی با طراحی خلاقانه و در نهایت روبهرو شدن با باسهای مختلف میشوند.
یکی از بهترین جنبههای گیمپلی بازی، متناسب بودن میزان اکشن آن با موارد دیگری مثل پازلها یا حتی حس تعلیق ناشی از قدم زدن در محیطها است. اکشنهای بازی به لطف دوربین روی شانه آن، حس و حال جدیدی پیدا کردهاند. در حالی که در نسخه اصلی بازی، اکشنها صرفا به گرفتن یک کلید و زدن کلید شلیک خلاصه میشدند، در این بازسازی بازیکن در بطن اکشنها قرار دارد و میتواند قسمتهای مختلف بدن زامبیها را نشانه بگیرد. جالب اینکه نشانهگیری هر قسمت از بدن زامبیها و حتی موجودات دیگر، میتواند نتایج جالبی در پی داشته باشد. برای مثال اگر سر زامبیها را هدف بگیرید، ممکن است شلیک به متلاشی شدن مغز آنها منجر شود. یا در صورتی که تیر درستی را به زانوی زامبیها بزنید، پای آنها قطع میشود و پس از آن شاهد تقلای بیپایان این موجودات بهواقع وحشتناک و سُر خوردن آنها روی زمین خواهید بود که سعی میکنند خودشان را به لیان یا کلیر برسانند. همچنین سلاحهای مختلف بازی هم تاثیر خاص خود را روی زامبیها میگذارند؛ بسته به اینکه با لیان یا کلیر بازی کنید، سلاحهای مختلفی بهدست خواهید آورد و برای مثال لیان در بازی صاحب یک اسلحه آتشزن میشود و کلیر هم سلاحهایی چون نارنجکانداز یا یک اسلحه برقی بهدست میآورد. کشتن زامبیها و سایر دشمنان بازی با هر یک از این سلاحها، حس خاص خودش را دارد و سازندگان موفق شدهاند تاثیر اسلحههای مختلف روی زامبیها را به شکل جذابی تعریف کنند؛ تا جایی که حتی مثل نسخه اصلی بازی، میتوانید با استفاده از شاتگان همزمان مغز چند زامبی را منفجر کنید! در مجموع وجود انیمیشنهای طبیعی از برخورد گلوله به دشمنان و تنوع مناسب در زمینه سلاحها، باعث شده تا بازی از حیث اکشنهای نفسگیر و سینمایی چیزی کم نداشته باشد؛ این قضیه وقتی تاثیر بیشتری روی بازیکن میگذارد که بدانیم درست مثل نسخه اصلی، مهمات در دنیای Resident Evil 2 Remake مثل نقل و نبات موجود نیست و مخصوصا در درجات سختی بالاتر، باید قدر تک تک گلولههایتان را بدانید یا اینکه با پیدا کردن Gunpowderها و ترکیب درست آنها، مهمات بیشتری بهدست بیاورید و این مورد، اکشنهای بازی را بیش از پیش پرتنش میکند.
اما Resident Evil 2 Remake از حیث اکشنها، تفاوتی هم با نسخه اصلی دارد. در نسخههای کلاسیک رزیدنت ایول، چاقو یکی از سلاحهای بازی بود که وقتی مهماتتان تمام میشد، میتوانستید بهعنوان آخرین امید از آن استفاده کنید. اما نسخه بازسازی شیوه جدیدی از استفاده چاقو یا تجهیزات جانبی دیگری مثل نارنجکها را پیریزی کرده است؛ به طوریکه اگر یکی از این سلاحهای جانبی را داشته باشید و زامبیها یا هر موجود دیگری موفق به گرفتن شخصیت شما شوند، میتوانید با زدن کلید L1 چاقو را در بدن دشمن فرو کنید یا حتی نارنجک را در دهن آنها قرار بدهید و ضمن فرار از دست دشمنان، در مورد نارنجکها با یک شلیک شاهد منفجر شدن سر دشمنان باشید؛ اتفاقی که حالتی سینمایی و جذاب به بازی میبخشد و نوآوری جالبی در بازی است. در مجموع Resident Evil 2 Remake اکشنهایی از جنس رزیدنت ایولی دارد و تعادل خیلی خوبی هم بین این جنبه از بازی و بخشهای دیگر ایجاد میکند تا به بهترین شکل ممکن، از لوس شدن اکشنهایش جلوگیری کرده باشد.
جدا از اکشنها، بخش دیگری از گیمپلی بازی را پازلهایش تشکیل میدهند؛ پازلهایی که برگرفته از نسخه اصلی هستند و دقیقا مثل نسخه اصلی، برای حل کردن آنها باید بارها و بارها محیطهای مختلف بازی را زیر و رو کنید. برای مثال برای باز کردن یکی از درها، نیاز به قطعات الکتریکی به شکل مهرههای شطرنج خواهید داشت که پیدا کردن این قطعات، یعنی گشتن در فاضلابهای راکون سیتی، روبهرو شدن با انواع و اقسام دشمنان چندشآور و وحشتناک و لزوم به جستجوی تک تک قسمتهای نقشه بازی. بهعنوان یک پیشنهاد، بهتر است رزیدنت ایول 2 را در حالت استاندارد یا حتی درجه سختی بالاتر از آن تجربه کنید؛ چرا که چالشهای اصلی بازی، صرفا در همین حالتها نمود پیدا میکنند و در درجه سختی آسان، بازی صرفا به یک تجربه ساده از کشتن زامبیها و پیشروی در محیط تبدیل میشود و دیگر خبری از آن عنصر تلاش برای بقا در بازی نیست. هدف از ذکر این نکته در لابهلای اشاره به پازلها، این است که در Resident Evil 2 Remake جنبه پازل بازی و جنبه اکشنهای آن، از هم جدا نیستند و برعکس پیوند عمیقی باهم دارند. به طوریکه پازلها صرفا مثلا به حرکت دادن چند مهره یا کنار هم قرار دادن چند جسم آماده خلاصه نمیشوند و بخشی از راهحل آنها، در گشت و گذار در محیطهای بازی نهفته است؛ اتفاقی که در جریان آن با تهدیدهای مختلفی که انتظارتان را میکشند روبهرو خواهید شد و این هم یعنی اکشن؛ البته اکشنی که فقط به بکش بکش خلاصه نمیشود و درست مثل نسخه اصلی بازی، گاهی هم باید صرفا از بین زامبیها فرار کنید؛ البته این کار مخصوصا در ایستگاه پلیس راکون سیتی به سبب تنگ بودن راهروها، کار سختی است و همین هم عاملی شده تا سازندگان یک ویژگی دیگر در قالب تخته کردن پنجرهها به بازی اضافه کنند؛ موردی که شاید در ابتدا بیمصرف بهنظر برسد اما کافی است با گشتن محیطها چوب کافی برای این منظور را بهدست بیاورید و پنجرهها را تخته کنید تا تاثیر آن را روی راحتتر شدن تجربه بازی ببینید. این کار مخصوصا از نیمههای بازی به بعد و معرفی یک تهدید جدید که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد، امری ضروری بهنظر میرسد و علیالخصوص در درجات سختی بالاتر فرق بین مرگ و زندگی را رقم خواهد زد.
در مجموع، سازندگان نسخه بازسازی رزیدنت ایول 2، از حیث گیمپلی نشان دادهاند که هدفشان ارائه همان حس و حال نسخه اصلی اما با یک سری تغییرات و ویژگیهای امروزی است. اتفاقی که باعث شده تا بازی گیمپلی واقعا جذاب و دوستداشتنی داشته باشد؛ آنقدر جذاب که قدم زدن در محیطها، حل کردن پازلها و کشتن دشمنان مختلف به خاطرهای فراموشنشدنی برایمان تبدیل شود و هر زمان که بخواهیم از دقایق جالب مجموعه رزیدنت ایول صحبت کنیم، اشارهای هم به نسخه بازسازی داشته باشیم. البته بازی، یک سری دقایق خیلی جزئی حوصلهسربر هم دارد؛ مخصوصا زمانی که در محیطهای پیچدرپیچی مثل فاضلابها گم میشوید و حتی نقشه هم نمیتواند کمک خیلی زیادی به پیدا کردن راه درست کند. چرا که برخلاف محیطی مثل اداره پلیس، فاضلابها خروجیها و راههای متصلکننده طبقات عجیب و غریبی دارند که خیلی راحت میتوان در آنها گم شد و حتی گاهی دقایق زیادی صرفا به دور خود چرخید! البته این مشکل آنقدر عمیق نیست که به تجربه کلی بازی ضربه اساسی بزند اما خب ذکر آن هم خالی از لطف نبود.
نسخه اصلی رزیدنت ایول 2 اما جدا از اینکه یکی از بهترین گیمپلیها را در بین نسخههای مجموعه دارد، از حیث داستانی هم اثری بسیار مهم برای این سری است؛ چرا که در این نسخه شخصیتپردازی برخی از مهمترین کاراکترهای دنیای رزیدنت ایول شکل میگیرد، با آمبرلا و فعالیتهایش آشنا میشویم و از همه مهمتر، وحشت نهفته در گوشه گوشه راکون سیتی را با تمام وجود لمس میکنیم. خب نسخه بازسازی، تمام این جنبههای داستانی را با روایتی که بهسبب زیبا بودن گرافیکها و همچنین در دسترس بودن امکاناتی چون میان پردههای سینماییتر، حتی بهتر از نسخه قبلی است ارائه میدهد و از این نظر هم به اثری ارزشمند تبدیل میشود. داستان بازی با محوریت دو شخصیت اصلی آن یعنی کلیر و لیان روایت میشود که در ابتدا، در یک پمپ بنزین باهم روبهرو میشوند و پس از آن سفری مشترک به راکون سیتی دارند؛ سفری که البته خیلی زود به جدایی آنها از هم ختم میشود و اینجا بازیکنان میتوانند یکی از این دو شخصیت را انتخاب و ماجرا را با وی پیش ببرند. لیان و کلیر در ابتدا هر دو بهشکلی وارد اداره پلیس میشوند و پس از آن هم ماجراجوییشان آن را به قسمتهایی اکثرا مشترک میبرد و البته در جریان خطوط داستانی مربوط به این دو شخصیت، گاهی هم محیطهایی متفاوت از یکدیگر را شاهد هستیم.
اگر به کلیت داستان رزیدنت ایول 2 نگاه کنیم، همهچیز صرفا به شهری زامبیزده، دو شخصیت که برای اهداف شخصیشان وارد این شهر شدهاند و حال برای فرار از آن تلاش میکنند و چند شخصیت جانبی دیگر که هریک برنامههای خاص خودشان را دارند، خلاصه میشود. اما سازندگان با استفاده از همین المانهای موجود بهظاهر ساده، داستان خیلی خوبی در این نسخه روایت کردهاند و البته با اضافه کردن عنصری جدید در مقایسه با نسخه اصلی بازی که در ادامه مفصل از آن خواهیم گفت، حس و حال جدیتری هم به داستان نسخه بازسازی بخشیدهاند. اما پیش از رفتن به سراغ این موضوع، بد نیست تا کمی هم در مورد اتمسفر بازی و تاثیر فوقالعاده آن روی روایتش و همینطور سایر ویژگیها از جمله حس ترسناک بودن بازی، صحبت کنیم. Resident Evil 2 Remake در یک کلام فضاسازی و اتمسفر بینظیری دارد؛ آنقدر بینظیر که به جرات میتوانم بگویم از این حس در بین تمامی نسخههای ساختهشده از این مجموعه تا به امروز بهتر است. کپکام از همان ثانیههای اول و زمانی که در تاریکی شب و با نور یک چراغقوه وارد آن پمپ بنزین و فروشگاه کنارش میشویم، قدرتش در خلق اتمسفری بینهایت تاثیرگذار را به رخمان میکشد؛ آنقدر تاثیرگذار که باعث میشود در ادامه، حتی قدم زدنهای ساده در راهروهای تنگ اداره پلیس راکون سیتی، خیابانهای بارانی این شهر و حتی محیطهایی مثل فاضلابها ترسی عمیق و بهمراتب قویتر از جامپ اسکرهای مقطعی بازی در دلمان ایجاد کند. به بیان دیگر، کپکام موفق شده تا در طبیعیترین شکل ممکن، فضای یک شهر زامبیزده را که همهچیز در آن بوی تعفن مرگ و سیاهی میدهد، بازسازی کند و با قرار دادن بازیکن در بطن چنین دنیایی، باعث شود تا وی بتواند به شکل بهتری با دو شخصیت اصلی بازی ارتباط برقرار کند، حس ترس موجود در فضا را به بهترین شکل ممکن بچشد و از آن مهمتر، روایت داستان تاثیر بیشتری روی بازیکن بگذارد.
برای مثال، در قسمتی از بازی وارد یک فروشگاه اسلحهفروشی میشویم که اتفاقات رخداده در آن، شاید خیلی مهم نباشند و حتی تاثیری روی کلیت داستان بازی در ادامه نگذارند اما به لطف فضاسازی عالی کپکام در این سکانس، تعاملات این شخصیتها باهم میتواند تاثیر عمیقی روی مخاطب بگذارد و بهمان نشان دهد که گاهی حماقتهای انسانی، تا چه حد میتواند تاثیر بدی روی زندگی افراد بیگناه داشته باشد. یا مثالهای زیاد دیگری هم از چنین تاثیراتی در این بازی وجود دارند که در قالب آنها، عواطفی مثل رابطه پدر یا مادر با فرزند و حتی فداکاری گروهی از انسانها برای رسیدن به هدفی والا، بهتصویر کشیده میشود که پرداختن به آنها، از حوصله این نقد خارج است و مقالهای مجزا میطلبد اما همین عناصر جزئی وقتی در یک فضاسازی عالی کنار هم قرار میگیرند، باعث میشوند تا پس از تمام کردن رزیدنت ایول 2، بتوانیم از داستان آن به نیکی یاد کنیم.
اما فضاسازی رزیدنت ایول 2 در اصل از چه چیزی حاصل شده است؟ بدون شک یکی از مهمترین تاثیرات را روی این جنبه از بازی، بهبودهای گرافیکی گذاشته است. بهعنوان یک بازسازی، این بازی تماما از ابتدا و با موتور RE Engine که کیفیت عالی آن را پیشتر در رزیدنت ایول 7 هم دیده بودیم، ساخته شده است و خب مقایسه گرافیک بازی با نسخه اصلی، در اصل تفاوت چندین نسل فاصلهای را که بین این نسخهها افتاده، نشان میدهد. Resident Evil 2 Remake شاید از خیلی جنبهها در تصمیمی درست و عالی وفادار به اصل باشد، اما وقتی بحث گرافیک و جلوههای بصری میشود همهچیز امروزی و بینهایت زیبا است. مخصوصا نورپردازیها و سایهزنیهای بازی که از قضا دو مورد از اصلیترین دلایلی هستند که باعث خلق اتمسفری وهمانگیز و تاثیرگذار در بازی شدهاند. محیطهای بازی که قبلا هم به آنها اشاره داشتیم، واقعا طراحی زیبایی دارند و از آن مهمتر، کپکام توانسته علیرغم تغییراتی در گرافیک یا مثلا زاویه دید دوربین، همان ترس ناشی از حضور در محیطهای مختلف این بازی را که در نسخه اصلی لمس کرده بودیم، در این نسخه هم دوباره ایجاد کند و البته که این بار، با اثری به مراتب ترسناکتر از هرچیزی که قبلا در مجموعه ایول تجربه کرده بودیم روبهرو هستیم! اما جدا از گرافیک، نورپردازی و سایهزنیها که روی خلق اتمسفری ناب تاثیر داشتهاند، صداگذاری هم نقشش را در این میان به بهترین شکل ممکن ایفا میکند. صدای وحشتناکی که سازندگان برای زامبیها یا سایر دشمنان تعریف کردهاند، وقتی با جزییات عالی طراحی ظاهر آنها همراه میشود، ترسی عمیق را در مخاطب به وجود میآورد و البته که این کیفیت بالای صداگذاری، در موارد دیگری مثل صدای شخصیتها یا شلیکها هم وجود دارد. تنها مشکلی که در رابطه با جنبه صوتی بازی وجود دارد، این است که واقعا چرا سازندگان به جای استفاده از آن موسیقی شاهکار و فراموشنشدنی نسخه اصلی، سراغ موسیقی جدیدی برای این بازی رفتهاند؟ نه اینکه موسیقی جدید Resident Evil 2 Remake بد باشد اما خب وقتی شرکتی توانسته تا این حد اثری را وفادار به اصلش بازسازی کند و بیاغراق همه عناصر مثبتش را هم به این نسخه بیاورد، چرا قید استفاده از موسیقی اصلی بازی را زده و آن را صرفا در قالب یک قابلیت پولی در اختیار بازیکنان قرار داده است؟ سوالی که البته بهشخصه جواب یا توجیحی برایش ندارم!
اما در مجموع، Resident Evil 2 Remake از حیث گرافیک و جنبههای صوتی، واقعا عالی است. سازندگان محیطهای نسخه اصلی را با حفظ اتمسفر در این نسخه با گرافیکی عالی بازسازی کردهاند و ظاهر شخصیتهای مختلف از کاراکترهای اصلی گرفته تا باسها و شخصیتهای جانبی هم به بهترین شکل ممکن طراحی شده است. در کنار اینها، صداگذاریهای بینقصی را هم شاهد هستیم تا Resident Evil 2 Remake از این جنبهها اثری لایق منتشرشدن در سال ۲۰۱۹ و نسل هشتم بازیهای ویدیویی باشد. البته علیرغم تمام ویژگیهای گرافیکی مثبت، هر از گاهی افت فریمهای جزئی هم در بازی دیده میشود که مخصوصا در محیطهای شلوغتر و از همه بیشتر هم در حالت جدیدی که پس از تمام کردن بازی برای دوبار فعال میشود، شاهد آن هستیم.
ادعای اینکه Resident Evil 2 Remake ترسناکترین نسخه مجموعه است، اصلا و ابدا اغراقآمیز نیست. با اینکه مثلا نسخه هفتم هم ترس عمیقی داشت، اما مشکل این بود که موفق نمیشد این ترس را در تمام دقایقش حفظ کند ولی رزیدنت ایول 2 این نقص را هم برطرف کرده است و عامل آن، معرفی ترسهای جدید در بازههای مختلفی از بازی است که باعث میشوند وقتی که کم کم حس میکنیم وحشت موجود در بازی در حال کمتر شدن است، بازهم اتفاقی جدید رخ بدهد و تهدیدی جدید را شاهد باشیم. برای مثال در همان قسمتهای اولیه بازی، ترس بازی ناشی از روبهرو شدن با زامبیها است. زامبیهایی به ظاهر کند و شاید حتی احمق که خب برخلاف ظاهرشان، میتوانند واقعا وحشتناک باشند. چرا که اولا زامبیها شدیدا جانسخت هستند و ترکیب این مساله با کمبود مهمات در بازی، یکی از روشهای القای ترس در آن است. از طرف دیگر زامبیها طراحی واقعا ترسناکی هم دارند و وقتی با صدای عجیبشان آرام آرام به سمت شما میآیند، حس بدی را القا میکنند. اما از همه اینها مهمتر اینکه سازندگان با استفاده از همین زامبیها، جامپ اسکرهای خوبی هم در بازی طراحی کردهاند یا صرفا با جمع کردن تعداد زیادی از آنها در یک محیط، یک تجربه دلهرهآور برایمان به ارمغان آوردهاند.
اما درست زمانی که دیگر روبهرو شدن با زامبیها کمی برایمان عادی میشود، سازندگان ترس جدیدی در قالب لیکرها به بازی اضافه میکنند؛ موجوداتی چندشآور که در نسخه اصلی هم حضور داشتند اما این بار ترسناک بودنشان، چندین برابر شده است. درست است که لیکرها، کور هستند و نمیتوانند شخصیت شما را ببنند اما این موجودات قدرت شنوایی فوقالعادهای دارند و کوچکترین سر و صدایی از طرف شما، مساوی با حملهای سریع و بیرحمانه از جانب آنها خواهد بود. این تغییر ویژگی لیکرها، برخی از بهترین دقایق بازی از حیث القای ترس را خلق میکند؛ چرا که فرض کنید در داخل راهرویی تنگ از اداره پلیس هستید که دو لیکر در قسمتهای مختلفی از آن پرسه میزنند. برای اینکه سر و صدایی ایجاد نکنید، مجبور خواهید بود تا با کمترین سرعت ممکن حرکت کنید اما از طرفی هم این کار، به معنی این است که باید از کنار این موجودات بینهایت کریه و بینهایت چندشآور، با کندترین شکل ممکن عبور کنید و در تمام این دقایق به نظاره بدنشان بنشینید؛ اتفاقی که حسی مورمورکننده در پی دارد و مو را به تن هر شخصی سیخ میکند.
نوشته Resident Evil 2 Steel Book اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
نوشته FIFA 20 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>
بالاخره انتظار طرفداران مجموعه فیفا هم به سر رسید و جمه گذشته، جدیدترین نسخه این سری یعنی فیفا 20 بهصورت عمومی منتشر شد. الکترونیک آرتز امسال با اعمال تغییراتی در حالتهای بازی، دادن وعدههایی برای بهتر کردن وضعیت کلی گیمپلی و همینطور اضافه کردن بخش ولتا سعی کرده تا اثری بهتر نسبت به نسخه قبلی در اختیار علاقهمندان قرار بدهد و بتواند افرادی را که از کیفیت نسخه قبلی ناراضی بودند، دوباره با فیفا آشتی دهد. اینکه چنین اتفاقی رخ داده یا خیر را در ادامه مفصل بررسی خواهیم کرد اما قبل از هر چیز، پیشنهاد میکنم در ادامه بررسی ویدیویی بازی فیفا 20 را تماشا کنید:
بهشخصه، چند سالی است که تقریبا بیشترین وقتم برای بازیهای ویدیویی صرف قسمت آلتیمیت تیم فیفا میشود و خب در چند وقت اخیر و پس از تمام شدن آلتیمیت تیم نسخه قبلی هم بیصبرانه منتظر انتشار فیفا 20 بودم تا دوباره ساخت تیمی از صفر و بهتر کردن آن به مرور زمان را آغاز کنم. اما خب حدس بزنید چه اتفاقی افتاد؟ در یک هفتهای که از انتشار بازی گذشته، بیشتر از اینکه درگیر آلتیمیت تیم و ساخت تیم در آن باشم، مشغول گل کوچیک بازی کردن در زمینهای فوتبال خیابانی ریو دو ژانیرو یا سالنهای توکیو بودم! از شما چه پنهان قبل از انتشار بازی، تصورم این بود که بخش ولتا هم نهایتا چیزی شبیه به قسمت The Journey و یک سرگرمی چند ساعته خواهد بود که قرار است پس از تمام کردن آن برای همیشه کنارش بگذارم و دوباره تجربهام از بازی محدود به آلتیمیت تیم شود. ولی خب سخت در اشتباه بودم و ولتا، نهتنها یک حالت یک بار مصرف و چند ساعته نیست که شاید بتوان آن را یکی از بهترین بخشها در بین حالتهای مختلف فیفا 20 دانست؛ بخشی که به شکل تمام و کمال لذت بازی کردن در زمینی کوچکتر در مقایسه با زمین چمن فوتبال را ارائه میدهد و گیمپلی آن هم به شکلی طراحی و خلق شده که میتواند هیجان به مراتب بیشتری در مقایسه با فوتبال معمولی در بازی داشته باشد و اوقات بسیار مفرحی برای بازیکنان فیفا 20 خلق کند.
اما اصلا حالت ولتا، چه ویژگیهایی دارد؟ اول از همه اینکه ولتا شامل یک بخش داستانی میشود؛ بخشی که در آن باید بازیکن خودتان را با ظاهر دلخواه بسازید و با انواع و اقسام آیتمهایی که در دسترس قرار دارند وی را شبیهسازی کنید. پس از آن کارتان را از یک انبار که حالا تبدیل به زمین فوتبال خیابانی شده شروع خواهید کرد و به مرور با طی کردن مراحل ترقی همراهبا تیمتان، درنهایت وارد مسابقات جهانی فوتبال خیابانی خواهید شد. بخش داستانی ولتا، به مراتب داستان و روایتی بهتر در مقایسه با حالت Journey نسخههای قبلی دارد و اتفاقاتی که در جریان آن رخ میدهند، روابط بین شخصیت شما با همتیمیهایش و مواردی از این دست حداقل در حد بخش داستانی یک بازی ورزشی قابل قبول و رضایتبخش هستند. از آن مهمتر اما روند کلی بخش داستانی بازی است که در آن حالتهای جزئیتر فوتبال خیابانی موجود در بازی مثل حالت سه دربرابر سه یا چهار دربرابر چهار را تجربه خواهید کرد و حتی با شکست دادن تیمهای حریف، قادر خواهید بود یکی از بازیکنان آنها را بهخدمت بگیرید. حتی به مرور زمان و با کسب امتیار در بازیها، میتوانید شخصیتی را که ساختهاید ارتقا بدهید و مثلا دقت شوتهای وی یا کیفیت حرکات تکنیکیاش را بهتر کنید. داستان قابل قبول و وجود تنوع خوب در زمینه گیمپلی، بخش داستانی ولتا را که خیلی هم طولانی نیست به تجربهای سرگرمکننده تبدیل کرده که البته یک مشکل عجیب هم دارد و ظاهر دروازهبان اکثر تیمهای حاضر در بازی، یکسان و دقیقا به شکل دروازهبان تیم شما است!
ولی هرچقدر هم بخش داستانی ولتا کیفیت خوبی داشته باشد، نهایتا بخشی است که ارزش تکرار دوباره ندارد و اگر صرفا تجربه ولتا محدود به حالت داستانی میشد، این بخش هم پس از چند ساعت برای همیشه به دست فراموشی سپرده میشد. اما خوشبختانه این اتفاق رخ نداده و درکنار حالت داستانی، شاهد بخشهای ولتا لیگ و ولتا تور هم هستیم که مخصوصا اولی با ساختاری شبیه به قسمت سیزن تیم شما را دربرابر تیم بازیکنان واقعی قرار میدهد تا در رقابتی آنلاین برای رسیدن به پیروزی و در ادامه رسیدن به دیویژنهای بالاتر این بخش تلاش کنید. ترکیب وجود چنین حالت رقابتی با گیمپلی واقعا خوب بخش ولتا، باعث خلق شدن حالتی در بازی شده که میتوان به آن هم دید تفریحی و هم رقابتی داشت و درکنار تمام بخشهای دیگر در طول سال وقتی را هم برای آن در نظر گرفت؛ مخصوصا که بازی سیستم جوایز خوبی هم دارد و با انجام دادن کارهای مختلف میتوانید آیتمهایی مثل لباس، کفش و موارد دیگر را بهدست بیاورید. اما اصلیترین و مهمترین نکته در رابطه با بخش ولتای بازی، بدون شک گیمپلی آن است. اگر ویدیوهای منتشرشده از نسخه بتای محدودی بازی را دیده باشید، احتمالا متوجه شده بودید که گیمپلی بخش ولتا بیش از حد شبیه به گیمپلی فوتبال معمولی بازی بهنظر میرسید و صرفا انگار کمی مقیاس زمین مسابقه کوچکتر شده بود. اما خبر خوب اینکه EA احتمالا با بازخوردهایی که پس از آن نسخه گرفته، توانسته در نسخه نهایی ماهیتی منحصربهفرد به گیمپلی بخش ولتا ببخشد.
مسابقات ولتا، خود به حالتهای جزئیتری مثل سه دربرابر سه، با یا بدون دروازهبان و حتی فوتسال تقسیم میشوند که خب بازی کردن هرکدام از آنها حس متفاوتی نسبت به دیگری دارد. برای مثال در حالت فوتسال، مسابقات داخل سالنهای ورزشی رسمی بازی میشوند که هر تیم یک دروازهبان و چهار بازیکن دارد و در نقطه مقابل در حالت سه دربرابر سه بدون دروازهبان هم هر تیم سه بازیکن دارد و مسابقات در زمینهای کوچک فوتبال خیابانی بازی میشوند و اگر دیوار را فعال کنید، حتی چیزی به اسم اوت شدن توپ هم وجود ندارد و میتوانید از دیوار هم برای پاسکاری استفاده کنید. جدا از این چنین تفاوتهایی بین حالتهای مختلف ولتا که تجربه منحصربهفردی در هریک از آنها خلق میکند، مسابقات این بخش در مجموع سرعت بالاتری نسبت به فوتبال معمولی دارند و پاسکاریهای سریع، حرکات نمایشی که بخشی از ماهیت و ذات فوتبال خیابانی هستند و شوتهایی که بهدلیل کوچک بودن دروازهها در این بخش دقت زیادی را میطلبند، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا اوقات مفرحی را در بخش ولتا داشته باشید. مخصوصا اگر همراهبا یک دوست به شکل آفلاین مسابقات این بخش را تجربه کنید و باهم تیمتان را کنترل کنید؛ امکانی که حتی در بخش داستانی هم وجود دارد و مثلا هر بازیکن میتواند یکی از بازیکنان تیم را کنترل کند یا اینکه بهصورت مشترک کل تیم را باهم کنترل و بین بازیکنان سوییچ کنید.
اما خب زمینهای فوتبال خیابانی را ترک کنیم و ببینیم جدیدترین نسخه فیفا، از حیث گیمپلی بخش فوتبالش چه تدارکی برایمان دیده است؛ موردی که از قضا یکی از مهمترین عناصر بازی هم بهحساب میآید و کل نارضایتیهایی هم که از نسخه قبلی مجموعه وجود داشت به مشکلات گیمپلی آن برمیگشت. با وجود شباهت ظاهری و گرافیکی بازی نسبت به نسخه قبل، از همان اولین مسابقهای که در فیفا 20 تجربه کنید متوجه خواهید شد که گیمپلی بازی تغییراتی داشته است. اولین و یکی از واضحترینِ این تغییرات به سیستم دفاع بازی برمیگردد؛ جایی که در فیفا 20 دفاع کردن به مراتب سختتر شده و دلیل این سختی هم کمرنگ شدن نقش دفاع خودکار یا همان AI Defence در بازی است. اگر با این ویژگی که یکی از موارد واقعا آزاردهنده در فیفا 19 بود آشنا نیستید، باید بگویم که این سیستم باعث شده بود تا بازیکنانی که خود شخصیت گیمر کنترلی روی آنها ندارد بازهم تا حد زیادی وظایف دفاعیشان را انجام بدهند و با جاگیریهای مختلف کار را برای بازیکنان تیم مقابل سخت کنند. وجود چنین سیستمی برای اینکه بازیکنان در زمین جاگیری درستی داشته باشند عملا ضروری است ولی خب در فیفا 19 این مورد بهشکلی پیاده شده بود که حتی در بخش آلتیمیت تیم برخی بازیکنان کلا قید کنترل کردن مدافعین تیمشان به شکل دستی را میزدند یا نهایتا فقط یک بازیکن را کنترل میکردند و خیلی وقتها هم با همین سیستم در امور دفاعی موفق بودند و بازیکنان کنترلشدن توسط هوش مصنوعی بهخوبی فضاها را برای حریف میبستند یا حتی تکلهای خودکاری میزدند که خیلی وقتها شوتهای شما به آنها برخورد میکرد! خب خبر خوب اینکه در فیفا 20 دیگر خبری از این حد قدرت دفاع خودکار نیست و بهجای آن خودتان باید دست به کار شوید و با کنترل دستی مدافع، بستن فضاهای موجود و حتی پیشبینی حرکت بعدی بازیکن مهاجم مانع از گلزنی آنها شوید؛ ویژگی که باعث شده تا دفاع کردن در فیفا 20 در مجموع سختتر شود و برای عادت کردن به آن باید کمی به بازی و خودتان زمان بدهید.
اما خب ویژگی مهم دیگری که از یک بازی فوتبال انتظار میرود، ارائه تنوع خوب در زمینه حالتهای بازی است. اگر شما هم از آن دست افرادی هستید که پس از انتشار خبر تغییرات حالت کریر بازی نسبت به احیای آن در این نسخه امیدوار شده بودید، متاسفانه باید ناامیدتان کنم؛ چرا که نهتنها تغییرات بخش کریر بسیار سطحی و صرفا ظاهری هستند که این بخش باگهای بسیار بدی هم دارد که داد طرفداران همیشگی آن را هم درآورده است و با راه انداختن هشتگ #FixCareerMode خواستار رفع مشکلات آن شدهاند که البته EA هم اعلام کرده این کار را انجام خواهد داد اما زمان دقیقی برای آن اعلام نمیکند! از جمله تغییرات بخش کریر بازی، میتوان به اضافه شدن کنفرانسهای خبری یا امکان ارتباط برقرار کردن با بازیکنان ازطریق ارسال و دریافت پیام از آنها اشاره کرد که عملا جذابیت بیشتری به آن نمیدهند و صرفا باید با انتخاب کردن جوابهایی که خیلی هم واضح هستند روحیه بازیکنان و تیم را بالا ببرید. یا مثلا تغییری دیگر اضافه شدن محیطهای جدید برای مذاکره با بازیکنان و مدیران تیمها در حین خرید بازیکن است که باعث شده درکنار محیط دفتر کار که در نسخه قبلی شاهد بودیم، امسال شاهد محیطهایی مثل رستوران هم باشیم. اضافه شدن چنین مواردی البته اصلا اتفاق بدی نیست و از قضا همه از تنوع بیشتر استقبال میکنیم ولی مشکل از جایی آغاز میشود که EA صرفا چند ویژگی ظاهری و سطحی جدید به بخش کریر اضافه کرده ولی درکنار آن این بخش آنقدر باگهای عجیبی دارد که حتی میتوانند مانع از بازی کردن آن شوند؛ مثلا دقیقا در نقطهای خلاف ادعای EA این باگ وجود دارد که تیمها در بازی مقابل شما از بازیکنان ضعیفشان استفاده میکنند یا این باگ را شاهد هستیم که در اثر آن تیمهای قویتر لیگها خیلی وقتها شرایط بدی پیدا و حتی برای بقا تلاش میکنند! از همه بدتر اینکه در پی رخ دادن اتفاقاتی مثل قهرمان شدن در رقابتهای اروپایی با برخی تیمها ممکن است کلا تجربه بازی دچار اختلال شود و دیگر نتوانید تجربهتان در بخش کریر را ادامه بدهید و باید مجددا از اول یا از سیوی قدیمیتر کار را ادامه بدهید. روندی که الکترونیک آرتز در رابطه با بخش کریر پیش گرفته بیش از هر چیز اثباتی برای این ادعا است که بخشهایی مثل کریر که درآمد خاصی برای این شرکت ندارند، در درجه پایینی از حیث اهمیت هستند.
اثبات دیگری که برای این ادعا میتوان پیدا کرد، بخش آلتیمیت تیم همین نسخه است که از خیلی جنبهها وضعیت بهتری پیدا کرده است. برای مثال سیستم جوایز فصلی یکی از ویژگیهای خیلی خوب اضافهشده به بازی است که با ساختاری شبیه به سیستم استفادهشده در بازیهایی چون فورتنایت، چالشهای مختلفی را برایتان تدارک میبیند و با انجام دادن آنها میتوانید XP کسب کنید و با رسیدن به سطوح بالاتر جوایز مختلفی از پک گرفته تا لوگو باشگاه و بازیکنان قرضی دریافت کنید. جدا از این خود مأموریتها هم گاهی علاوهبر XP شامل جوایزی مثل پک میشوند. سیستم جوایز جدید بازی انگیزه بیشتری برای تجربه کردن آلتیمیت تیم به بازیکنان میدهد و تجربه حالتهایی مثل رایولز یا اسکواد بتل با درنظرگرفتن انجام دادن چالشها از همیشه لذتبخشتر است و باعث میشود تا هر بازیکنی با هر میزان وقتی که میخواهد برای بازی بگذارد بتواند پاداش هم کسب کند. جدا از این یک سری تغییرات ساختاری را هم در آلتیمیت تیم شاهد هستیم؛ مثلا محدودیت زمانی مسابقات اسکواد بتل حذف شده و مسابقههای هفتگیتان در این بخش را در هر زمانیکه دوست داشته باشید میتوانید بازی کنید که این ویژگی هم امکان مدیریت بهتر زمان را به بازیکنان میدهد. یا تغییر ساختاری دیگر اضافه شدن مسابقات دوستانه به آلتیمیت تیم است که خلا نبود حالتی کژوال در این بخش را پُر میکنند و خود شامل حالتهای جزئیتری میشوند؛ مثلا در King of the Hill با نگه داشتن توپ داخل یک مستطیل ظاهرشده در زمین میتوانید ارزش توپ را تا سقف سه افزایش دهید و با زدن یک گل سه گل برایتان ثبت شود. یا حالت Swap پیش از شروع مسابقه سه بازیکن شما را با سه بازیکن حریف تعویض و شرایط غیرقابلپیشبینی برایتان رقم میزند. مسابقات دوستان را میتوانید با بازیکنان دیگر به شکل آنلاین، با وصل کردن یک کنترلر دیگر به شکل محلی یا حتی با هوش مصنوعی تجربه کنید و از همه مهمتر اینکه در بازیهای این بخش چیزی از قرارداد بازیکنان کم نمیشود یا شاهد کاهش انرژی آنها نیستیم و حتی میتوانید بازیکنان قرضیتان را هم بدون کم شدن تعداد بازیهایشان استفاده کنید که خب ویژگیهای مثبتی هستند.
درست است که آلتیمیت تیم مشکلاتی مثل ایرادهای طراحی صفحه مدیریت ترکیب دارد و بهشخصه حالت قبلی این بخش را بهتر میدانستیم اما قطعا اصلیترین ایراد این بخش نقش پررنگ خریدهای درون برنامهای در آن است؛ به طوریکه در همین هفته ابتدایی بازی هم کم نیستند تیمهایی که با خرج پول واقعی بسیار قوی شدهاند و جالب اینکه مچ میکینگ بازی هم خیلی وقتها بدون درنظرگرفتن سطح تیمها شما را با آنها روبهرو میکند و مسابقهای کاملا ناعادلانه رقم میزند. طبیعی است که نمیتوان انتظار داشت موردی مثل امکان خرید فیفا پوینت با آن سود عظیمی که برای EA دارد از بازی حذف شود ولی حداقل اعمال محدودیتهایی در این زمینه میتوانست آلتیمیت تیم را به تجربهای عادلانهتر برای همه بازیکنان تبدیل و بازی کردن این حالت را که هنوز هم تجربهای سرگرمکننده و غنی از حیث محتوا است حتی لذتبخشتر کند.
با اینکه EA امسال لایسنس تیمی مثل یوونتوس را از دست دادن و باید به دیدن این تیم به اسم پیمونته کالچیو و با لباسهای عجیب در بازی عادت کنید، اما اگر واقعبین باشیم وضعیت لایسنس کلی بازی هنوز هم آنقدر عالی است که نمیتوان این مورد را ایراد بزرگی برایش دانست. لیگهای بزرگ و کوچک مختلفی در بازی وجود دارند و مکمل آنها هم تنوع خیلی خوب در زمینه ورزشگاهها است که انصافا هم همگی به شکل خوبی و منحصربهفردی طراحی شدهاند. استفاده از انیمیشنهای منحصربهفرد برای شروع مسابقات لیگهای بزرگی مثل انگلیس، آلمان و اسپانیا مثل سالهای گذشته در این نسخه هم در نظر گرفته شده است و رقابتهای لیگ قهرمانان هم با اینکه موردی جدید در بازی نیستند اما با اتمسفر خاص خود برگزار میشوند و نشان میدهند که الکترونیک آرتز کماکان در ارائه تجربهای چشمنواز از مسابقات فوتبال موفق است؛ حتی با وجود اینکه کلیت گرافیکی بازی تغییر زیادی نسبت به سال پیش نداشته و صرفا شاهد یک سری پیشرفتها در زمینه طراحی ورزشگاهها و تماشاگرها و همینطور اتمسفر کلی آنها هستیم و البته شرایط آب و هوایی مختلف هم از نظر بصری بهتر از قبل شدهاند. به اینها باید گزارشگرهای بازی را هم اضافه کنیم؛ جایی که دو تیم گزارشگری انگلیسی بازی کماکان به نحو احسن کارشان را انجام میدهند و مخصوصا در رقابتهای آنلاین بازی صدا و گزارش آنها میتواند هیجان بازی را بیشتر هم بکند.
فیفا 20، شاید بهترین نسخه ساختهشده از فیفا تا به امروز نباشد و مثلا کاری که EA در رابطه با بخش کریر انجام داده حتی اهانتآمیز هم بهنظر برسد، ولی گیمپلی بازی نسبت به نسخه قبلی بهتر و متعادلتر شده و با وجود نقش پررنگ سرعت در آن، میتوان هیجان کلی مسابقات فوتبال را در این نسخه چشید و کارهای مدنظر را در زمین اجرا کرد. بهعلاوه بخش ولتا بدون شک یکی از بهترین ویژگیهای جدیدی است که در چند سال اخیر به سری فیفا اضافه شده است و حتی اگر حوصله ساخت تیم و یک سال بازی کردن آلتیمیت تیم را نداشته باشید یا بخش سیزن برایتان جذابیتی نداشته باشد، ولتا بهعنوان یک حالت سریع و بینهایت مفرح میتواند ارزش وقت گذاشتن را داشته باشد. برای تبدیل شدن فیفا به یک بازی کاملا بینقص احتمالا باید منتظر یک تغییر نسل باشیم اما خب بازی در وضعیت فعلی هم میتواند یک سال دیگر علاقهمندان همیشگیاش را سرگرم نگه دارد.
نوشته FIFA 20 اولین بار در گیم دیستریکت. پدیدار شد.
]]>